ورود کاربران

تعليم وضوء و نماز


عليّ بن ابراهيم قميّ که يکي از روات و مفسّرين و از معتمدين مي باشد حکايت کند:
هنگامي که پيامبر خدا حضرت محمّد بن عبداللّه صلّي اللّه عليه و آله مدّت سي و سه سال از عمر مبارکش سپري شد، در خواب صدائي را شنيد و حسّ کرد که شخصي کنارش مي آيد ومي گويد: يا رسول اللّه!

تحويل سال

ما شب مبعث را تبريك ميگوئيم بخاطر اينكه خداوند متعال وجود مقدس رحمة للعالمين را براي نجات بشريت مبعوث

نمود پيامبري كه بفرمايش اميرالمومنين عليه السلام ميلادش عزيز و گرامي بود

ما در روز غدير  تبريك ميگوئيم بخاطر اينكه خداوند متعال بواسطه ولايت حضرت علي اميرالمومنين  عليه السلام  دين ما را

كامل كرد  ونعمت را بر ما تمام كرد

روایاتی پیرامون خُمس

خمس

رواياتى در مورد خمس و مستحقين آن در ذيل آيه شريفه:

      " وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ .. (آیه 41 سوره انفال)

در كافى بسند خود از على بن ابراهيم از پدرش از ابن ابى عمير از حسين بن عثمان از سماعه روايت كرده كه گفت: از امام ابى الحسن (ع) از مساله خمس سؤال كردم، حضرت فرمود: خمس در هر فائده‏اى كه مردم مى‏برند چه كم و چه زياد واجب است 1.

و نيز از على بن ابراهيم از پدرش از حماد بن عيسى از اصحاب ما (راويان شيعه) از عبد صالح (موسى بن جعفرع) روايت كرده كه فرمود: خمس در پنج چيز واجب است: در غنيمت‏ها، غوص، گنجها، معادن و كشتى‏رانى، از همه اين چند صنف خمس گرفته‏  مى‏شود، و در مصارفى كه خدا معلوم كرده تقسيم مى‏شود، و چهار پنجم ديگر اگر غنيمت است در ميان لشكريان تقسيم و اگر غير آن است به صاحبش رد مى‏شود، و در ميان آنان به شش سهم تقسيم مى‏شود: سهمى براى خدا، سهمى براى رسول خدا (ص)، سهمى براى ذى القربى، سهمى براى يتيمان، سهمى براى مسكينان و سهمى براى درماندگان در سفر، آن گاه سهم خدا و رسول خدا (ص) را به وراثت به جانشين او مى‏دهند.

يورش سهمگين استكبار جهانى بعداز ارتحال رهبر كبير انقلاب‏

 

يورش سهمگين استكبار جهانى بعداز ارتحال رهبر كبير فقيد انقلاب‏

هنوز آب غسل بر بدن و كفن قائد عظيم الشّأن رهبر كبير و معظّم انقلاب اسلامى حضرت آية الله خمينى قدّس الله سرّه الشّريف، خشك نشده بود كه ديو استكبار جهانى و شيطان عظيم حيله‏گر همگانى، رخ نازيبايش را بر اين ملّت نشان داد و با پنجه‏هاى قوىّ و استوارِ حيله و مكر و خدعه و كذب، بر اين امّت تازه از زير جنگ تحميلى برخاسته كه تازه ميخواهد نفس آرامى بكشد، تسلّط يافت و گفت: اى پابرهنگانِ دنبال رو حاكم و ولىّ فقيهتان! اى مردمان بدون ثروت و شوكت، اى آزادگان وارسته كه مدّت ده سال بر من لعنت فرستاديد و مرگ باد گفتيد، اينك چنان بدون سر و صدا با دستهاى خودتان نسلتان را قطع مينمايم كه تا قرنها پديده حياتى شما خشكيده گردد، و در ميان شما مردى به وجود نيايد و نتواند پا به عرصه حيات گذارد تا قيامى و اقدامى و لبّيكى گفته شود! و عليه متكبّران و مستكبران شعارى دهد، و اظهار زندگى بنمايد! من اصل درخت و شجره را مى‏خشكانم، با فريب و خدعه‏اى كه بر همه اهل عالم هويدا گردد!

اهميت علم و عالم در كلام امام هادي عليه السلام

 اهميت علم و عالم در كلام امام هادي عليه السلام

از امام حسن عسكري عليه‌السلام نقل شده: به امام هادي عليه‌السلام خبر رسيد كه مردي از فقهاي شيعه با بعضي از ناصبي‌ها مناظره نموده و آن ناصبي را محكوم و رسوا نموده است. روزي آن دانشمند شيعه خدمت امام هادي عليه‌السلام شرفياب شد جمعي از بني‌هاشم و علوي‌ها خدمت حضرت بودند. حضرت در صدر مجلس جايي بالاتر از بقيه مكان‌هاي مجلس، نشسته بود، وقتي كه آن دانشمند وارد گرديد حضرت او را نزد خود طلبيد و در كنار خود نشاند و توجه خود را به او معطوف نمود.

كار حضرت بر اشرافي كه حاضر بودند سنگين آمد. علوي‌ها به احترام آن حضرت اعتراض نكردند ولي بزرگ بني‌هاشم زبان به اعتراض گشود و گفت: يا بن رسول‌الله! اين گونه شخص عامي را بر بزرگان از آل ابي‌طالب عليه‌السلام و آل عباس مقدس مي‌داري؟!

حضرت فرمود: مواظب باشيد از كساني نباشيد كه خدا در مذمت آنان فرموده است: (الم تر الي الذين اوتوا نصيبا من الكتاب يدعون الي كتاب الله ليحكم بينهم ثم يتولي فريق منهم و هم معرضون).  «مگر نگاه نمي‌نمايي به كساني كه بهره‌اي از كتاب به آنها داده شده به كتاب خدا دعوت مي‌شوند، پس گروهي از آنها پشت مي‌كنند و رو مي‌گردانند».

پس از آن حضرت فرمود: راضي هستيد كه قرآن ميان ما داور و حكم باشد؟ گفتند: آري. فرمود: مگر خدا نفرموده است: «يا ايها الذين آمنوا اذا قيل لكم تفسحوا في المجالس فافسحوا يفسح الله لكم و اذا قيل انشزوا فانشزوا يرفع الله الذين آمنوا منكم و الذين اوتوا العلم درجات) . «اي كساني كه ايمان آورده‌ايد وقتي كه به شما گفته شد در مجالس جا باز نماييد، جا باز كنيد كه خدا به شما گشايش مي‌دهد و وقتي كه گفتند: برخيزيد، برخيزيد خداوند مرتبه‌ي كساني از شما كه ايمان آورده‌اند و مرتبه‌ي صاحبان علم را درجاتي بالا مي‌برد». خدا راضي نشده براي عالمي كه ايمان دارد مگر اينكه او را بر مومني كه علم ندارد رفعت و برتري دهد همان گونه كه راضي نشده مگر اين كه مومن را بر غير مومن برتري دهد.

شما كه به من اعتراض مي‌كنيد كه چرا اين فقيه و دانشمند را بر شما برتري دادم و او را در كنار خود جاي دادم، بگوييد آيا خدا در مقام بيان فضيلت و برتري افراد چه فرموده است: آيا فرموده: خداوند بالا مي‌برد مرتبه‌ي كساني را كه ايمان آورده‌اند و مرتبه‌ي كساني كه صاحب علم هستند يا اينكه فرموده: يرفع الذين اوتوا شرف النسب درجات؛ بالا مي‌برد رتبه كساني كه داراي شرافت نسب هستند. و مگر خداوند نفرموده: (هل يستوي الذين يعلمون و الذين لا يعلمون) مگر كساني كه مي‌دانند با كساني كه نمي‌دانند مساويند؟ اگر با آيات قرآن كه بعضي از آن تلاوت شد آشنا هستيد چرا به من در ارتباط با احترامي كه از اين عالم به جا آوردم اعتراض مي‌نماييد؟ شكستي كه اين عالم به آن ناصبي داده است در مقام بيان و حجت و دليل از هر شرافت نسبي بالاتر است.