ورود کاربران

سوم ربیع الثانی

1-سفرامام حسن عسکری علیه السلام به جرجان

در این روز امام حسن عسکری علیه السلام برای وفا به وعده ای که فرموده بود و آشکار شدن معجزاتی از آن بزرگوار به طی الارض از سامرا به جرجان تشریف فرما شدند . (1)

جعفر بن شریف می گوید سالی قصد حج کردم و قبل از آن به زیارت امام حسن عسکری علیه السلام  در سامرارفتم . اموالی از شیعیان همراهم بود که باید به آن حضرت می رساندم . خواستم از آن حضرت بپرسم که اموال را به چه کسی بدهم ، ولی پیش از آنکه من صحبتی کنم حضرت فرمودند : ((به مبارک خادمم بده)) . جعفر بن شریف می گوید : انجام دادم و بیرون آمدم و به آن حضرت گفتم : شیعیان شما در جرجان به شما سلام می رسانند . امام فرمود : مگر بعد از مراسم حج به جرجان برنمی گردی ؟ عرض کردم : برمیگردم 

فرمودند : 170 روز دیگر اول روز جمعه سوم ربیع الثانی به جرجان وارد می شوی . آن وقت به مردم اعلان کن که من در آخر همان روز به جرجان می آیم . برو به سلامت .

خداوند متعال تورا و آنچه با توست به سلامت به اهل و اولادت خواهد رسانید .پسری برای پسرت متولد می شود : نام او را صلت بگذار ، که خداوند به زودی اورا به حد کمال می رساند و از اولیاء ما خواهد بود . 

من گفتم : یابن رسول الله ، ابراهیم بن جرجانی از شیعیان شماست و به دوستان شما هر سال بیش از صد هزار درهم احسان می کند ، ودر جرجان از اشخاصی است که متنعم به نعمت های الهی است . 

امام فرمودند : خداوند به ابواسحاق ابراهیم بن اسماعیل در مقابل احسانی که به شیعیان ما می کند جزای خیر بدهد و گناهان اورا بیامرزد و او را پسری صحیح الاعضاء روزی فرماید که قائل به حق باشد . به ابراهیم بگو : حسن بن علی می گوید : نام پسر خود را احمد بگزار.

راوی می گوید : از خدمت حضرت مرخض شدم و حج رفتم و بازگشتم . ناگاه امام عسکری در همان ساعتی که فرمودند وارد شدند . هنگام ورود بر ما سلام کردند و ما به استقبال شتافتیم و دست آن حضرت را بوسیدیم . آنگاه حضرت فرمودند : من به جعفربن شریف وعده کردم که در آخر این روز نزد شما بیایم . 

من نماز ظهر و عصر را در سامرا به جاآوردم و نزد شما آمدم تا با شما تجدید عهد نمایم . اکنون شما مسائل و حوائج خود را بیاورید .

اول کسی که ابتدا سوال کرد نضربن جابربود . او گفت : یابن رسول الله ، پسر من از هر دو چشم نابیناست ، دعا فرمائید تا خداوند دیده هایش را به او برگرداند . حضرت فرمودند : اورا حاضر کن . او را حاضر کرد و حضرت دستان مبارک را بر چشم او کشیدند و چشمانش روشن شد . 

پس از او یک یک آمدند و حاجت خود را بیان کردند و حضرت حاجت های آنها را بر آورده کرد ، تا اینکه حوائج همه را برآورد و مسائل آنها را جواب فرمودند و خمان روز به سامرا مراجعت فرمودند . 

منابع : 1-الخرائج و الجرائح : ج1ص425.بحارالانوار : ج50ص263.الثاقب فی المناقب ص215. مدینه المعاجز : ج7ص618 . کشف الغمه : ج2ص427.تقویم شیعه : ص128

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید