ورود کاربران

هجدهم جمادی الثّانی

وفات شیخ اجل مرتضی بن محمد امین تستری

در اين روز، سنه 1281، وفات كرد: شيخ اجل اعظم اعلم رئيس العلماء و المجتهدين شيخ طائفه جناب شيخ مرتضى بن محمد ايمن تسترى متوطن در  نجف اشرف (1) صاحب تصانيف مشهوره كه فعلا مرجع درس و مباحثه است و شيخ مطلق در السنه علماء در زمان ما منصرف باين بزرگوار است . قبر شريفش در صحن مطهر اميرالمؤ منين علیه السلام در جنب باب القبله است ، رضوان الله عليه .
و تاريخ و فاته بالعربيه ظهر الفساد و قد نطمته بقولى :
                         و ابن الامين شيخنا الانصارى            شيخ فقيه قدوة الابرارى 

                          عنه الحسين شيخنا الاستاد             لفوته قد ظهر الفساد

اى يروى عنه شيخى الحاج ميرزا حسنى النورى - نورالله مرقده - و بالفارسية :((سال عمر شيخ و تاريخ وفاتش شصت و هفت)) (1281)  

پاورقی : 1- مستدرک الوسائل :ج1ص42 . وقایع الایام :ص343

پانزدهم جمادی الثانی

قتل عبدالله بن زبیر

بنابر قول شيخين وكفعمى در اين روز، (سنه 73) عبدالله بن زبير بقتل رسيد(1) و كفعمى گفته كه در اين روز نيز عبدالله بن زبير كعبه را منهدم كرد و از براى آن ، دو در قرار داد كه يكى از داخل شوند و از در ديگر بيرون شوند و اين بود تا عبدالملك خانه را بحال اول برگردانيد.
فقير گويد كه مناسب در اينجا، بمختصرى از حال ابن زبير اشاره شود. بدانكه عبدالله پدرش  زبير ابن العلوم بن خويلد اسدى  است كه مادرش صفيه عمه پيغمبر و پدرش برادر حضرت خديجه است و حضرت امير عليه السلام در حق او فرموده :
((مازال الزبير رجلا منا اهل البيت حتى نشا ابنه المشوم عبدالله ))(2).
اهل سنت او را از حواريين (3) حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم و از عشره مبشره شمرده و مقتلش در جمل گذشت .

مادر عبدالله اسماء ذات النطاقين دختر ابوبكر است و او در سال اول هجرت ، اولى طفلى است از مهاجرين كه بدنيا آمده و مسلمانان از ولادت او بسيار شاد شدند، چه آنكه يهود گفته بودند كه ما سحر كرده ايم كه از مسلمانان فرزندى نيايد و در واقعه جمل در ركاب خاله اش حاضر بود و مردى دلير و پر قوت بود و مبارزت او با اشتر و قول او :  ((اقتلونى و مالكا و اقتلوا مالكا معى))(4) معروف است .
او يكى از آن چهار نفر است كه موبر صورتشان نروئيد، ايشان :  قيس بن سيعد انصارى و شريح قاضى و احنف بن قيس  معروف بكثرة الحلم  و عبدالله زبير ميباشند و به همين جهت ، اين جماعت را سادات الطلس گويند و اطلس كسى را گويند كه موبر صورت در نياورد و طايفه انصار از جهت ريش در نيارودن قيس  بسى افسوس ميخوردند و ميگفتند كه اگر ممكن بود براى قيس ريشى بخريم ، دوست ميداشتيم كه تمامى اموال خود را صرف ريش او كنيم و اين از جهت آن بود كه قيس و پدرش در جاهليت و اسلام سيد و بزرگ و صاحب طعام بودند و بر انصار رياست داشتند و در روز سقيفه كه عمر گفت :  ((اقتلوا سعدا قتله الله))(5) بكشيد سعيد بن عباده  را خدا بكشد او را. قيس بر جست و ريش عمر را بگرفت و گفت اى پسر صهاك جشبه ! اى ترسنده و گريزنده در ميدان و شير غران در وقت امن و امان اگر يكموى از سعد از جاى خود جنبش ‍ كند از اين بيهود گوئى يكدندان در دهان تو بجاى نماند از بس دهانت را با مشت بكوبند(6).

بالجمله عبدالله بن زبير مردى بخيل و لئيم و بد خلق و حسود بوده و با اميرالمومنين علیه السلام  نهايت عدوات داشت و چهل روز خطبه خواند و صلوات بر سولخدا را كه در خطبه بايد ذكر شود، ترك كرد و گاه گاهى در خطبه هاى خود سب اميرالمومنين عليه السلام مينمود دو عائشه  او را بسيار دوست ميداشت بحديكه گفته اند بعد از ابوبكر هيچكس را مثل او دوست نميداشت و باسم او خود را مكباة ام عبدالله كرده بود.
در سنه 60 كه معاويه از دنيا، رخت بر بست و يزيد بجاى وى نشست چند نفر از بيعت او امتناع كردند از جمله عبدالله بين زبير بود كه سر از بيعت او بر تافت و بجانب مكه  شتافت .

يزيد بعد از فراغ از واقعه طف و حره مسلم بن عقبه  را بجهت دفع او به مكه  فرستاد و در اياميكه لشكر يزيد با ابن زبير مقاتلت ميكردند و خانه كعبه  از آسيب ايشان خراب شده بود كه خبر مرگ يزيد رسيد و در اين وقت ابن زبير در مكه  بلامزاحم شد، پس دعوى خلافت كرد، جمله اى از مردم با وى بعيت كردند و چون فى الجمله خلافت بر او مستقر شد، شروع كرد در بناء بيت الله الحرام  در اين هنگام هفتاد نفر از شيوخ شهادت دادند كه اين خانه را وقتى كه قريش بنا كردند چون اموالشان كفايت نميكرد: هفت ذرع از سعه اساس اصلى آن كه ابراهيم  و اسماعيل  بنا نهاده بودند، كم كردند، ابن زبير آن مقدار كاسته را بر خانه افزود و از براى خانه دو در قرار داد؛ يكى براى دخول ، ديگرى براى خروج و مكه را براى اقامت خود قرار داد و پيوسته اظهار زهد و عبادت ميكرد و خود را عائذبيت الله ميگفت و حرص بسيار بر خلافت داشت و بنى هاشم را بسيار اذيت ميكرد.

مسعودى در مروج الذهب نقل كرده كه جماعت بنى هشام را كه در مكه بودند كه از جمله ايشان محمد حنفيه بود در شعب محصور كرد و هيزم بسيارى جمع كرد و خواست ايشان را بسوازند كه ناگاه از جانب كوفه جماعتى كه مختارايشان را فرستاد بود، بيامندند و هاشميين را خلاص كردند و خواستند عبدالله را بكشند كه او خود را بمسجدالحرام رسانيد و استار كعبه را گرفت و گفت : اناعائذالله  .

مسعودى روايت كرده از عروة ابن زبيركه او عذر ميخواست از اين كار برادرش و ميگفت كه برادرم عبدالله اراده كرده بود كه ايشان را بترساند تا در اطاعت او داخل شوند، همچنانكه ترسانيدند بنى هاشم را و جمع كردند از براى ايشان هيزم براى سوازنيدن ايشان در وقتى كه ايشان از بيعت امتناع كردند در زمان سلف يعنى از بيعت ابى بكر تخلف كردند در زمانى كه خليفه گشت .
پس مسعودى گفته كه اين خبرى است كه ذكرش در اينجا شايسته نيست و ما در كتاب حدائق الاذهان كه در مناقب اهل بيت و اخيار ايشان است ، اين مطلب را شرح داده ايم .

و بالجمله عبدالله در سنه 67، برادرش مصعب را بدفع مختاربه كوفه فرستاد.  مصعب  مختار را بكشت و كوفه را تسخير نمود و در سنه 72، بدفع عبدالملك مروان بجانب شام حركت كرد و در اراضى مسكن با جنود عبدالملك ملاقات نمود و جنگ كرد تا كشته گشت ، پس عبدالملك به كوفه آمد و مردم را به بيعت خود در آورد، چنانچه هر يك در مقام خود ذكر شده است .

عبدالملك حجاج ثقفى را براى قتل عبدالله زبير به مكه فرستاد و خود با بقيه لشكر به جانب شام مراجعت كرد و حجاج با جنود و عساكر خويش به جانب حجاز شد و چند ماهى در طائف بماند، آنگاه وارد مكه شد و او نيز مثل حصين نمير ابن زبير را محاصره كرد و منجنيق بر كوه ابوقبيس نصب كرد و پنجاه روز مدت محاصره او و بقولى مدت چهار ماه طول كشيد، تا بر عبدالله زبيرظفر يافتند و بضرب سنگ او را از پا در آوردند و سرش را ببريدند.  حجاج سرش را براى عبدالملك فرستاد و بدنش را باژگونه بدار كشيد و گفت او را از دار فرود نميآوردم ، تا وقتيكه مارش اسماءدختر ابى بكرشفاعت او كند.

گويند: مدت يكسال بردار آويخته بود و مرغ در سينه او آشيانه كرده بود، وقتى مادرش بر او عبور كرد و گفت وقت آن نشده كه اين راكب را از مركوبش پياده كنند، پس او را از دار بزير آوردند و دفن نمودند و سن او هفتاد و سه و مدت امارت او نه سال و ده شب بوده .
اميرالمؤ منين (ع ) در اخبار غيبيه خود اشاره بمآل كار او فرموده در آنجا كه فرمود:
(( خب صب يروم امرا و لايدر كه ينصب حبالة الدين لاصطياد الدنيا و هو بعد مصلوب قريش))(7) .

پس عبدالملك  حجاج را مكتوب كرد كه عروة بن الزبيربرادر عبدالله را متعرض نشود و بناى خانه كعبه را كه عبدالله بنا كرده بود، منهدم سازد و بهمان طريقكه قريش بنا كرده بودند و در عصر رسولخدا(ص ) بوده ، بنا كند و از براى خانه يك در قرار دهد.  حجاج چنان كرد كه عبدالملك گفته بود.

پاورقی :

1-تهذیب التهذیب :ج5ص223 . وقایع الایام :ص339

2-نهج البلاغة :ص555 . وقایع الایام :ص339

3- اهل سنّت گویند : رسول خدا را دوازده حواری بود : ابوبکر، عمر ، عثمان ، علی علیه السلام ، حمزه ، جعفربن ابیطالب . ابوعبیده جراح ، عثمان بن مظعون ، عبدالرحمن بن عوف ، سعد بن ابی وقاص ، طلحه و زبیر و نیز گویند که رسول خدا ده نفر را بشارت به بهشت داده و آن جماعت همین حواریین می باشند می باشند و به غیر از حمزه و جعفر و عثمان بن مظعون و دهم ایشان سعید است و اسامی ایشان را چنین به نظم آورده اند :

ده یار بهشتی اند می دان ، ابوبکر(ابی قحافه!) و عمر(ابن صحّاک!) علی علیه السلام و عثمان!      

        طلحه ! و زبیر! و ابوعبیده ، سعد و سعید و عبدالرحمن        (البته به قول اهل تسنن)

4-بحارالانوار :ج32ص179 . وقایع الایام :ص340

5-الایضاح :ص516 . وقایع الایام :ص340

6-الاحتجاج :ج1ص93 . وقایع الایام :ص340

7-بحارالانوار :ج41ص351 . وقایع الایام :ص342

چهاردهم جمادی الثّانی

وفات ابوحامد محمد بن محمد غزالی طوسی

در اين روز، )سنه 505(، وفات كرد ابو حامد محمد بن محمد غزالى طوسى شافعى ، صاحب ((احياءالعلوم))  و سنين عمرش در وقت وفات به پنچاه و چهار رسيده بود(1)، چنانچه شاعر گفته :

نصيب حجة الاسلام از اين سراى سپنج

حيات پنجه و چهار وفات پانصد و پنج

علماء سنت از غزالى تعبير به حجة الاسلام كرده اند و از او ستايش بليغ نموده اند و تصانيفش در نهايت خوبى و كامل است و احياءالعلوم او، رب النوع كتاب اخلاقيه است و برادرش احمد آنرا مختصر كره و نام گذشته به احياء الاحياء ، چنانچه محقق فيض كاشانى  آنرا مهذب نموده و ناميده به محجة البيضاء فى تهذيب الاحياء .
مولد غزالى  در طوس  (سنه 450،) واقع شده (2) و در نزد امام الحرمين در نيشابور تلمذ كره و نظام الملك طوسى كه وزير سلاطين سلجوقيه بود و عنايتى تمام بفقهاء و صوفيه داشت و اول كسى است كه انشاء مدرسه كرد، عنايتى تمام به غزالى داشت و احترام او را فرو گذار نميكرد و تدريس نظاميه بغداد را باو تفويض نمود، پس در سنه 484، به بغداد رفت . اهل عراق  چون بر كمال و فضل او مطلع شدند، شيفته او گرديدند و مدت ده سال آنجا بود و قريب سيصد نفر از اعيان اهل علم در درسش حاضر ميشدند، آنگاه زهد ورزيد و عزلت اختيار كرد و به دمشق رفت و احياء را تصنيف كرد، آنگاه بجانب مصر و اسكندريه  سفر كرد، پس ديگر بار به طوس  مراجعت نمود و مشغول تصنيف شد و در اوقاتى كه عزلت اختيار كرده بود، وزير منكوبى باونوشت و از او خواهش كرد بآمدن بغداد . غزالى  استعفا كرد و جواب شافى براى او نوشت ، چنانچه قاضى نورالله در مجالس نوشته .
غزالى  به تشديد زاى  و بتخفيف نيز نقل شده و منسوب است به غزاله كه يكى از قراى طوس  است .

پاورقی : 1-جامع الخلاف و الوفاق :ص625 . وقایع الایام :ص338

2-الرسائل العشر :ص13 . وقایع الایام :ص338 

سیزدهم جمادی الثّانی

وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها 

 در این روز در سال 64 ه  حضرت امّ البنین سلام اللَّه علیها همسر امیرالمومنین علیه السلام  و مادر قمر بنی هاشم علیه السّلام از دنیا رحلت فرمودند.(1) نام مبارك آن حضرت فاطمه، و کنیه شریفش امّ البنین است، و آن حضرت به همین کنیه معروفند. پدر آن حضرت حزام بن خالد، و مادرشان لیلی دختر شهید بن ابی عامر است.

امیر المؤمنین علیه السّلام آن حضرت را به همسري برگزید و خداوند چهار پسر به آن حضرت عنایت فرمود: حضرت قمر بنی هاشم عباس علیه السّلام، عبداللَّه، جعفر و عثمان علیهم السّلام، که هر چهار پسر در کربلا شهید شدند.

 بانوانی که از کربلا به مدینه مراجعت کردند، در خانه امّ البنین سلام اللَّه علیها عزاداري می کردند. آن حضرت اگرچه در کربلا نبود ولی از ناله و گریه قرار نداشت . هنگامی که زن ها او را ام البنین خطاب می کردند و تسلیت می دادند ، می فرمود : ((دیگر مرا ام البنین نخوانید ...))(2) .

امام باقر علیه السلام می فرماید : ((آن حضرت به بقیع می رفت و آنقدر جانسوز مرثیه میخواند که مروان با آن همه قساوت قلب گریه میکرد.))(3)  این گریه و زاري حضرت ادامه داشت تا بدرود حیات گفت.(4)

علامه مامقانی می نویسد : از علوّ مقام حضرت ام البنین سلام الله علیها همین بس که وقتی بشیر بن جذلم خبر شهادت فرزندانش را به او داد ، فرمود : ((رگ های قلبم را بریدی ! فرزندانم و هر آنچه زیر آسمان است به فدای اباعبدالله الحسین علیه السلام باد )) (5).

پاورقی :

1-ام البنین سیدة النساء العرب : ص84 . تقویم شیعه :ص168

2-ریاحین الشریعة : ج3ص294 . مقتل الحسین (ابی مخنف) :ص181 . تقویم شیعه :ص169

3-بحارالانوار :ج45ص40 . مقاتل الطالبین :ص56 . تقویم شیعه :ص169

4-ریاحین الشریعة :ج3ص294 . تقویم شیعه :ص169

5-تنقیح المقال :ج3 فصل کنیه ها ص70 . العقیلة و الفواطم علیهن السلام :ص124 . تقویم شیعه :ص169  

دوازدهم جمادی الثّانی

1-حرکت به سوی خیبر

در این روز در سال هفتم هجری پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم با 400 نفر به سوی خیبر حرکت فرمودند و دو روز بعد به آنجا رسیدند . (1)

پاورقی : وقایع الشهور :ص107 . تقویم شیعه :ص168 

 

2-وفات ابوالحسن علی بن محمد مقری

در اين روز، سنه ( 643 ه) وفات يافت در دمشق ابوالحسن على بن محمد مقرى  نحوى شافعى ،( ملقب به علم الدين سخاوى )(1)(2)  شارح قصيده شاطبيه در قراء است .

پاورقی :

 1-سخاوی منسوب است به ((سخا)) از اعمال مصر

2-تاج العروس من جواهر القاموس :ج10 . وقایع الایام :ص337