ورود کاربران

بیست و هفتم جمادی الثّانی - شهادت امام علی النقی علیه السلام به قولی

2-شهادت امام علی النقی علیه السلام به قولی

در اين روز، به قولى روز وفات امام على نقى عليه السلام است بدانكه سال شهادت آن جناب باتفاق سال دويست و پنجاه و چهار است و در روز وفات اختلاف است بعضى سوم رجب گفته اند(1) وشيخ كلينى و مسعودى چهار روز بآخر جمادى الاخرة فرموده اند و سن شريف آن حضرت در آنوفت بچهل يا چهل و يكسال و كسرى رسيده بود(2) و در وقت وفات والد بزرگوارش شش سال و پنج ماه تقريبا از سن شريفش گذشته بود كه بمنصب جليل امامت رسيد و قريب بسيزده سال در مدينه توقف داشت و بعد از آن متوكل آنجناب را به سره من راى طلبيد و بيست سال در آنجا توقف داشت و توطن فرمود در خانه اى كه اكنون مدفن آن حضرتش و درك فرمود زمان سلطنت معتصم و واثق ومتوكل و منتصر و  معتز را و در ايام خلافت معتز آن حضرت را زهر دادند و شهيد نمودند(3).

در وقت شهادت آن امام غريب ، غير از امام حسن عسكرى علیه السلام نزد بالين آن جناب نبود و چون رحلت فرمود جميع امراء و اشراف حاضر شدند و امام حسن در مصيبت پدر خود گريبان چاك زد و خود متوجه غسل و كفن و دفن والد بزرگوار خود شد و آنجناب را در حجره اى كه محل عبادت آنحضرت بود، دفن كرد.
جمعى از جاهلان احمق بر آنحضرت اعتزاض كردند كه گريبان چاك زدن در مصيبت شايسته نبود، حضرت بانها فرمود كه چه ميدانيد احكام دين خدا را، حضرت موسى پيغمبر خدا بود و در ماتم برادر خود هارون گريبان چاك زد.
مسعودى در مروج الذهب گفته كه آنحضرت در روز دوشنبه چهار روز باخر جمادى الاخرة وفات كرد و گاهيكه جنازه آنحضرت را حركت ميدادند بجانب قبر ببرند، شنيدند كه كنيزكى ميگفت  ((ماذالقينا فى يوم الاثنين قديما و حديثا)) يعنى ما چه كشيديم از نحوست روز دوشنبه از قديم الايام تا اين زمان ، پس آن حضرت را در خانه خود در سامراء دفن نمودند.

فقير گويد كه صدمات و اذيتهائى كه انجناب رسيد در زمان خلفاى بنى عباس ، خصوص در زمان رجس پليد متوكل عنيد چه بخود آن حضرت ، چه بشيعيان و دوستان و علويين و اولاد فاطمه سلام الله علیها چه بقبر امام حسين و زوار آن قبر مطهر كه بازگشت تمام بآنحضرت است ، زياده از آنستكه در حوصله بيان بگنجد و من در غره شوال بمختصرى از شنايع اعمال متوكل اشارتى كردم .
شيخ اجل على بن الحسين المسعودى روايتكرده كه در باب امام على نقى (ع ) نزد متوكل سعايت كردند و گفتند كه در منزل آنجناب اسلحه بسيار و كاغذهاى زيادى است كه شيعيان او از قم براى او فرستاده اند و آنجناب عزم آن دارد كه بر تو خروج كند.

متوكل جماعتى از تركان را بخانه آنحضرت فرستاد، ايشان در شب بخانه آنحضرت ريختند و هر چه تفتيش ‍ كردند، چيزى نيافتند و ديدند آنحضرت در حجره ايست و در را بر روى زمين كه رمل و ريگ ريزه بود، نشسته و توجهش بسوى حق تعالى است و مشغول خواندن آيات قرآن است .

آنحضرت را با آنحال ماءخوذ داشتند و بنزد متوكل حمل كردند و گفتند در خانه او ريختيم و چيزى نيافتيم و ديديم آنجناب را نشسته بود رو به قبله و قرآن تلاوت مينمود و متوكل در آنحال در مجلس شرب بود، پس آن امام معصوم را در آن مجلس شوم . وارد كردند، در حاليكه متوكل جام شراب در دستش بود پس از براى آنحضرت تعظيم كرد و آنحضرت را در پهلوى خود نشانيد و جام شراب را خواست به آن حضرت بدهد.
آنجناب فرمود: والله شراب داخل گوشت و خون من نشده هرگز، مرا معفو دار، پس او را معفو داشت .
متوكل گفت : براى من شعر بخوان فرمود (( انى قليل الرواية للشعر )) من از شعر چندان روايت نشده ام گفت از اين چاره نيست پس حضرت انشاد فرمود آن اشعارى را كه مشتمل است بر بيوفائى دنيا و مرگ سلاطين و ذلت و خوارى ايشان ، بعد از مرگ و صدرش اين است :                                                                                                         

باتوا على قلل الا جبال تحرسهم                      غلب الرجال فما اغناهم القلل 

متوكل از شنيدن اشعار گريست باندازه ايكه اشگ چشمش ، ريشش را تر كرد و حاضرين نيز گريستند و بروايت ديگر متوكل جام شراب را بر زمين زد و عيشش منقص شد و آنحضرت را مكرما بخانه اش رد كرد(4).
و در اين روز، سنه 391، سراج و هاج حسين بن احمدمعروف به ابن حجاج شاعر امامى و مادح اهلبيت وفات كرد(5) و در پائين پاى حضرت امام موسى بخاك رفت ، چه آنكه وصيت كرده بود كه او را در آنجا دفن نمايند و بر لوح مزارش بنويسند (( و كلبهم باسط ذراعيه بالوصيد)) و جماعتى او را مرثيه گفته اند(6)  مانند سيد رضى و غيره و او را در درجه امر القيس شمرده اند و قصيده (( يا صاحب القبه البيضا على النجف ))(7) از انشارات او است و از براى او در باب اين قصيده ، لطيفه ايست كه گنجايش نقلش نيست و شيخ ما محدث متبحر در ((دارالسلام فيما يتعلق بالرؤ يا و المنام))  آن قضيه را با تمام قصيده نقل كرده ، جزاه الله خير الجزاء.


پاورقی :

1-شیخ مفید در المقنعة :ص484 . شیخ طوسی در المتهجد :ص819 . و شهید اول در الدروس :ج2ص15 وفات آن حضرت را در ماه رجب ذکر کرده اند .

2-کافی :ج1ص498 . وقایع الایام :ص354

3-دلائل الامامة :ص407 . بحارالانوار :ج5ص114 . وقایع الایام :ص354

4-بحارالانوار :ج5ص211.213 . وقایع الایام :ص356

5-حقائق التأویل :ص92 . وقایع الایام :ص356

6-توضیح المقاصد :ص15 . وقایع الایام :ص356

7-خاتمة المستدرک :ج3ص215 . وقایع الایام :ص356

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید