ورود کاربران

استشهاد امام رضا عليه السّلام به آيه تطهير

استشهاد حضرت امام رضا عليه السّلام به آيه تطهير در مقابل مأمون‏

مرحوم صدوق ابن بابويه با سند متّصل خود از ريّان بن صَلت از حضرت رضا عليه السّلام روايت كند كه در پاسخ سؤال مأمون و علماء از آن حضرت در فرق بين آل رسول الله و بين امّت، فرمودند:

فَكانَ الْوراثَة لِلْعِترَة الطّاهِرَة لا لِغَيْرهِمَ، فَقالَ الْمَأْمُونُ: مَنِ الْعِتْرَة الطّاهِرَة؟ فَقالَ الرِّضا عليّه السّلام: الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللهُ فى كِتابِهِ فَقالَ جَلَّ وَ عَزَّ:
«انَّما يُريدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً»- الحديث
 

«وراثت رسول خدا اختصاص به عترت طاهره دارد و ديگران را در آن سهمى نيست. مأمون گفت: عترت طاهره چه كسانند؟ حضرت رضا عليه السّلام فرمود: آن كسانى كه پروردگار آنها را در كتابش وصف كرده و فرموده است: خداوند فقط اراده كرده است كه از شما خاندان رسالت هر گونه پليدى و زشتى را زدوده و به مقام قدس و طهارت برساند.»

امام شناسى، ج‏3، ص: 186

درس امام شناسي امام حسن مجتبي عليه السلام

. خطبه حضرت امام حسن مجتبى عليه السّلام در اينكه مراد از شاهد در آيه : «أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَة مِن رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ» أمير المؤمنين عليه السّلام است‏.

از حضرت امام حسن مجتبى عليه السّلام وارد شده است. شيخ طوسى در «أمالى» به سند خود از علىّ بن الحسين از حضرت امام حسن روايت مى‏كند كه در ضمن خطبه‏اى طولانى كه در حضور معاويه ايراد كرده‏اند فرمود: أَقُولُ مَعْشَرَ الخَلائِقر وَ لَكُم أفئِدَة وَ أسْماعٌ: وَ هُوَ: إنّا اهلُ بَيْتٍ أكْرَمَنا اللهُ بِالإسْلَامِ و اختارَنا وَ اصْطَفَانا وَ اجْتَنابَا فَأذْهَبَ عَنّا الرِّجسَ وَ طَهَّرْنَا تَطْهِيراً، و الرِّجسُ هُوَ الشَّكُ فَلَا نَشُكُّ فِى اللهِ الحَقِّ وَ دِينِهِ أبداً، وَ طَهَّرنا مِن كُلِّ افِنٍ وَ عَيْبَة مُخْلَصِينَ إلَى آدَمَ نِعْمَة مِنْهُ، لَمْ يَفْتَرِقِ النّاسُ فِرْقَتَيْنِ إلّا جَعَلْنَا اللهُ فِى خَيْرِ مَا فاتَ الامورُ إلَى أَن يَبْعَثَ اللهُ مُحَمَّداً صَلَّى الله عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ لِلنُّبُوة وَ اخْتَارَهُ لِلرِّسالَة وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ كِتابَهُ ثُمَّ امَرَهُ بِالدُّعاء إلَى اللهِ عَزّ وَ جَلَّ فَكانَ أَبى عليه السّلام اوَّلَ مَنِ اسْتَجابَ لِلَّهِ تَعالى وَ لِرَسُولِهِ وَ اوَّلَ مَن آمَنَ وَ صَدَّقَ اللَهَ رَسُولَهُ، وَ قَدْ قَالَ اللهُ تَعالَى فِى كِتَابِهِ المُنْزَلِ عَلى نَبِيِّهِ المُرْسَلِ: «أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَة مِن رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ». فَرَسُولُ اللهِ الَّذى عَلَى بَيِّنَة مِن رَبِّهِ وَ أَبِى الَّذى يَتلوُهُ شَاهِدٌ مِنْهُ. ساق الخطبة و هىَ طويلة. [1]

چرا امام غائب؟؟!!

چرا امام غائب؟؟!!

مخالفين شيعه اعتراض مى كنند كه شيعه وجود امام را براى بيان احكام دين و حقايق آيين و راهنمائى مردم لازم مى دانند و غيبت امام ناقض اين غرض است؛ زيرا امامى كه به واسطه غيبتش، مردم هيچگونه دسترسى به وى ندارند، فايده اى بر وجودش مترتب نيست و اگر خدا بخواهد امامى را براى اصلاح جهان بشرى برانگيزد قادر است كه در موقع لزوم او را بيافريند ديگر به آفرينش چندين هزار سال‏ پيش از موقع وى نيازى نيست.

پاسخ: اينان به حقيقت معناى امامت پى نبرده اند؛ زيرا ... وظيفه امام تنها بيان صورى معارف و راهنمايى ظاهرى مردم نيست و امام چنانكه وظيفه راهنمائى صورت مردم را به عهده دارد همچنان ولايت و رهبرى باطنى اعمال را به عهده دارد و اوست كه حيات معنوى مردم را تنظيم مى كند و حقايق اعمال را به سوى خدا سوق مى دهد.
بديهى است كه حضور و غيبت جسمانى امام در اين باب تأثيرى ندارد و امام از راه باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد، اگرچه از چشم جسمانى ايشان مستور است و وجودش پيوسته لازم است اگرچه موقع ظهور و اصلاح جهانيش تا كنون نرسيده است.

شيعه در اسلام، ص: 235-236

صفات امام در دعاى روز عرفه

پاي درس امام سجاد عليه السلام

صفات امام در دعاى روز عرفه حضرت سجاد عليه السّلام‏

مرحوم سيّد على خان كبير در شرح اين فقره از دعا از شرح «صحيفه كامله سجّاديّه» ميگويد : حضرت علىّ بن الحسين عليهما السّلام در اين فقرات مقام امام را به چهار صفت توصيف نموده است:

اوّل: عِصْمَة اللّائذينَ دوّم: كَهْفُ المؤمنِين سوّم: عُرْوَة المُتَمَسِّكِينَ چهارم: بَهاءُ العالَمينَ يعني...

 حضرت سيّد السّاجدين و زين العابدين عليه السّلام در ضمن دعاى روز عرفه كه چهل و هفتمين دعا از «صحيفه كامله» است عرض مى‏كند: اللهُمَّ إنَّكَ ايَّدْتَ دينَكَ فى كُلِّ اوانٍ بإمامٍ اقَمْتَهُ عَلَماً لِعِبادِكَ وَ مَناراً فى بِلَادِكَ بَعْدَ أن وَصَلْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِكَ، وَ جَعَلْتَهُ الذَّريعَة الَى رِضْوَانِكَ، وَ افْتَرَضْتَ طاعَتَهُ وَ حَذَّرْتَ مَعْصِيتَهُ، وَ امَرْتَ بِامْتِثَالِ امْرِهِ وَ الإنتهاءِ عِندَ نَهْيِهِ، وَ الّا يَتَقَدَّمَهُ مُتَقَدِّمٌ، وَ لَا يَتَأخَّرَ مُتَأخِّرٌ، فَهُوَ عِصْمَة اللّائذينَ وَ كَهْفُ المُؤمِنِينَ وَ عُرْوَة المُتَمَسِّكِينَ وَ بَهاءُ العالَمِينَ.

اين منبر پدر توست

اين منبر پدر توست

نقل است كه روزى عمر بن خطّاب بر منبر رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله سرگرم ايراد خطبه‏اى بود و در ضمن آن گفت كه او بر أهل ايمان اولى از خودشان است، امام حسين عليه السّلام كه در گوشه‏اى از مسجد نشسته بود

با شنيدن اين كلام فرياد برآورد كه: 

اى دروغگو ، از منبر رسول خدا؛ كه پدر من است نه پدر تو فرو شو! عمر گفت: بجان خود كه اين منبر پدر توست نه پدر من، چه كسى اين حرفها را به تو ياد داده؛ پدرت علىّ بن ابى طالب؟!

امام حسين عليه السّلام فرمود: اگر اطاعت پدرم در اين كار را كرده باشم بجان خودم سوگند كه او فردى هادى و من پيرو اويم، و او برگردن مردم بنا بر عهد رسول خدا بيعتى دارد، بيعتى كه جبرئيل بخاطر آن از جانب خداوند نازل شده كه جز افراد منكر قرآن كسى آن را انكار نمى‏كند، همه مردم با قلبهاشان آن را پذيرفته و با زبان ردّ نمودند، و واى بر منكرين حقّ ما أهل بيت، آيا محمّد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله جز با خشم و غضب و شدّت عذاب با ايشان روبرو خواهد شد!! عمر گفت: اى حسين، هر كه حقّ پدرت را انكار كند خدا لعنتش كند، مردم مرا به حكومت رسانده و پذيرفتم، و اگر پدرت را برگزيده بودند ما نيز اطاعتشان مى‏كرديم.