ورود کاربران

بیستم جمادی الثّانی - ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها به استناد کتاب وقایع الایام

2-میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها(کتاب وقایع الایام)

در اين روز، سال پنجم از بعثت و بقول سال دوم آن ، ولادت باسعادت حضرت فاطمه عليهاالسلام واقع شده

و در آن چند عمل مناسب است :
1- روزه .
2- خيرات و صدقات بر مؤ منين .
3- زيارت آن مخدره و سيددر اقبال زيارتى براى آنحضرت نقل كرده كه در زادالعماد نيز مذكور است .

كيفيت ولادت چنان بوده كه روزى حضرت رسول صلی الله علیه و آله با اميرالمؤ منين علیه السلام و حمزه و عباس و عمار و بعضى ديگر در ابطح نشسته بود كه ناگاه جبرئيل نازل شد با صورت اصلى خود و بالهاى خود را گشود و تا مشرق و مغرب را پر كرد و ندا كرد آنحضرت را و گفت : خداوند على اعلى ترا سلام ميرساند و امر ميفرمايد كه چهل شبانه روز، از خديجه دورى اختيار كنى .
آنحضرت چهل روز بخانه خديجه نرفت و روزها روزه ميداشت و شبها تا صباح عبادت ميكرد و عمار را بسوى خديجه فرستاد و فرمود: باويگوكه نيامدن من بسوى تو از كراهت و عدوات نيست ولكن پروردگار من ، چنين امر كرده است كه تقديرات خود را جارى سازد و گمان مبر در حق خود مگر نيكى و بدرستيكه حق تعالى بتو مباهات ميكند هر روز، چند مرتبه با ملائكه خود، بايد هر شب در خانه خود را به بندى و در رختخواب خود بخوابى و من در خانه فاطمه بنت اسد ميباشم ، تا مدت وعده الهى منقضى گردد و خديجه هر روز چند نوبت از مفارقت آنحضرت ميگريست .


چون چهل روز تمام شد، جبرئيل بر آنحضرت نازل شد و گفت اى محمد! خداوند اعلى ، ترا سلام ميرساند و ميفرمايد كه مهيا شو براى تحفه و كرامت من ، پس ناگاه ميكائيل نازلشد طبقى آورد كه دستمالى از سندس بهشت بر روى آن پوشيده بودند و در پيش آن حضرت گذاشت و گفت پروردگار تو ميفرمايد كه امشب بر اين طعام افطار كن و حضرت اميرالمؤ منين علیه السلام گفت كه هر شب چون هنگام افطار آنحضرت ميشد، مرا امر ميكرد كه در را ميگشودم كه هر كه خواهد بيايد و با آنحضرت افطار نمايد و در اين شب مرا فرمود كه بر در خانه بنشين و مگذار كسى داخل شود كه اين طعام بر غير من حرام است .

چون اراده افطار نمود طبق را گشود و در ميان آن طبق از ميوه هاى بهشت يكخوشه خرما و يكخوشه انگور بود و جامى از آب بهشت ، پس از آن ميوه ها تناول فرمود تا سير شد و از آن آب آشاميد تا سيراب شد و جبرئيل از ابريق بهشت آب بر دست مباركش ميريخت و ميكايئل دستش را شست و اسرافيل دستش را با دستمال بهشت پاك كرد و طعام باقى مانده با ظرفها بآسمان بالا رفت و چون حضرت بر خواست كه مشغول نماز شود جبرئيل گفت كه در اين وقت ترا نماز جائز نيست بايد الحال بمنزل خديجه روى و با او مضاجعت نمائى كه حق تعالى ميخواهد كه در اين شب از نسل تو ذريه طيبه خلق نمايد.


آنحضرت متوجه خانه خديجه شد.  خديجه گفت كه من با تنهائى الفت گرفته بودم و چون شب ميشد درها را مى بستم و پرده ها را مي آويختم و نماز خود را ميكردم و در جامه خواب خود، ميخوابيدم و چراغ را خاموش ‍ ميكردم و در اين شب در ميان خواب بودم كه صداى در خانه را شنيدم ، پرسيدم كه كيست در را ميكوبد كه بغير از محمد - صلى الله عليه وآله - ديگريرا روانيست كوبيدن آن ؟

حضرت فرمود كه منم محمد، چون صداى فرح افزاى آنحضرت را شنيدم از جستم و در را گشودم و پيوسته عادت آنحضرت آن بود كه چون اراده خوابيدن مى نمود آب ميطلبيد و وضو را تجديد ميكرد و دو ركعت نماز بجا مياورد و داخل رختخواب بر ميشد و در اين شب هيچ از اينها نكرد تا داخل شد دست مرا بگرفت و برختخواب برد و بعد از آن ، من نور فاطمه علیه السلام را در رحم خود يافتم (1).


شيخ صدوق از مفضل بن عمر روايتكرده كه گفت : از حضرت صادق عليه السلام سؤ ال كردم كه چگونه بود ولادت حضرت فاطمه ؟ حضرت فرمود: چون خديجه اختيار مزاوجت حضرت رسول صلی الله علیه و آله  فرمود، زنان مكه از عدواتى كه با آنحضرت داشتند از خديجه هجرت نمود و بر او سلام نميكردند و نميگذاشتند كه زنى بنزد او برود، پس خديجه را باين سبب ، وحشتى عظيم عارض شد و لكن عمده غم و جزع خديجه براى حضرت رسول بود كه مبادا از شدت عدوات ايشان ، آسيبى بآنحضرت برسد، چون بحضرت فاطمه حامله شد، فاطمه در شكم با او سخت ميگفت و مونس او بود و او را صبر ميفرمود.
خديجه اين حالت را از خود رسالت پنهان ميداست ، پس روزى حضرت داخل شد شنيد كه خديجه سخن ميگويد باشخصى و كسى را نزد او نديد، فرمود: كه اى خديجه با كه سخن ميگوئى ؟ خديجه گفت فرزندى كه در شكم من است با من سخن ميگويد و مونس من است .
حضرت فرمود كه اينك جبرئيل مرا خبر ميدهد كه اين فرزند دختر است ، او و نسل او طاهر و با ميمنت و با بركت است و حقتعالى نسل ما را از او بوجود خواهد آورد و از نسل او امامان و پيشوايان دينى بهم خواهند رسيد و حقتعالى بعد از انقضاى وحى ، ايشان را خيلفه هاى خود خواهد گردايند در زمين .
و پيوسته خديجه در اين حالت بود تا آنكه ولادت جناب فاطمه نزديك شد چون درد زائيدن را در خود احساس ‍ كرد بسوى زنان قريش و فرزندان هاشم كس فرستاد كه نزد او حاضر شوند، ايشان در جواب او فرستادند كه فرمان ما نبردى و قبول قول ما نكردى و زن يتيم ابوطالب شدى كه فقير است و مالى ندارد و ما باين سبب بخانه تو نمى آئيم و متوجه امور تو نميشويم .
خديجه چون پيغام ايشان را شنيد بسيار اندوهناك گرديد، در اين حالت بود كه ناگاه ديد چهار زن گندم گون بلند بالا نزد او حاضر شدند و بزنان بنى هاشم شبيه بودند.  خديجه از ايشان بترسيد، پس يكى از ايشان گفت كه مترس اى خديجه كه ما رسولان پروردگاريم بسوى تو و ما ظهيران توئيم ، منم ساره زوجه ابراهيم و دوم آسيه دختر مزاحم است كه رفيق تو و زن شوهر تو خواهد بود در بهشت و سوم مريم دختر عمران است و چهارم كلثوم خواهر موسى بن عمران است . حق تعالى ما را فرستاده است كه در وقت ولادت نزد تو باشيم و ترا بر اين حالت معاونت نمائيم .

آن چهار زن هر يك در يكطرف خديجه نشستند و حضرت فاطمه سلام الله علیها پاك و پاكيزه متولد شد و چون بزمين رسيد نور او ساطع گرديد بحديكه خانه هاى مكه را روشن گردانيد و در مشرق و مغرب زمين موضعى نماند مگر آنكه از آن نور روشن شد و ده نفر از حورالعين بآن خانه در آمدند و هر كدام ابريقى و طشتى از بهشت در دست داشتند و ابريقهاى ايشان مملو بود از آب كوثر، پى زنى كه در پيش روى خديجه نشسته بود جناب فاطمه را برداست و بآب كوثر غسل داد و دو جامه سفيد بيرون آورد كه از شير سفيدتر و از مشك عنبر خوشبوتر بود و فاطمه را در يكجامه پيچيد و جامه ديگر را مقنعه او گردايند، پس او را بسخن در آورد.

فاطمه گفت :
اشهدان لا اله الا الله و ان ابى رسول الله سيدالانبياء و ان بعلى سيد الاوصياء و ولدى سادة الاسباط 

پس بر هر يك از آن زنان سلام كرد و هر يك را بنام ايشان خواند، پس آن زنان شادى كردند و حوريان بهشت خندان شدند و يكديگر را بشارت دادند و اهل آسمانها يكديگر را بشارت دادند به ولادت آن سيده زنان و در آسمان نور و روشنى هويدا شد كه پيشتر چنان نورى مشاهده نكرده بودند، پس آن زنان مقدسه با خديجه خطاب كردند و گفتند بگير اين دختر را كه طاهر و مطهر است و پاكيزه و با بركت است حق تعالى بركت داده است او را و نسل او را.
خديجه آنحضرت را گرفت ، شاد و خوشحال و پستان خود را در دهان او گذاشت ، پس فاطمه در روز، آنقدر نمو ميكرد كه اطفال ديگر در ماهى ، نمو كنند و در ماه ، آن قدر نمو ميكرد كه اطفال ديگر در سالى نمو كنند.(2)
بدانكه آن مظلومه را نه (9) نام است نزد حقتعالى :
فاطمه يعنى بريده شده از بديها، يا بمعنى آنكه حق تعاليه او را و شيعيان او را از آتش جهنم بريده است .
صديقه يعنى معصومه ،
مباركه يعنى صاحب بركت در علم و كمالات و معجزات و اولاد گرام و غيرها.
طاهره يعنى پاكيزه از هر رجس و نقصى .
زكيه يعنى نمو كننده در كمالات و خيرات .
راضيه يعنى راضى بقضاى حق تعالى .
مرضيه يعنى پسنديده خدا و دوستان خدا.
محدثه يعنى ملك با او سخن گفته .
زهراء يعنى نورانى بنور صورى و معنوى .

 

معلوم باد كه فضائل آن مخدره زياده از آنستكه احصاء شود و من بجهت تبرك بچند سطرى اكتفا مى نمايم
مشايخ از حديث از طريق عامه ، روايت كرده اند كه حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: فاطمه ، پاره تن من است ، هر كه او را شادگرداند، مرا شادگردانيده است و هر كه او را آزرده كند، مرا آزرده كرده است فاطمه عزيزترين مردم است نزد من .(3)

ازعايشه روايت است كه گفت : نديده ام احدى را كه در گفتار و سخن شبيه تر باشد از فاطمه برسول خدا صلی الله علیه و آله چون فاطمه ، به نزد آنحضرت ميآمد او را مرحبا ميگفت و دستهاى او را مي بوسيد و در جاى خود مينشاند و چون حضرت بخانه فاطمه ميرفت بر مى خواست و استقبال آنحضرت ميكرد و مرحبا ميگفت و دستهاى آنحضرت را ميبوسيد.(4)

 از امام حسن عليه السلام روايت است كه فرمود در شب جمعه مادرم در محراب عبادت خود ايستاد و مشغول بندگى حق تعالى گرديد و پيوسته در ركوع وسجود و قيام و دعا بود و تا صبح طالع شد شنيدم كه پيوسته دعا ميكرد از براى مؤ منين و مؤ منات و ايشان را نام مى برد و دعا به براى ايشان بسيار ميكرد و از براى خود دعا نميكرد، پس گفتم ايمادر! چرا از براى خود دعا نكردى ، چنانچه از براى ديگران كردى فرمود :((يابنى الجارثم الدار))(5) اى پسرجان من اول همسايه را بايد رسيد، بعد خود را(6). 

حميرى از حضرت باقر روايت كرده است كه حضرت رسالت مقرر فرمود كه هر چه خدمت بيرون در باشد از آب و هيزم آوردند و امثال آنها حضرت امير المؤ منين بجا آورد و هر چه خدمت اندرون خانه باشد از آسيا كردن و نان و طعام پختن و جاروب كردن و امثال اين ها با حضرت فاطمه باشد.(7)

ابو نعيم روايت كرده كه حضرت فاطمه آنقدر آسيا گردانيد كه دستهايش آبله پيدا كرد و از اثر آسيا دستهايش پينه كرد(8).

ثعلبى از حضرت صادق علیه السلام روايت كرده كه روزى حضرت رسول بخانه فاطمه در آمد، فاطمه را ديد كه جامه پوشيده بود از جلهاى شتر و بدستهاى خو آسيا مى گردانيد و در آن حالت فرزند خود را شير ميداد، چون حضرت او را بر آنحالت مشاهده كرد آب از ديده هاى مباركش روان شد و فرمود اى دختر گرامى تلخيهاى دنيا را امروز بچش براى حلاوتهاى آخرت .
پس فاطمه گفت : يا رسول الله ! حمد ميكنم خدا بر نعمتهاى او و شكر مى كنم خدا را بر كرامتهاى او، پس حق تعالى اين آيه را فرستاد ((ولسوف يعطيك ربك فترضى))(9) يعنى حق تعالى در قيامت آنقدر به تو خواهد داد كه راضى شوى (10).

از حسن بصرى منقولست كه ميگفت حضرت فاطمه عبادت ترين مردم بود در عبادت حق تعالى ،آنقدر بر پاى ايستاد كه پاهاى مباركش ورم مى كرد وقتى پيغمبر خدا باو فرمود چه چيز بهتر است از براى زن ، فاطمه گفت : آنكه نه بيند مردى را و نه بيند مردى او را، پس حضرت نورديده خود را بسينه چسبانيد و فرمود:
(( ذرية بعضها من بعض(11) )) (12)

و هم روايت است كه روزى آنحضرت ، از اصحاب خود از زن سؤ ال فرمود اصحاب گفتند كه زن عورت است فرمود: در چه حالى زن بخدا نزديكتر است ؟
اصحاب جواب نتوانستند، چون فاطمه اين مطلب را شنيد گفت كه نزديكترين حالات زن بخدا آنستكه ملازم خانه خود باشد و بيرون از خانه نشود حضرت فرمود: فاطمه پاره تن من است(13) .

پاورقی :

1-العدد القویه :ص230-222 . وقایع الایام :ص346 .

2-امالی :ص690-692 . وقایع الایام :ص348 .

3-امالی :ص165 . وقایع الایام :ص348 .

4-مناقب اهل بیت علیهم السلام :ص233 . وقایع الایام :ص349

5-وسائل الشیعه :ج7ص112 . وقایع الایام :ص349

6-علل الشرایع :ج1ص182 . وقایع الایام :ص349

7-کافی :ج2ص65 . وسائل الشیعه :ج17ص64 . وقایع الایام :ص349

8-مناقب ال ابی طالب :ج3ص119 . وقایع الایام :ص349

9-الشرح :آیه 5

10-بحارالانوار :ج43ص86 . وقایع الایام :ص350

11-آل عمران :آیه 34

12-التحفظ السنیة:ص281. مناقب آل ابی طالب :ج3ص119 . وقایع الایام :ص350

13-بحارالانوار :ج43ص92 . وقایع الایام :ص350

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید