ورود کاربران

آنانكه ميخواهند بوسيله روزه در زمره متقين قرار بگيرند.!

آنانكه ميخواهند بوسيله روزه در زمره متقين قرار بگيرند.! 

اهميت روزه در حصول ملكه تقوى‏ 

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم‏

و الصّلاه على محمّد و آله الطّاهرين‏

و لعنة الله على أعدائهم أجمعين من الآن إلى قيام يوم الدّين‏

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون [1]

منزلگاه حقيقى انسان منزل تقوى است؛ يعنى حالتى كه در آن انسان به جميع شؤون انسانيّت رفتار نمايد. و چون اين ملكه حاصل گردد تراوشات از او همه خيرات و مبرّات عدالت و رحمت باشد، و اگر اين ملكه پيدا نشود انسان در منزل حقيقى خود جاى نگرفته و تراوشات او يا همه شرّ و ظلم بوده و يا توأم با شرّ و ظلم خواهد بود؛ براى آنكه افعال صادره از بهائم (من حيث إنّها بهائم) از شهوت و غضب آثار انسان (من حيث إنّه انسان) نيست. بنابراين هر فردى كه خود را اسير آرزوها و آمال بنمايد ديده حق بين خود را كور كرده و از منزل‏حقيقى خود در مرتع بهايم جاى گرفته است.

و كريمه شريفه: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُون[2] منزلگاه واقعى انسان را نشان مى‏دهد و مى‏گويد: اى مؤمنين! قبل از آنكه شما را مرگ دريابد سعى كنيد كه در منزل حقيقى خود كه تقوى است وارد شويد و بهترين مقام از مقامات آنرا حائز گرديد، در اين صورت حظّى وافر از حيات خواهيد برد؛ و الّا موتْ شما را نارس و به منزل نرسيده درخواهد يافت و انسانى با درجه و رتبه حيوان و بهيمه از دنيا مى‏رويد.

و روزه يكى از ستونهاى عظيمى است كه كاخ تقوى بر آن نهاده شده است، و علّت ايجاب آن وصول بدين منزلگه و برقرارى سقف اين كاخ است. و چون ملكه تقوى كه همان مصونيّت الهى است پيدا شود:

اوّلًا: خداوند خود معلّم انسان مى‏گردد و مجهولات خود بخود براى او حلّ مى‏شود: وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ عَليمٌ[3]

و ثانياً: فرقان كه همان قوّه مفرّقه و مميّزه بين حق و باطلست به او عنايت مى‏شود: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيم[4] فرقان همان نور الهى است كه دل مؤمن را روشن مى‏كند و لجّه‏هاى ظلمت را دور مى‏زند، و در اين صورت در هر امرى از امور وظيفه خود را تشخيص مى‏دهد؛ دوست را از دشمن، زهر را از ترياق، دوا را از درد، خاطرات شيطانى را از الهامات ربّانى جدا مى‏كند: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيم[5] با آن نور الهى كه در اثر تقوى پيدا شده مشى مى‏كند و جميع طرق نافعه را مى‏پيمايد و به مقصد مى‏رسد. فرقان همان قوّه‏ايست كه خداوند با تورات براى هدايت مردم به حضرت موسى عنايت كرد: وَ إِذْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ الْفُرْقانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُون[6] چون مؤمن خود را در حصن تقوى درآورد از همان فرقان الهيّه بدو عنايت خواهد شد.

 

و روزه يكى از ستونهاى عظيمى است كه كاخ تقوى بر آن نهاده شده است، و علّت ايجاب آن وصول بدين منزلگه و برقرارى سقف اين كاخ است. و چون ملكه تقوى كه همان مصونيّت الهى است پيدا شود:

اوّلًا: خداوند خود معلّم انسان مى‏گردد و ... و ثانياً: فرقان كه همان قوّه مفرّقه و مميّزه بين حق و باطلست به او عنايت مى‏شود ... و ثالثاً: روى همين زمينه از وساوس شيطانى بركنار مى‏گردند ... رابعا : با همين بصيرت الهى متذكّر مى‏گردند و ... خامساً آنكه: خداوند بركات آسمان و زمين را بر او مى‏ريزد و كليد آنها تقوى است ... سادساً آنكه: هيچگاه كار متّقى گره نمى‏خورد و راه او ... و سابعاً: در بهشت كه منزل حقيقى و درجه واقعى انسان است منزل مى‏گزيند ... 

                     نتايج پيدا شدن ملكه تقوى‏

و ثالثاً: روى همين زمينه از وساوس شيطانى بركنار مى‏گردند و از دستبرد او در امان؛ چون با آن رادارِ خدادادى فوراً راه ورود شيطان را درمى‏يابند و بطور كلى خود شيطان را مى‏شناسند: إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون[7]

در اين صورت با همين بصيرت الهى متذكّر مى‏گردند و نمى‏گذارند خاطرات شيطانى در آنها راه يابد؛ و معلوم است كه چنين فردى از گناهان بيرون مى‏رود و سيّئات او محو مى‏گردد: وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئاتِهِ وَ يُعْظِمْ لَهُ أَجْرا[8] و اين فائده چهارم است كه بر تقوى مترتّب مى‏شود.

خامساً آنكه: خداوند بركات آسمان و زمين را بر او مى‏ريزد و كليد آنها تقوى است؛ در اين حال هيچ وقت به فقر و قحط و غلا و مرض و گرفتاريهاى روحى و خفقان قلبى و ناراحتى‏هاى اعصاب مواجه نمى‏گردد: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُون [9]و ملاحظه مى‏شود كه چگونه خداوند نفس شريف متّقى را مؤثر در بركات ارضيه و سماويّه دانسته، و بنحو عليّت و معلوليّت طهارت باطن او را سبب فراوانى نعمت و رفع نقمت قرار مى‏دهد.

سادساً آنكه: هيچگاه كار متّقى گره نمى‏خورد و راه او به بن بست نمى‏رسد، و مشكلات بر او آسان مى‏شود و از غير گمان و انديشه روزى‏هاى غير مترقّبه به اومى‏رسد وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً* وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَىْ‏ءٍ قَدْرا:[10] شخص با تقوى كه خود را بخداى خود مى‏دهد خدا براى او كافى خواهد بود و تمام مشكلات و حلّ ناشدنيها را براى او آسان مى‏كند: وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرا [11]و نمى‏گذارد حتى كيد و مكر دشمنان به او ضررى برساند وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئ[12]

و سابعاً: در بهشت كه منزل حقيقى و درجه واقعى انسان است منزل مى‏گزيند؛ بهشت جاى سركشان و تجاوزكاران نيست، بهشت جاى متجاوزان و متجاسران نيست؛ آنكه به حقوق غير تعدّى كند از جمله بهايم است نه از زمره انسان: تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَة نَجْعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِى الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَة لِلْمُتَّقين[13] وهمچنين مى‏فرمايد: تِلْكَ الْجَنَّة الَّتى نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ كانَ تَقِيًّا[14]

بسيار عجيب است كه در قرآن مجيد دويست و پنجاه و يك آيه فقط درباره تقوى و دعوت به آن و صفات متّقين بيان شده است؛ غير از آيات بسيارى كه درباره افراد و مصاديق تقوى از نماز و روزه و ساير اعمال حسنه بيان گرديده است. بنابراين ملاحظه مى‏گردد كه فائده روزه كه همين حصول ملكه تقوى است بسيار عالى و ارزنده است، و نه تنها در ماه مبارك رمضان بلكه در ساير ايّام اگر انسان براى وصول به اين هدف روزه‏دار باشد بسيار بجا و به موقع خواهد بود؛ بدون جهت نيست كه خداوند ملائكه رحمت خود را براى حفظ و بشارت روزه‏دار مى‏فرستد كه او را مسح كنند و وعده مغفرت دهند.

           

            فرستادن خداوند ملائكه خود را براى حفظ و بشارت روزه دار

در «كافى» وارد است كه:

قالَ أبوعَبدِاللهِ [الصادق‏] عليه السّلام: مَن صامَ لِلَّهِ عَزَّوجَلَّ يَومًا فى شِدَّة الحَرِّ فَأصابَهُ ظَمَاٌ وَكَّلَ اللهُ بِهِ ألفَ مَلَكٍ يَمسَحونَ وَجهَهُ و يُبَشِّرونَهُ حَتَّى إذا أفطَرَ؛ قالَ اللهُ عَزَّوجَلَّ: [لَهُ‏] ما أطيَبَ ريحَكَ و رَوحَكَ[15] [يا] مَلائِكَتى! اشهَدوا أنِّى قَد غَفَرتُ لَهُ. [16]

و حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند:

لِلصّائِمِ فَرحَتانِ: فَرحَة عِندَ إفطارِهِ، و فَرحَة عِندَ لِقاءِ رَبِّهِ.[17]

كمافى «المحجّة البيضاء» عن ابن ماجه، دركتاب «من لايحضره الفقيه» روايت نموده است كه:

وَ قالَ صلّى الله عليه و آله و سلّم: قالَ اللهُ [تَبارَكَ و] تَعالَى: الصَّومُ لى و أنا أجزى بِهِ؛ و لِلصّائِمِ فَرحَتانِ: حينَ يُفطِرُ و حينَ يَلقَى رَبَّهُ عَزَّوجَلَّ؛ و الَّذى نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لَخَلوفُ[18] فَمِ الصّائِمِ عِندَ اللهِ أطيَبُ مِن ريحِ المِسكِ.[19]

                     

   تفسير روايت: الصُّومُ لِى و أنا اجْزِى بِه‏

علما را در معنى «اجزى به» خلافست؛ بعضى به صيغه معلوم خوانده‏اند (يعنى من خودم بنفسه جزاى روزه‏دار را مى‏دهم) و بعضى به صيغه مجهول (يعنى من خودم جزاى روزه‏دار هستم) و در هر صورت معنى بسيار عاليست. امّا اگر «أجزى به» خوانديم، پس براى شرافت روزه همين بس كه در ميان عبادات و نسك، خدا خود را بنفسه پاداش دهنده اين فريضه دانسته است؛ و اگر «اجزى به» خوانديم يعنى هيچ نعمتى و هيچ درجه از درجات جنّت سزاى روزه‏دار نيست‏مگر ذات مقدّس او جلّ و علا كه بنفس شريف خود جزاى اوست. و از اينجا استفاده مى‏شود كه راه وصول به لقاى خداوند و فناى در ذات او كه از لوازم جزاى روزه باشد بدون روزه ميسور نيست.

علماء معرفةالنفس جوع و صيام را يكى از اركان سلوك راه خدا شمرده‏اند، و در روايات اهل بيت عليهم السّلام و حديث معراجيه كه مرحوم مجلسى از «ارشاد» ديلمى و أسناد ديگر نقل مى‏كند مطالب عجيبى در فوائد جوع و روزه مذكور است.

در روايت مذكور از «من لا يحضره الفقيه» كه نظير آنرا غزالى در «إحياء العلوم» از �زه شهوات را خورد و نابود مى‏كند و بالملازمه نفس امّاره و شيطان خورد و نابود مى‏گردد. قال صلّى الله عليه و آله و سلّم: إنَّ الشَّيطانَ لَيَجرى مِنِ ابنِ آدَمَ مَجرَى الدَّمِ فَضَيِّقوا مَجاريهِ بِالجوعِ.[21]

بنابراين چون روزه بخصوص شيطان را قلع و قمع مى‏كند و مسالك او را مى‏بندد و مجارى او را تنگ مى‏كند، و خلاصه دشمن خدا را ذليل و بالملازمة خدا را نصرت نموده و يارى مى‏نمايد به خدا نسبت داده شده است، چون در قلع و قمع عدوّ خدا نصرت خداست؛ اين معنى فقره اوّل كه «الصوم لى» و امّا معنى فقره ثانى كه «و أنا اجزى به» بوده باشد: به علت آنكه نصرت خداوند بنده خود را موقوف است بر نصرت بنده خداى را، قال الله تعالى: إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم [22]پس ابتدا مجاهده از بنده است و سپس جزا به هدايت از طرف او عزّ اسمه، قال الله تعالى: وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنين[23] بنابراين خداوند پاداش روزه را خواهد[24] داد چون عبد بواسطه روزه نصرت او نموده و مجاهده در راه خدا با نفس امّاره نموده است؛ و از طرف ديگر قال[25] الله تعالى: إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم[26] و معلوم است كه تغيير به كشتن شهوات است چون نفسْ مرتع و چراگاه شياطين است، چون‏اين چراگاه بواسطه اتيان شهوات سبز و خرّم باشد دائماً شياطين در زمين نفس رفت و آمد مى‏كنند، و تا هنگامى كه رفت و آمد دارند براى بنده جلال و عظمت خدا منكشف نخواهد شد و از لقاى خدا محجوب خواهد بود.

قال رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم:

لَو لا أنَّ الشَّياطينَ[27] يَحومونَ عَلَى قُلوبِ بَنى آدَمَ لَنَظَروا إلَى مَلَكوتِ السَّماءِ.[28]

و بنابراين بدين جهت روزه سپر از آتش و باب عبادات واقع شده است؛ انتهى.

قال رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم على ما روى عنه فى «الفقيه»:

الصَّومُ جُنَّة مِنَ النّارِ؛[29] و قال ايضًا: لِكُلِّ شَى‏ءٍ بَابٌ و بابُ العِبادَة الصَّومُ [الصِيامُ‏].[30]

حضرت صادق عليه السّلام مى‏فرمايد، بنابر روايت «كافى»:

إذا نَزَلَت بِالرَّجُلِ النّازِلَة أو الشِّدَّة فَليَصُم، فَإنَّ اللهَ تَعالَى يَقولُ: و استَعينوا بِالصَّبرِ [يَعنى الصِّيامَ‏] و الصَّلوة.[31]

كه مراد به صبر همان روزه، و براى رفع حوائج و مهمّات روزه داشتن و نماز خواندن و از درگاه بى‏نياز حاجت طلبيدن ضرورى است؛ و لذا مستحبّ است براى قضاء حوائج مهم انسان روزه بگيرد و نماز حاجت بجاى بياورد.

   

صوم را خداوند به خود نسبت داده و مشرّف به ذات خود دانسته- و اگر چه تمام عبادات راجع به اوست همچنان كه بيت الله الحرام را به خود نسبت داده، و گرچه تمام زمينها ملك اوست- به دو جهت:

اوّل آنكه: روزه كفّ نفس و ترك است و اين سرّى است بين بنده و خدا، بخلاف ساير عبادات كه در مرأى و مشهد مردم است، ... دوّم آنكه: روزه دشمن خدا را كه نفس امّاره است مقهور مى‏كند، چون وسيله شيطان شهوات است؛ و ...

                     كيفيّت نماز حاجت منقول از امام صادق عليه السّلام و روضه شب عاشورا

جماعتى بسيار از علما مانند شيخ طوسى و شيخ مفيد و سيد ابن طاووس و ديگران نقل كرده‏اند از حضرت صادق عليه السّلام نماز حاجت را، و كيفيّت آن موافق روايت سيّد چنان است كه: [32]هرگاه حاجت مهمّى داشتى سه روز چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه را روزه بگير و در روز جمعه غسل كن و لباس نو و نظيف در بر كن و بر بلندترين بامهاى خانه‏ات بالا برو و دو ركعت نماز بجاى آور، پس دستهاى خود را به آسمان بلند و دعائى (در مفاتيح مذكور است) بخوان و سپس روى بر خاك گذار و بگو:

اللهُمَّ إنَّ يونُسَ بنَ مَتَّى عَبدَكَ دَعاكَ فى بَطنِ الحوتِ و هو عَبدُكَ فاستَجَبتَ لَهُ، و أنا عَبدُكَ أدعوكَ فاستَجِب لِى.[33]

حضرت فرمودند: بسا حاجتى براى من پيدا مى‏شود و من مى‏خوانم اين نماز را به اين كيفيّت و با اين دعا، چون مراجعت مى‏كنم حاجتم برآورده شده است.

عصر روز تاسوعا كه لشكر كفر هجوم آورده خيام حسينى را در پرّه گرفت و نصايح اصحاب اثرى نكرد، قال الحسين لاخيه العبّاس عليه السّلام:

إن استَطَعْتَ أن تَصْرِفَهُم عَنَّا فِى هَذِه اللّيْلَة [هَذَا اليَومِ‏] فَافْعَلْ لَعَلَّنَا نُصَلِّى لِرَبِّنَا فى هَذِه اللَّيْلَة، فَإنَّهُ يَعْلَمُ أنِّى احِبُّ الصَّلاة و تِلاوَة كِتابِهِ.[34]

و چون آن حضرت امان گرفت و سيّد الشّهداء خطبه براى اصحاب خواند و گفت و شنودها روى داد هر يك از اصحاب به خيمه خود رفت.

قال الرّاوى: و باتَ الحُسَينُ و أصحابُهُ تِلكَ اللَّيلَة و لَهُم دَوِىٌّ كَدَوِىِّ النَّحلِ ما بَينَ راكِعٍ و ساجِدٍ و قائِمٍ و قاعِدٍ.[35]

حضرت على بن الحسين زين العابدين عليهما السّلام مى‏فرمايد: در آن شب من مريض بودم و عمّه من زينب نزد من بود و خدمت من مى‏نمود، كه ناگهان پدرم برخاست و در خيمه خود رفت و جَوْن غلام أبى‏ذر غفارى را با خود برد كه سيف و سلاح خود را اصلاح كند،[36] و در بين اصلاح اسلحه پدرم با خود ترنّم مى‏نمود:

         يا دَهرُ افٍّ لَكَ مِن خَليلٍ             كَم لَكَ بِالإشراقِ و الأصيلِ‏

             مِن صاحِبٍ و طالِبٍ قَتيلٍ             و الدَّهرُ لا يَقنَعُ بِالبَديلِ‏

             و إنَّما الأمرُ إلَى الجَليلِ             و كُلُّ حَىٍّ سالِكٌ سَبيلِى[37]

و حضرت چند بار تكرار مى‏نمود؛ من فهميدم كه داستان از چه قرار است. گريه گلوى مرا فراگرفت لكن سكوت اختيار كردم، امّا عمّه‏ام زينب بواسطه رقّت زنان نتوانست سكوت كند و خوددارى نمايد وَثَبَت تَجُرُّ ثَوبَها و إنَّها لَحاسِرَة[38] حَتَّى انتَهَت إلَيهِ فقالَت: وا ثُكلاه! [واثكلتاه‏] لَيتَ المَوتَ أعدَمَنِىَ الحَياة،[39] امروز مادرم فاطمه و پدرم على و برادرم حسن مرده‏اند، اى يادگار گذشته و اى پناه آينده! حضرت درحالتى كه اشك در چشمانش حلقه زده بود فرمود:

يا اختَه! لا يَذهَبَنَّ بِحِلمَكِ [حِلمَكِ‏] الشَّيطانُ؛ [و تَرَقرَقَت عَيناهُ بِالدُّموعِ و قالَ‏] لَو تُرِكَ القَطا [لَيلًا] لَنامَ.[40]

 فرياد كرد زينب يا ويلتاه! از جان خود نااميد شدى و خود را تسليم مرگ نمودى، اينكه بيشتر دل مرا جريحه‏دار نمود. و ناگهان لطمه به صورت زد و بيهوش بيفتاد؛ حضرت برخاست و آب بر صورتش پاشيد؛

وَ قالَ لَها: يا اختاه! اتَّقى اللهَ و تَعَزَّى بِعَزاءِ اللهِ، و اعلَمى أنَّ أهلَ الأرضِ يَموتونَ و أهلَ السَّماءِ لا يَبقَونَ و أنَّ كُلَّ شَى‏ءٍ هالِكٌ إلّا وَجهَ اللهِ [تَعالَى‏] الَّذى خَلَقَ‏الخَلقَ بِقُدرَتِهِ و يَبعَثُ الخَلقَ و يُعِيدُهُمْ [يَعودونَ‏] و هو فَردٌ وَحدَهُ؛ الحديث.[41]

 

                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 41 تا ص 54



[1] سوره البقرة (2) آيه 183: [اى اهل ايمان، بر شما هم روزه واجب گرديد چنان كه امم گذشته را فرض شده بود، و اين دستور براى آن است كه پاك و پرهيزكار شويد.]

[2] سوره آل عمران (3) آيه 102: [اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، تقواى خدا را آن طور كه بايد و شايد و سزاوار مقام تقواى اوست بجاى آوريد و مبادا مرگ شما را فراگيرد مگر آن كه شما در درجه أعلاى اسلام و تسليم باشيد!]

[3] ] سوره البقرة (2) ذيل آيه 282: [در تمام اين مسائل بايد تقواى خدا را پيش گرفته در مصونيّت وى درآئيد و خداوند به شما تعليم مى‏نمايد، و خداوند به هر چيزى داناست.]

[4] سوره الأنفال (8) آيه 29: [اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، اگر تقواى خدا را پيشه كنيد، خدا به شما فرقان مى‏دهد. و گناهان شما را محو نموده و شما را مى‏بخشد زيرا خداوند صاحب جود و بخشش فراوان است.]

 

[5] سوره الحديد (57) آيه 28: [اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، در تقوى و عصمت الهى درآئيد! و به رسولش ايمان بياوريد تا دو بهره و نصيب از رحمتش به شما عنايت كند! و براى شما نورى قرار دهد كه با آن سلوك كنيد! و گناهان شما را بيامرزد! و خداوند آمرزنده و مهربان است.]

[6] سوره البقرة (2) آيه 53: [و بياد بياوريد زمانى را كه ما به موسى كتاب و فرقان را داديم به اميد آنكه هدايت شويد.]

[7] سوره الأعراف (7) آيه 201: [مردمان با تقوى كسانى هستند كه به مقام و درجه‏اى نائل آمده‏اند كه هر وقت شيطان اراده كند در اطراف دل آنها گردشى بنمايد، و طوافى كند؛ و به قول عامّه چرخى بزند، و سپس در دل آنها فرود آيد و بنشيند، و خاطره‏اى ايجاد نمايد؛ آنان به حربه ذكر و ياد حضرت حقّ جلّ و عزّ متذكّر مى‏شوند؛ و با ياد خدا و ذكر حقّ شيطان را دفع مى‏كنند.]

[8] سوره الطلاق (65) آيه 5: [و كسى كه تقواى خدا را پيشه سازد، خداوند بدى‏هاى او را مى‏پوشاند و پاداش او را بزرگ قرار مى‏دهد.]

[9] سوره الأعراف (7) آيه 96: [و اگر چنانچه اهل شهرها و قريه‏ها ايمان مى‏آوردند و تقوى پيشه مى‏ساختند؛ ما هر آينه بركت‏هاى خود را از آسمان و زمين به روى آنها مى‏گشوديم. وليكن ايشان تكذيب نمودند و ما ايشان را أخذ نموده و به سبب اعمالى كه كسب نمودند به عذاب خويش مبتلا ساختيم.]

[10] سوره الطلاق (65) ذيل آيه [2] و آيه 3: [و هر كس كه تقواى خدا پيش گيرد (و خود را از گناه و ناپسند در حفظ و مصونيّت او درآورد) خداوند براى او راه بيرون شدن (از مشكلات و مصائب و حوادث و فتن و بلايا و معاصى و شرّ شيطان رجيم) را مى‏گشايد؛ (به طورى كه به هيچ بن بستى برخورد نمى‏كند، و در مقصد و مرادى كه جلو مى‏رود، راه براى او استوار و راه گريز و فرار از شرور و آفات براى او موجود است) و خداوند روزى وى را از جائى كه هيچ گمان ندارد عطا مى‏كند. و كسى كه توكّل برخدا كند؛ پس خود خدا براى او كافى است؛ و حقّاً كه خداوند أمر و تقديرش را مى‏رساند (و براى هر چيزى كه أمر او تعلّق گرفته است؛ براى تحقّق آن نفوذ و قدرتش همراه است) و حقّاً خداوند براى هر چيزى اندازه‏اى مقرّر داشته است.]

[11] سوره الطلاق (65) ذيل از آيه 4: [و هر كس كه تقواى الهى را پيشه خود سازد خداوند امور وى را سهل و آسان مى‏گيرد.]

[12] سوره آل عمران (3) قسمتى از آيه 120: [و اگر صبر نموده و تقواى الهى را پيشه خود سازيد كيد و مكر آنها به شما ضررى نمى‏زند.]

[13] سوره قصص (28) آيه 83: [ما اين خانه و سراى آخرت را قرار مى‏دهيم براى آن كسانى كه در روى زمين راه علوّ و سركشى و فساد و فتنه جوئى را نمى‏پيمايند، و دار عاقبت براى پرهيزكاران است.]

[14] سوره مريم (19) آيه 63: [اينست آن بهشتى كه ما به هر يك از بندگان خود كه متّقى و پرهيزكار باشد، به ارث مى‏دهيم.]

[15] الرَوْح: نسيم الريح، و الرُوح: ما به حياة النفس، و كلاهما محتملان فى الرواية.

[16] الكافى، ج 4، ص 64: [امام صادق عليه السّلام فرمودند: كسى كه در فصل گرما روزه بدارد و در تعب و مشقّت آن واقع گردد خداى متعال هزار ملك بر او مى‏فرستد كه آنها صورت او را مسح مى‏كنند و او را به رضوان الهى بشارت مى‏دهند تا وقتى كه افطار نمايد. خداى عزّوجلّ مى‏فرمايد: چقدر بوى بدن تو معطّر و جان و نفس تو پاكيزه و طيب است. اى ملائكه من شاهد باشيد كه من از همه گناهان او در گذشتم. مترجم‏]

[17] همان مصدر، ص 65: [رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند: براى روزه‏دار دو خوشحالى و انبساط است. اوّل سرور در وقت افطار دوّم هنگام ملاقات پروردگارش. مترجم‏]

[18] خَلوف (بفتح خاء) تغيّر رائحه دهان را گويند.

[19] من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 75؛ الكافى، ج 4، ص 63، عن أبى‏عبدالله عليه السّلام قال: ان الله تبارك و تعالى يقول: الصَّومُ لى و أنا أجزى بِه [عَلَيهِ‏].[رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمود: خداى تبارك و تعالى مى‏فرمايد: روزه مختصّ به من است و خود پاداش آن را خواهم داد. و براى روزه‏دار دو سرور و خوشحالى است. اول وقت افطار، و دوّم وقت ملاقات با پروردگار. قسم به كسى كه جان محمّد در دست قدرت اوست تغيير بوى دهان روزه‏دار نزد خداوند از بوى مشك برتر است. مترجم‏]

[20] در معنى الصَّومُ لى و أنا أجزى به [عَلَيهِ‏].

[21] مستدرك الوسائل، ج 16، ص 221؛ اخرج صدره البخارى و احمد فى المسند: [رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند: بدرستى كه شيطان در انسان نفوذ مى‏كند مانند خون كه در رگهاى آدمى در جريان است پس گذرگاههاى او را با گرسنگى تنگ و مسدود نمائيد. مترجم‏]

[22] سوره محمّد (47) آيه 7: [اگر خدا را يارى كنيد خداوند نيز شما را يارى نموده و قدمهاى شما را ثابت و استوار مى‏گرداند.]

[23] سوره العنكبوت (29) آيه 69: [وآن كسانى كه درباره ما جهاد مى‏كنند، ما به راههاى خودمان ايشان را راهنمائى مى‏كنيم؛ و البتّه خداوند با نيكوكاران است.]

[24] ظاهراً تا اينجا غزالى «اجزى به» را به صيغه معلوم معنى مى‏كند.

[25] ظاهراً از اينجا به بعد «اجزى به» را به صيغه مجهول معنى مى‏كند.

[26] سوره الرّعد (13) آيه 11: [خداوند نعمت را بر مردمى تغيير نمى‏دهد، تا زمانى كه آنان حالات خودشان را تغيير دهند.]

[27] حافظ مى‏فرمايد:

         منظر دل نيست جاى صحبت أغيار             ديو چو بيرون رود فرشته در آيد

[28] بحار الأنوار، ج 67، ص 161؛ أخرجه احمد عن أبى هريرة باختلاف [رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمود: اگر شياطين گرداگرد وجود بنى آدم در گردش و استيلاء نبودند آنان به ملكوت آسمان و عالم غيب نظر مى‏انداختند. مترجم‏]

[29] كنز العمال، ج 8، ص 448؛ قال العراقى: أخرجه ابن المبارك فى الزهد: [رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند: روزه سپر از آتش است. و نيز فرمود: براى هر چيز درگاهى است و درگاه عبادت روزه است. مترجم‏]

[30] من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 74.

[31] الكافى، ج 4، ص 63، با اندكى اختلاف؛ بحار الأنوار، ج 93، ص 254: [امام صادق عليه السّلام فرمود: هنگامى كه حادثه‏اى يا مضيقه‏اى براى انسان پيش آيد بايد روزه بگيرد زيرا خداى متعال مى‏فرمايد: از روزه و نماز در امور مهمّه و شديده كمك و استعانت بجوئيد. مترجم‏]

[32] مفاتيح الجنان، در حاشيه ص 242

[33] [خدايا بدرستى كه يونس بن متى بنده تو ترا در شكم ماهى فرا خواند درحاليكه او بنده تو بود و تو اجابت نمودى و من نيز بنده تو هستم پس دعاى مرا اجابت نما. مترجم‏]

[34] لُهُوف، ص 114: [امام حسين عليه السّلام به ابوالفضل العبّاس فرمودند: اگر مى‏توانى آنها را از هجوم به ما در اين شب بازدارى انجام بده، باشد كه در اين شب با خداى خود به نماز بپردازيم. به تحقيق كه خدا مى‏داند كه تا چه اندازه من اقامه نماز و تلاوت كتابش را دوست مى‏دارم. مترجم‏]

[35] على ما فى اللهوف، ص 120: [راوى نقل مى‏كند كه شب عاشورا، حسين و اصحابش تا صبح به عبادت و راز و نياز مشغول بودند و زمزمه مناجات آنها همانند زمزمه‏هاى زنبوران عسل در فضا طنين انداز بود بعضى به ركوع و برخى به سجود و گروهى به قيام و جلوس اشتغال داشتند. مترجم‏]

[36] جَوْن در فن اسلحه سازى مهارتى تامّ داشت و أبى‏ذر غفارى او را آزاد كرده بود.

[37] بحار الأنوار، ج 45، ص 2: [اى روزگار اف بر تو باد كه بد همنشين و دوستى براى ما بودى چه فراز و نشيب‏ها و چه طلوع‏ها و غروب‏هائى براى انسان‏ها پديد آوردى.

چه بسيار بودند از دوستان و پويندگان سير حق كه بدست تو به قتل رسيدند درحاليكه روزگار به عوض آنها بديل و فرد ديگرى را نپذيرفت.

به تحقيق كه اراده و مشيّت مطلقه در عالم وجود بدست پروردگار توانا و قادر است، و هر فردى در اين دنيا به همان راهى خواهد رفت و همان مسيرى را طى خواهد نمود كه من هم اكنون طى مى‏نمايم. مترجم‏]

[38] حَسِرَت الجارية خمارها عن وجهها فهى حاسرة: كشفت.

[39] همان مصدر: [حضرت زينب با عجله حركت نمود درحاليكه چادرش به روى زمين كشيده مى‏شد و بدون مقنعه به سمت برادرش سيد الشهداء شتابان شد و گفت: اى واى بر من اى كاش مرگ مرا دريافته بود. مترجم‏]

[40] همان مصدر: [امام عليه السّلام فرمود: اى خواهر من! مبادا شيطان صبر و حلم تو را بربايد و درحاليكه اشك از چشمانش فرومى‏ريخت فرمود: اگر به آن پرنده بى‏آشيان مجال مى‏دادند آرام و آسوده در لانه خود قرار مى‏گرفت. مترجم‏]

[41] ارشاد مفيد، طبع سنگى، ص 252؛ طبع حروفى، ج 2، ص 93: [امام عليه السّلام به حضرت زينب فرمود: اى خواهر من تقوى داشته باش و اين مصيبت را از جانب خدا بدان و آگاه باش كه اهل زمين مى‏ميرند و اهل آسمان باقى نمى‏مانند و هر چيز هلاك خواهد شد مگر وجه خدا كه حقائق عالم وجود كه بظاهر اسماء و صفات اويند به او متصلند و اوست كه هر چيزى را به قدرت خود خلق كرده و روزى آنان را برمى‏انگيزاند و باز خواهد گردانيد درحاليكه او متفرّد و واحد است در استقلال و وجود بى‏نياز. مترجم‏]

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید