ورود کاربران

سخنان امير المؤمنين در بیان مظلومیتش

سخنان حضرت امير المؤمنين (علیه السلام) در بیان مظلومیتش

 از خطبه حضرت كه بعد از رحلت رسول خدا ايراد كردند در وقتى كه عبّاس بن عبد المطلّب و ابو سفيان براى بيعت كردن با آن حضرت آمده بودند پيداست كه چقدر آن حضرت تنها و بدون ياور بوده كه خود را بدون جناح و بال معرّفى مى‏كند

ايُّهَا النّاسُ شُقُّوا امْواجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجاةِ وَ عَرِّجُوا عَنْ طَريقِ الْمُنافَرَةِ وَ ضَعُوا عَنْ تيجانِ الْمُفاخَرَةِ. افْلَحَ مَنْ نَهَضَ بَجَناحٍ اوِ اسْتَسْلَمَ فَاراحَ. هذا ماءٌ آجِنٌ وَ لُقْمَةٌ يَغَصُّ بِها آكِلُها وَ مُجْتَنِى الَّثَمَرةِ لِغْيرِ وَقتِ ايناعِها كَالزّارِعِ بِغَيْرِ ارْضِهِ. فَانْ اقُلْ، يَقُولُوا: حَرَصَ عَلَى الْمُلْكِ، وَ انْ اسْكُتْ يَقُولُوا: جَزِعَ مِنْ الْمَوْتِ، هَيْهاتَ بَعْدَ اللَّتَيّا وَ الَّتى. وَ اللهِ لَابْنُ ابى طالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْىِ امِّهِ، بَلِ انْدَمَجْتُ عَلى مَكْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لَاضْطَرَبْتُمُ اضْطِرابِ الْارْشِيَةِ فِى الطَّوِىِّ الْبَعيدَةِ 

«اى مردم بشكافيد موجهاى فتنه‏ها را كه مانند درياهاى متلاطم در خروشند به كشتى‏هاى نجات (كه مراد آل بيت رسول خدا هستند چون طبق روايت مسلّمى كه از طريق شيعه و سنّى روايت شده است حضرت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: مَثَلُ اهْلِ بَيْتى فيكُمْ كَسَفينَةِ نوحٍ مَنْ رَكِبَها نَجا، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْها غَرِقَ: مثال اهل بيت من در ميان شما مانند كشتى نوح است كسى كه در آن سوار شود نجات يابد و كسى كه تخلّف ورزد غرق خواهد شد)، و از پيمودن راه منافرت عدول نموده برگرديد و تاج‏هاى مفاخرت و سركشى و شخصيّت طلبى را از سرهاى خود برداريد (تا فتنه آرام گيرد و اسلام چهره رخشان خود را به عالَم به واسطه علوم و معارف اهل بيت نشان دهد، و گرنه اگر شما بخواهيد بر اساس خود پرستى و نفع طلبى عليه كسانى كه آنان نيز بر اين اساس قيام نموده‏اند برخيزيد و پيكار و كارزار خونينى در صحنه مقارب رحلت رسول خدا به وجود آيد ديگر اسمى از اسلام نخواهد ماند). كاميابى و رستگارى براى كسى است كه با وجود اعوان و ياران كافى قيام كند و حقّ خود را بگيرد چون مرغى كه با دو بال توانا و درست بر آسمان پرواز مى‏كند، يا براى كسى است كه در صورت فقدان اعوان و انصار خود را كنار كشيده و از جنگ و ستيز آن خود را آسوده بدارد. اين خلافتى كه مرا به آن دعوت مى‏كنيد و اصرار بر بيعت داريد گرچه حقّ مسلّم من طبق آيات قرآن و وصاياى رسول خداست لكن با وجود مخالفت بنى تَيْم و بنى عَدِىّ، كه بلادرنگ بعد از رحلت رسول خدا مردم را به بيعت خود دعوت كرده‏اند و جدا در مقام مخالفت و انكار وصاياى آن حضرت ايستاده‏اند، مانند آب گنديده‏اى است كه صفاى خود را در اثر مقارنت هواها و هوسها از دست داده و به ملازمت اين افكار سوء و نيّات فاسده متعفّن گرديده است، و مانند لقمه غذاى پُر تيغ و خارى شده كه هنگام فرو بردن گلو را بشكافد و در آن گير كند. و كسى كه ميوه را از درخت قبل از رسيدن بچيند آن ميوه تلخ و زننده و بيفايده بوده مانند شخص زارعى كه در غير زمين خود زراعت كند البتّه منتفع نخواهد شد (خلافت من يك خلافت الهى بر اساس تقوى و ولايت شرعيّه رسول خدا براى هدايت مردم به مقامات عاليّه معنوى و ظاهرى است. و در صورت قيام بر عليه اين مخالفان با وجود عدم انصار و اعوانى كه بر آنها غالب آيند نتيجه، هرج و مرج، خونريزى‏ها و فتنه‏ها خواهد بود. و معلوم است كه منافقان امت انتظار چنين روزى را مى‏برند). بنابر اين اگر بگويم كه من در امر خلافت رغبت دارم مى‏گويند: بر حكومت و رياست حرص ورزيده است، و اگر سكوت اختيار كنم مى‏گويند: از مرگ ترسيده است. وه چه دور است از على كه بعد از آن شدائد و ناملايمات و منغمر شدن در معركه جنگها و غزوات و تحمّل مشاقّ و مشكلات از مرگ بهراسد. سوگند به خدا كه فرزند ابى طالب، انسش به مرگ بيشتر است از انسى كه طفل شيرخوار به پستان مادر خود دارد، بلكه سبب عدم قيام من براى گرفتن خلافت آن است كه چنان بر علوم و اسرار الهى و معارف قضا و قدر و تكليف و سعادت و شقاوت وقوف يافته و آن خزينه‏هاى از علوم در نفس من پيچيده و منطوى شده كه هر آينه اگر بعض آنرا بر شما آشكار كنم مانند لرزش و تكان ريسمانى دراز در چاه‏هاى دور و دراز به خود خواهيد لرزيد و تاب و توان شنيدن آنرا نداريد».

امام شناسى، ج‏2، ص: 159الی 161

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید