ورود کاربران

ششم جمادی الاول

1-جنگ موته 

در سال 7 یا 8 هجرت در چنین روزی جنگ موته به وقوع پیوست(1) و جعفر بن ابی طالب علیه السلام در سن 41 سالگی به شهادت رسید (2) . تعداد مسلمین در این جنگ سه هزار نفر بود و تعداد کفار صد هزار نفر . 

این جنگ از آنجا آغاز شد که حارث بن امیر ازدی که حامل نامه ای از پیامبر به قیصر روم بود ، در زمین های موته به دستور شرحبیل بن عمرو سردار لشکر روم دستگیر شد و دست های او را بستند و گردنش را زدند . پیامبر از شنیدن این خبر بسیار ناراحت شدند و لسکری به موته روانه فرمودند . 

در این جنگ پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمومنین علیه السلام حضور نداشتند و آن حضرت سه امیر به ترتیب بر لشکر قرار دادند و فرمودند : ((هر یک شهید شدند دیگری امیر لشکر باشد . جعفربن ابی طالب علیه السلام ، زید بن حارثه ، عبدالله بن رواحه ))

شهادت سه فرمانده  

 

هر سه این بزرگواران شهید شدند . . اول جناب جعفر به میدان آمد و بعد از مبارزه دلیرانه دو دست آن حضرت را قطع کردند ، و با اینکه جراحت های زیادی بر بدن جناب جعفر وارد شده بود ، اما به واسطه هیبت و شجاعت های آن حضرت در میدان ، کسی جرات جدا کردن سر آن حضرت را نمی کرد . لذا دشمن دفعةً حمله کرد و بدن آن حضرت را با نیزه از زمین بلند کردند . در همان لحظه پیامبر در مدینه بر فراز منبر تشریف داشتند و ماجرا را برای مردم بیان فرمودند . ناگهان دو دست مبارک را به طرف آسمان بلند کردند و فرمودند : ((خدایا دو بال به جعفر عنایت فرما که با ملائکه در بهشت پرواز کند .)) .

پس از شهادت ، هر سه امیر تعیین شده از طرف پیامبر را در یک قبر دفن کردند . از خبر شهادت جناب جعفر ، پیامبر بسیار گریست و دستور دادند تا سه روز غذا به منزل جعفر ببرند . 

سوابق جعفر 

اولین مردی که بعد از علی علیه السلام به امر جناب ابوطالب پشت سر پیامبر نماز خواند ، جناب جعفر بود . او از برادرش امیرالمومنین ده سال بزرگتر بود . 

در حبشه هنگامی که عمروعاص و دیگران قصد داشتند نجاشی را راضی کنند که جعفر و همراهانش را تحویل دهد ، او آیاتی از کتاب الهی تلاوت نمود که نجاشی و اطرافیانش گریستند . عمروعاص چندین بار خواست جعفر و مسلمانان را نزد نجاشی افرادی نادرست جلوه دهد ولی نتیجه برعکس شد و احترام آنها نیز نزد نجاشی بشتر شد ، مخصوصا زمانی که آیات در رابطه با حضرت عیسی علیه السلام قرائت شد . 

آخرالامر عمروعاص غذایی مسموم تهیه کرد و برای جعفر فرستاد که آن حضرت را شهید کنند ، ولی گربه ای آمد و از آن غذا مختصری خورد و بقیه غذا ریخت و آن گربه هم مرد ، توطئه عمروعاص فاش شد .

در رو ز فتح خیبر ، جعفر به همراه همسرش و دیگر مسلمانان به مدینه آمدند . و پیامبر از آمدن آنها بسیار خوشحال شدند و فرمودند (( نمی دانم به کدام خوشحال تر باشم : به فتح خیبر یا به آمدن جعفر ؟! ))(3)

 

منابع : 1- بحارالانوار : ج21ص50 . شرح نهج البلاغة : ج15ص61 . تاریخ یعقوبی : ج2ص65 . تاریخ طبری : ج2ص318 . طبقات الکبری : ج2ص128 . تقویم شیعه : ص149

2-وقایع الشهور : ص94

3-منتخب التواریخ : ص57-58 . سیری در شرح نهج البلاغة (ابن ابی الحدید) :ج2ص410-414 . وقایه الشهور : ص94 . تقویم شیعه :ص151  

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

دیدگاه‌ها  

# هم عهدان منتظر-3 1391-01-07 16:39
روزها نو نشده کهنه تر از دیروز است
گرکند یوسف زهرا نظری نوروز است
لحظه ها در تپش تاب وتب آمدنش
آسمان چشم به راه قدمش هر روز است
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام دوست عزیز
امسال هم چون سال گذشته خوان صلواتی پهن کرده ایم و بر پایه ی عهدی که در کنار درخت انتظار بر سر آن میثاق خورده ایم به میمنت هفت سین این ماتمکده طرح صلواتی بر پا کرده ایم.
هم عهد عزیز باری دیگر به ما پیوند و سبدی صلوات به روح شهدا و امام شهدا ظهور امام همیشه منتظر و هدیه ای ناقابل به زهرای مرضیه تقدیم کنیم.
به امید صبح ظهور...
[گل]اللهم عجل لولیک الفرج[گل]
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن