ورود کاربران

بانوي پهلو شكسته - ويژه نامه فاطميه اول - مُصْحَف فاطمه عليها سلام يا كتاب فاطمه‏

 

مُصْحَف فاطمه عليها سلام يا كتاب فاطمه‏

روايات درباره هويّت مصحف فاطمه سلام الله عليها

مجلسى در «بحارالانوار» از «بصائر الدّرجات» روايات بسيارى را بيان مى‏كند كه آنحضرت كتابى داشتند به نام مصحف فاطمه و به خطّ حضرت أمير المؤمنين عليه السّلام بوده است؛ و در كثيرى از اين اخبار وارد است كه: در آن مصحف چيزى از قرآن موجود نبوده است.

مثل آنچه از «بصائرالدّرجات» از عبّاد بن سليمان، از سعد، از علىّ بن ابى حمزه از عبد صالح عليه السّلام روايت مى‏كند كه فرمود: عِنْدِى مُصْحَفُ فَاطِمَةَ لَيْسَ فِيهِ شَىْ‏ءٌ مِنَ الْقُرْآنِ.

«حضرت امام موسى بن جعفر عليهما سلام فرمودند: در نزد من مصحف فاطمه مى‏باشد كه در آن چيزى از قرآن يافت نمى‏گردد.»

و در بعضى وارد است كه: آن گفتار جبرائيل بوده است كه أمير المؤمنين عليه السّلام به‏ خطّ خود مى‏نوشتند؛ مثل روايت «بصائر الدّرجات» از حضرت صادق عليه السّلام تا مى‏رسد بدينجا كه مى‏گويد:

قَالَ لَهُ: فَمُصْحَفُ فَاطِمَةَ؟! فَسَكَتَ طَوِيلًا ثُمَّ قَالَ: إنَّكُمْ لَتَبْحَثُونَ عَمَّا تُرِيدُونَ وَ عَمَّا لَا تُرِيدُونَ! إنَّ فَاطِمَةَ مَكَثَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللهِ صلى الله عليه و آله خَمْسَةً وَ سَبْعِينَ يَوْماً، وَ قَدْ كَانَ دَخَلَهَا حُزْنٌ شَدِيدٌ عَلَى أبِيهَا، وَ كَانَ جَبْرَئيلُ عليه السّلام يَأتِيهَا فَيُحْسِنُ عَزَاءَهَا عَلَى أبِيهَا وَ يُطَيِّبُ نَفْسَهَا وَ يُخْبِرُهَا عَنْ أبِيهَا وَ مَكَانِهِ وَ يُخْبِرُهَا بِمَا يَكُونُ بَعْدَهَا فِى ذُرِّيَّتِهَا، وَ كَانَ عَلِىٌّ عليه السّلام يَكْتُبُ ذَلِكَ. فَهَذَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ عليها سلام.

«راوى به آنحضرت گفت: پس مُصْحَف فاطمه كدام است؟!

حضرت پس از سكوت طويلى گفتند: شما بحث مى‏كنيد از چيزهائى كه براى شما فايده دارد و خواستنش لازم است، و از چيزهائى كه براى شما فايده ندارد و سؤال آن براى شما ضرورتى ندارد! فاطمه عليها سلام پس از پدرش هفتاد و پنج روز در دنيا مكث نمود، و بر فراق پدر غصّه و حُزن شديدى بر او عارض مى‏گشت، و جبرائيل عليه السّلام به نزد او مى‏آمد و تسليت و دلدارى و تعزيت خوبى بر فراق پدرش براى او مى‏گفت، و جان فاطمه را خوشحال و بشّاش مى‏كرد، و از پدرش و محلّ پدرش به او خبر مى‏داد و او را از آنچه پس از اين بر ذُرّيّه‏اش وارد مى‏شود با خبر مى‏ساخت، و على عليه السّلام آن را مى‏نوشت. و اين است مصحف فاطمه!»

و در بعضى وارد است كه: خداوند فرشته‏اى را مى‏فرستاد و أمير المؤمنين عليه السّلام مى‏نوشتند. مثل آنچه مجلسى از «بصائر الدّرجات» از احمد بن محمّد، از عمر بن عبد العزيز، از حَمَّاد بن عثمان روايت مى‏نمايد كه گفت: از حضرت صادق عليه السّلام شنيدم كه مى‏فرمود:

تَظْهَرُ الزَّنَادِقَةُ سَنَةَ ثَمَانِيَةٍ وَ عِشْرِينَ وَ مِائةٍ. وَ ذَلِكَ لانِّى نَظَرْتُ فِى مُصْحَفِ‏ فَاطِمَةَ عليها سلام. قَالَ: فَقُلْتُ: وَ مَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ؟!

فَقَالَ: إنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمَّا قَبَضَ نَبِيَّهُ صلى الله عليه و آله دَخَلَ عَلَى فَاطِمَةَ مِنْ وَفَاتِهِ مِنَ الْحُزْنِ مَا لَا يَعْلَمُهُ إلَّا اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ. فَأرْسَلَ إلَيْهَا مَلَكاً يُسَلِّى عَنْهَا غَمَّهَا وَ يُحَدِّثُهَا.

فَشَكَتْ ذَلِكَ إلَى أميرِالْمُؤْمِنينَ عليه السّلام. فَقَالَ لَهَا: إذَا أحَسْتِ بِذَلِكِ وَ سَمِعْتِ الصَّوْتَ قُولِى لِى. فَأعْلَمَتْهُ؛ فَجَعَلَ يَكْتُبُ كُلَّ مَا سَمِعَ حَتَّى أثْبَتَ مِنْ ذَلِكَ مُصْحَفاً.

قَالَ: ثُمَّ قَالَ: أمَا إنَّهُ لَيْسَ مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرامِ، وَ لَكِنْ فِيهِ عِلْمُ مَا يَكُونُ

. زنادقه در سنه صد و بيست و هشتم ظهور مى‏كنند، به علت آنكه من در مُصْحف فاطمه عليها سلام نظر كردم. راوى مى‏گويد: من گفتم: مُصْحَف فاطمه كدام است؟!

فرمود: خداوند تبارك و تعالى چون روح پيغمبرش صلى الله عليه و آله را به سوى خود قبض نمود، بر فاطمه به قدرى اندوه و غم وارد شد كه غير از خداوند عزّ و جلّ كس نداند. در اين حال خداوند مَلَكى را فرستاد تا غم و غصّه وى را تسليت و آرامش بخشد و با او به گفتگو پردازد. فاطمه عليها سلام جريان حال خود را به على عليه السّلام عرضه داشت. أمير المؤمنين عليه السّلام بدو گفت: چون احساس اين امر را نمودى و صداى فرشته را شنيدى، مرا آگاه كن. فلهذا فاطمه او را آگاه مى‏كرد، و على عليه السّلام شروع كرد به نوشتن و هر چه را كه مى‏شنيد، مى‏نوشت تا به حدّى كه از آن مُصْحَفى به وجود آمد.

راوى مى‏گويد: سپس حضرت گفت: آگاه باشيد كه: در آن از علم حلال و حرام چيزى نمى‏باشد وليكن در آن علم حوادث و وقايع آينده است.»

مجلسى در بيان خود آورده است: در «قاموس» گويد: أحْسَسْتُ و أحْسَيْتُ و أحَسْتُ با سين بدون تكرار كه از شواذّ تخفيف به شمار مى‏آيد، به معنى ظَنَنْتُ وَ وَجَدْتُ و أبْصَرْتُ و عَلِمْتُ مى‏باشد. و الشَّىْ‏ءَ: وَجَدْتُ حِسَّهُ.]

و در بعضى وارد است كه: آن مصحف كلام خداست كه آن را بر فاطمه فرومى‏فرستاد، و حضرت رسول املاء مى‏نمود و حضرت أمير المؤمنين عليهم الصّلوة و السّلام أجمعين با خطّ خود مى‏نوشتند؛ مثل آنچه كه مجلسى از «بصائرالدرجات» با سند متّصل خود از محمّد بن مسلم روايت مى‏كند كه گفت: حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام به اقوامى كه نزد وى مى‏آمدند و از آنچه رسول خدا صلى الله عليه و آله از خود باقى گذاشتند و به على عليه السّلام ردّ كردند، و از آنچه على عليه السّلام از خود باقى گذاشت و به حسن ردّ كرد، مى‏پرسيدند، گفتند: وَ لَقَدْ خَلَّفَ رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه و آله عِنْدَنَا جِلْداً مَا هُوَ جِلْدَ جِمَالٍ وَ لَا جِلْدَ ثَوْرٍ وَ لَا جِلْدَ بَقَرَةٍ إلَّا إهَابَ شَاةٍ، فِيهَا كُلُّ مَا يُحْتَاجُ إلَيْهِ حَتَّى أرْشُ الْخَدْشِ وَ الظُّفْرِ.

وَ خَلَّفَتْ فَاطِمَةُ عليها سلام مُصْحَفاً مَا هُوْ قُرْآنٌ، وَ لَكِنَّهُ كَلَامٌ مِنْ كَلَامِ اللهِ أنْزَلَهُ عَلَيْهَا، إمْلاءُ رَسُولِ اللهِ وَ خَطُّ عَلِىٍّ عليه السّلام «

. و هر آينه تحقيقاً رسول اكرم صلى الله عليه و آله در نزد ما پوستى را به يادگار گذاشت كه آن پوست شتران نبود، و پوست گاو نر نبود، و پوست گاو ماده نبود مگر پوست دبّاغى نشده گوسپندى بود كه در آن تمام چيزهائى كه بدان نياز است حتّى غَرامت و ديه خراش پوست و ناخن وجود دارد.

و فاطمه عليها سلام از خود به يادگار گذاشت مصحفى را كه قرآن نبود، وليكن از كلام خداوند بود كه آن را بر فاطمه فروفرستاده بود. آن املاء رسول الله و خطّ على عليه السّلام بود.»

مجلسى در بيان خود دارد: فيروز آبادى گفته است: إهَاب بر وزن كِتَاب عبارت است از پوست يا پوست دبّاغى نشده. و مراد از رسول الله در اينجا جبرئيل عليه السّلام مى‏باشد.

اين از جهت املاء كننده مصحف فاطمه؛ و امّا از جهت مَتْن و مُفاد، در روايات وارده ديديم كه: قرآن نيست و از حلال و حرام نيست، فقط راجع به حوادث ووقايعى است كه در آينده تحقّق مى‏پذيرد، و موجب تسليت و آرامش خاطر آن مُخَدَّره سدره نشين، بى بى دو عالم مى‏گردد.

چنانكه مجلسى از «بصائرالدّرجات» با سند خود روايت مى‏كند از وَليد بن صبيح كه گفت: حضرت أبو عبد الله عليه السّلام گفتند: يَا وَلِيدُ! إنِّى نَظَرْتُ فِى مُصْحَفِ فَاطِمَةَ عليها سلام قُبَيْلَ فَلَمْ أجِدْ لِبَنى فُلَانٍ فِيهَا إلَّا كَغُبَارِ النَّعْلِ.

 

«اى وليد، من نظر كردم در مصحف فاطمه عليها سلام قدرى جلوتر از اين وقت، و نيافتم در آن براى بنى فلان اثرى را مگر مانند گرد روى كفش!»

كلام علّامه امين در عظمت مصحف فاطمه عليها السلام‏

آية الله سيّد محسن أمين عامِلى درباره مصحف فاطمه عليها سلام چنين انشاء نموده‏اند: ذكر مُصْحف فاطمه عليها سلام در اخبار اهل البيت عليهم السلام مكرّراً آمده است. از «ارشاد» مفيد، و «احتجاج» طبرسى در حديثى وارد است كه:

كَانَ الصَّادِقُ عليه السّلام يَقُولُ: وَ إنَّ عِنْدَنَا الْجَفْرَ الاحْمَرَ وَ الْجَفْرَ الابْيَضَ وَ مُصْحَفَ فَاطِمَةَ (إلى ان قال:) وَ أمَّا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ عليها سلام فَفِيهِ مَا يَكُونُ مِنْ حَادِثٍ وَ أسْمَاءُ مَنْ يَمْلِكُ إلَى أنْ تَقُومَ السَّاعَة- الحديث.

«حضرت صادق عليه السّلام اين طور مى‏گفتند: و حقّاً در نزد ما جفر أحمر و جفر أبيض و مُصْحَف فاطمه عليها سلام مى‏باشد (تا آنكه مى‏گويد:) و امّا مصحف فاطمه عليها سلام پس در آن است حوادث و وقايعى كه بعداً پيشامد مى‏كند، و اسامى كسانى كه سلطنت مى‏نمايند تا زمانى كه قيامت بر پا گردد»- تا آخر حديث.

در اينجا مرحوم امين اخبار وارده درباره اين مصحف را به طور تفصيل از «بصائر الدّرجات» و غيره نقل مى‏كند كه در پايانش اين روايات را مى‏آورد كه:

از «بصائر» با سند خود از ابو بصير روايت مى‏كند كه گفت: شنيدم از حضرت صادق عليه السّلام كه مى‏گفت: مَا مَات أبُو جَعْفر الباقر عليه السّلام حَتَّى قَبَضَ مُصْحَفَ فَاطِمَةَ. «حضرت باقر أبو جعفر عليه السّلام نمردند مگر آنكه مصحف فاطمه را اخذ نمودند.»

و از «بصائر» از عبد الله بن جعفر، از موسى بن جعفر، از وشّاء، از أبو حمزه، از حضرت ابو عبد الله عليه السّلام روايت است كه فرمود: مُصْحَفُ فَاطِمَةَ مَا فِيهِ شَىْ‏ءٌ مِنْ كِتَابِ اللهِ، وَ إنَّمَا هُوَ شَىْ‏ءٌ الْقِىَ عَلَيْهَا بَعْدَ مَوْتِ أبِيهَا صَلَّى اللهُ عَلَيْهِمَا «

. از كتاب الله در مصحف فاطمه چيزى نيست؛ و آن عبارت است از چيزى كه بعد از رحلت پدرش صلّى الله عليهما- بر وى إلقا شده است.»

و پوشيده نماند كه: در اين احاديث با قسم و سوگند مؤكّد نفى كرده‏اند كه چيزى از قرآن در مصحف فاطمه باشد. و ظاهراً علّتش آن است كه: به سبب آنكه نام آن «مصحف فاطمه» بوده است، اين تسميه موهِم آن است كه: آن يكى از نسخ مصاحف شريفه باشد. و با عبارتِ: چيزى از قرآن در آن نمى‏باشد، اين توهّم و پندار را ردّ كرده اند.

و جُلّ اين احاديث از اينكه اين مصحف چه چيز را در برداشته است ساكت مى‏باشند؛ و در بعضى از آنها وارد است كه: لَيْسَ فِيهِ مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ لَكِنَّ فِيهِ عِلْمَ مَا يَكُونُ. بنابراين، اين حديث تفسير آن را نموده است؛ و در بعضى وارد است كه: إنَّ فِيهِ وَصِيَّتَهَا. «وصيّت حضرت فاطمه در آن بوده است.» و شايد وصيّتنامه يكى از محتوياتش بوده است.

از اين گذشته، بعضى از آنها دلالت دارد بر آنكه: آن إملاء رسول اكرم صلى الله عليه و آله و خطّ على عليه السّلام بوده است.

و بعضى دلالت دارد بر آنكه: آن عبارت است از آنچه جبرائيل پس از موت پيغمبر صلى الله عليه و آله نازل كرده است.

و در «بحار الانوار» گويد: مراد از رسول الله جبرائيل مى‏باشد.

اينجا مرحوم امين مى‏گويد: بنابراين تنافى ميان روايات از بين مى‏رود، وليكن اين تعبير بعيد است، چرا كه در عادت نمى‏بينيم از جبرائيل تعبير به رسول الله شده باشد اگرچه جبرائيل از جمله رسولان الهى مى‏باشد. و بنابراين بهتر است آنكه بگوئيم: مصحفهاى فاطمه دو عدد بوده‏اند: يكى به املاء رسول الله صلى الله عليه و آله و خطّ على عليه السّلام، و ديگرى از حديث جبرائيل عليه السّلام.

وأنا ( حضرت علامه طهراني ) أقُولُ: چه اشكال دارد كه مصحف واحدى بوده باشد به خطّ على عليه السّلام؛ غاية الامر مقدارى از آن به املاء رسول اكرم در زمان حياتش، و مقدارى از آن از حديث جبرئيل پس از مماتش؟! و اين تقريب از جهاتى مناسبتر به نظر مى‏رسد.

سپس مرحوم امين فرموده است: هيچ استبعاد و استنكارى نيست در آنكه: جبرئيل با حضرت زهراء- سلام الله عليها- حديث كند و آن را على عليه السّلام بشنود و بنويسد در كتابى كه بر آن مصحف فاطمه اطلاق شده باشد، پس از آنكه مُوَثَّقين از اصحاب أئمّة عليهم السلام اين معنى را روايت نموده باشند.

و گويا من كسى را كه اين را استنكار كند و يا استبعاد نمايد، يا آن را غُلُوّ بشمارد، از انصاف خارج مى‏بينم. چگونه در قدرت خداوند تعالى شك دارد؟ و يا در اينكه مانند بَضْعة مصطفى: زهرائى اهليّت براى مثل اين گونه كرامت را داشته باشد؟ يا در صحّت تحقّق آن بعد از آنكه موثّقين از راويان آن را از أئمّه هُدَى از ذرِّيَّه زهرا روايت كرده باشند؟!

و تحقيقاً از اين نوع كرامت عظيمه براى آصف بن بَرْخِيا وزير سليمان عليه السّلام همان طور كه قرآن كريم خبر داده است، واقع گرديده است. و او نزد خدا گرامى‏تر از آل محمّد نبود، و نه سليمان گرامى‏تر از محمّد صلى الله عليه و آله و سلّم.

و كتاب عزيز خبر داده است از مادر موسى به قول خدا: وَ أوْحَيْنَا إلَى امِّ مُوسَى أنْ أرْضِعيه- الآية «و ما به سوى مادر موسى وحى فرستاديم كه: موسى را شير بده»- تا آخر آيه.

و ابن خلدون مى‏گويد: از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده است كه گفت: إنَّ فِيكُمْ مُحَدَّثينَ! «در ميان شما كسانى مى‏باشند كه ملائكه با آنها سخن مى‏گويند!»

و صاحب «ارشاد السَّارى» از بعضى صحابه روايت كرده است كه: كُنْتُ احَدَّثُ‏ حَتَّى اكْتَوَيْتُ. «حال من چنين بود كه فرشتگان را بدون آنكه ببينم با من سخن مى‏گفتند، تا به جائى كه افتخار مى‏كردم به آنچه در من وجود نداشت!»

و اينكه بعضى از صالحين خضر را ديده بودند كه عُمر بن عَبدالعزيز را تسديد مى‏كرد بدون آنكه ساير مردم او را ببينند؛ همچنانكه به تمام اين مسائل از غير طريق شيعه اشاره شد.

و صاحب «سيره حَلَبيّه» و غير او روايتى نموده‏اند كه حاصلش آن است كه: بعد از رحلت پيغمبر صلى الله عليه و آله جبرائيل براى تعزيت و تسليت به سوى اهل البيت عليهم السلام مى‏آمد. آنان صداى او را مى‏شنيدند ولى شخص او را نمى‏ديدند.

آيا اين حقايق رفع استبعاد صدور كرامات از بَضْعَةُ النَّبىّ صلى الله عليه و آله و سلّم وَ سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ وَ مِنْ سَائرِ الْعِتْرَةِ الطَّاهِرَة نمى‏نمايد؟!

منابع اين روايات فوق

امام شناسي ج 14

«بحارالانوار» طبع كمپانى ج 7 و «بصائر الدّرجات» ص 42.

«(أعيان الشيعة) طبع ثانى، مطبعه ابن زيدون دمشق سنه 1363، قسمت أوّل از جلد اوّل، ص 353 تا ص 358.

 

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

دیدگاه‌ها  

# حسین امینی 1391-01-17 10:24
سلام و خسته نباشید اعظم الـله جورکم
خیلی عالی است
اما روایت را اگه ترجمه اش را هم بیان می فرمودید بهتر بود چراکه برای بعضی از افراد قابل فهم نیست واگربتوانی ترجمه ها راروان تر بیاورید درقرائت آن تسهیل به وجود آورده اید
واین مطلب "و قسم دوم معرفت بگنه"رااصلاح کنید
دربعضی ازجاها فاطمهی به کاررفته اصلاح کنید
منظور از"ساعت مستجابه‏ي"درقسم ت 7 چیست
درقسمت 8 "در معني طاهره و بتون اشاره باين معني شد"این را اصلاح کنید
ادامه آ« برای بعد انشا الله
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
# مفلس 1391-01-21 08:20
از عنايت شما به اين مطلب متشكرم ، موارد ذكر شده اصلاح شد.
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
# غدير 10 هجري 1391-01-21 09:57
السلام عليك ايتها المظلومة المقهوره
مقالات زيبايي بود و اي كاش متنوع تر بود و فقط منحصر به مقاله نبود .
التماس دعا
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
# سید امیر حسین بحرالعلوم طباطبایی 1391-01-25 03:35
با سلام خدمت دوست و رفیق شفیق و بزرگوارم . از زحمات شما بسیار متشکرم . بنده حقیر از این که دوستان و رفقایی دلسوز در حق اهل بیت چون شما را دارم خدا را شاکرم و امیدوارم حضرت رب الارباب حقیر را از همنشینی و هم سلکی با شما عزیزان محروم نفرماید . وفقکم الله انشاء الله . یاعلی
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
# ويژه نامه فاطميه اول 1433 1391-01-25 14:29
با سلام خدمت برادر عزيز و بزرگوارم
ان شاء الله كه همه ما در احياي معارف حقه بتوانيم قدمي برداريم و مورد رضايت اعلي حضرت ، بقية الله الاعظم ارواحنا فداه قرار بگيرد
از عنايت شما به حقير كمترين متشكرم
يا علي .
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
# حجة الاسلام سید امیر حسین بحرالعلوم طباطبایی 1391-01-29 00:09
از من برای خود چه بتی ساختی رفيق ؟
یعنی مرا دوباره تو نشناختی رفيق؟
من پادشاه ارتش بازنده بودم و
مانند من شدی و تو هم باختی رفيق
از دوستی من به تو غم می رسد فقط
خود را به رنج و دردسر انداختی رفيق
من در دیار شعر پریشان شدم تو هم
مثل خودم به شهر غزل تاختی رفيق
تاوان دوستی دل بی کس من است
تاوان و قیمتی که تو پرداختی رفيق ...
حقیر حقا لیاقت رفاقت با شما بزرگان را نداشتم ، فقط علی علیه السلام لطفی شامل حال من کرد و شما را قسمت ما کرد .
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
# ابو علی 1391-01-30 22:31
ما زنده به لطف و رحمت زهرائيم مامور براي خدمت زهرائيم
روزي که تمام خلق حيران هستند ما منتظر شفاعت زهرائيم
دستتون درد نکند/ موفق باشید / مقالات زیبایی بود
خدا را شکر میکنم که با این سایت آشنا شدم و از مطالب مفید شما دوستان استفاده ببرم
التماس دعا
یا علی مدد
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
# امیر عاشق 1392-12-10 10:27
ممنون عالی بود...
فقط خواهش میکنم معنی شعر «مالی وقفت علی القبور» رو اون قسمت جواب حضرت فاطمه رو معنیش رو هم بگید... نتونستم خوب معنی کنم...
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
# حجت الاسلام شیخ مصطفی ابوطالبی 1392-12-25 16:56
به نقل از امیر عاشق:
ممنون عالی بود...
فقط خواهش میکنم معنی شعر «مالی وقفت علی القبور» رو اون قسمت جواب حضرت فاطمه رو معنیش رو هم بگید... نتونستم خوب معنی کنم...

معنای این بیت این میشه :
چه شده است که من برسر قبور ایستاده ام و به قبر حبیب خود سلام می کنم ولی او جواب سلام من را نمی دهد
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
# امیر عاشق 1393-01-03 19:35
ممنون لطف کردید... بیت های اول رو میدونم از قسمت رو نمیدونم... اشعاری رو که در پاسخ خود از جانب فاطمه (ع) میگن...
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن