ورود کاربران

شعرای غدیر درقرن اول هجری

شعرای غدیر درقرن اول هجری

1-امیرالمومنین علی صلوات الله علیه

2-حسان بن ثابت انصاری

3-قیس ین سعد بن عباده انصاری

4-عمروین عاص بن وائل

5-محمد بن عبدالله حمیری

     کتاب را به نام مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام ، خلیفۀ پیامبر برگزیدۀ خدا صلی الله علیه وآله ،آغاز کرده و به آن تبرک می جوییم ؛ زیرا ایشان از لفظ «مولی » در کلام پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله : «من کنت مولاه فعلی مولاه » چنین فهمیده است که مولا یعنی کسی که امامت مطلقه دارد و اطاعت از او همانند اطاعت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله واجب است .

آن حضرت این مطلب را در ضمن اشعاری چنین بیان فرمودند:

1- محـمد النبـیّ أخـی و صنوی                     و حمـــزة سیّـد الشهداء عمیّ

2- وجعفرٌ الذی یضحی ویسمی                     یطیــــر مع الملائکة ابن اُمی

3- وبنتُ محمد سَکَنی و عِرسِی                    منوطٌ لحــــمها بدمی ولحـمی

4- وسبـــطا أحـمدٍ ولـدای منـها                     فأیّکـــــم له ســهم کسهـــمی

5- سبقتُـکم إلــی الإسلام طُـرّا                     علی ماکان من فهمی وعلمی

6- فأوجبَ لی ولایتـه علیـکم                     رسولُ الـله یومَ غدیر خـــم

7- فویـلٌ ثــمّ ویــلٌ ثــمّ ویـلّ                     لمن یلتقی الإـه غداً بظلمی

1-محمد پیغمبر ، برادر بسیارمهربان ، وهمتای من است ، و حمزه –سرور شهیدان – عموی من است .

2-وجعفر همان که روز وشب با ملائکه در پرواز است ، پسرِمادر من است .

3- دختر محمد مایۀ آرامش من و همسر من است که گوشت او با خون من درآمیخته است .

4- و دو نوۀ احمد صلی الـله علیه وآله وپسران من از او( و فاطمه ) هستند .پس برای کدامیک از شما نصیبی مانند من وجود دارد ؟

5- در اسلام آوردن بر همۀ شما سبقت گرفتم علاوه بر فهم و دانشی که دارم .

6- پس پیامیر خدا در روز غدیر خم ولایت خویش بر شما را برای من قرار دارد و ان را برشما واجب نمود .

7- پس صدها بار وای بر کسی در روز قیامت خدا را در حالی ملاقات کند که بر من ظلم کرده باشد

     امیرالمومنین علیه السلام این ابیات رادرپاسخ به نامه معاویه نگاشته است .

نامه معاویه چنین بود:"من صاحب فضائلی هستم ! پدرم در دوران جاهلیت سرور عرب بود و خود من هم در اسلام به پادشاهی رسیدم ، من خویشاوند رسول خدا و دائی مومنان و نگارنده وحی الهی هستم ".

امام علیه السلام پس از خواندن این نامه فرمودند:"أبالفضائل یبغی علیّ ابن آکلة الأکباد؟!"[آیا پسرهند جگرخواربا این فضائل بر من ستم می کند ؟!"].

آنگاه به جوانی که نزد حضرت بود ، فرمود :"ای جوان بنویس : محمد النبیّ أخی و صنوی ..."و ابیات فوق راسرودند ، ونامه وی را پاسخ گفتند .

هنگامی که معاویه این نامه ران خواند به اطرافیانش دستور داد که آن را مخفی کنند تا کسی از اهل شام آن را نخواند؛ زیرا با خواندن آن به سوی فرزند ابوطالب علیه السلام متمایل خواهند گشت .

علما ی شیعه وسنی صدور این روایت را حتمی دانسته و بر آن اتفاق نظر دارند ، اما هر یک مقداری از آن را که به موضوع بحثشان مربوط بوده است ، مورد تحقیق و بررسی قرار داده اند . بدون اینکه کوچکترین تردیدی نسبت به صدو ر آن از حضرت ،ابراز کنند، بلکه به زودی بیان خواهیم کرد که این روایت از روایات مشهور است و راویان اهل دقت نظر و حفاظ مورد اطمینان و ثققه آن را نقل کرده اند .

جمعی از بزرگان اهل سنت از بیهقی نقل کرده اند که حفظ این اشعار برهمه موالیان علی علیه السلام واجب است ، تا دنیای اسلام مفاخر آن حضرت رابدانند .

برخی از علمای شیعه که این اشعار را نقل کرده اند عبارتند از:

1- معلم امت اسلامی ،شیخ مفید ، متوفای (413ه ق)

2- شیخ ما کراجکی ، متوفی (449ه ق)

3- ابوعلی فتّال نیشابوری .

4- ابومنصور طبرسی ، که از اساتید روایی این شهر آشوب است .

5- این شهر آشوب ، متوفای (588ه ق).

6- علامه مجلسی ، متوفای (1111) .

وبعضی از علمای بزرگ اهل سنت که این قصیده را نقل کرده اند عبادتند از :

1- حافظ بیهقی  (متوفای 458). او درباره این شعر گفته است . حفظ این شعر بر همه موالیان علی علیه السلا م واجب است ، تا دنیای اسلام مفاخر او را بداند.

2- ابوحجاج ،یوسف بن محمد بلوی مالکی ، مشهور به ابن شیخ ، متوفای (حدود 605). درکتاب "ألف باء" خود چنین می گوید : اما علی رضی الله عنه جایگاهی بلند و شرافتی بس رفیع دارد، او نخستین کسی است که اسلام آورد ، و همسر فاطمه علیها السلام دختر پیامبر اکرم است .هنگامی که یکی از دشمنان آن حضرت که به نهایت او نرسیده بود (و شخصیت ومقام او را نمی شناخت ) ، بر حضرت فخر فروخت ، ایشان نیز ابیاتی را در بیان مفاخر وفضایل خویش سرودند .      ابن شیخ پس از ان مطلب ، ابیات یاد شده را ذکر می کند و می گوید : مراد علی علیه السلام از وجوب ولایت همان سخن پیامبر است که فرموده :" من کنت مولاه فعلیّ مولاه اللهم وال من والاه ، وعاد من عاداه ".

3- حافظ ابوحسین زید بن حسن تاج الدین کندی حنفی ،متوفای (613) .

4- یاقوت حموی ،متوفای (654) .

5- ابن ابی الحدید ،متوفای (656).

6- ابن حجر ،متوفای (974) .

7- متقی هندی ، متوفای (975) .*

* گزیده ای جامع از الغدیر علامه شیخ عبدالحسین امینی تلخیص وترجمه محمد حسن شفیعی شاهرودی موسسه میراث نبوت ،چاپ دوم ، رمضان المبارک 1428ه ق ، ناشر قلم مکنون /قم 

نمايش ابليس در روز غدير خم‏

نمايش ابليس در روز غدير خم‏

   جابرمی گویید امام باقر (علیه السلام) فرمود: چون رسول خدا (صلی الـله علیه وآله وسلم) در روز غدير دست على (علیه السلام ) را گرفت ابليس در ميان لشكر خود چنان فرياد و شيونى كشيد كه در بيابان و دريا كسى از آنان نماند جز اينكه گرد آمد و گفتند اى آقا و مولا چه بر سر شما آمده ما هرگز شيونى از تو هراسناكتر از اين شيون نشنيديم.

 در پاسخ آنان گفت اين پيغمبر كارى كرد كه اگر براى آنان درست درآيد و اجراء شود هرگز خدا نافرمانى نشود. گفتند اى آقا تو آدم را (در بهشت) فريب دادى.

     و چون منافقان گفتند كه آن حضرت از روى دل‏خواه و هواى نفس سخن ميگويد و يكى بديگرى گفت :آيا نمی بينى كه دو چشم آن حضرت در سرش مي چرخد و گويا ديوانه شده و مقصودشان رسول خدا (صلی الـله علیه وآله وسلم ) بود، ابليس فرياد شادى برآورد و دوستانش جمع شدند و گفت آيا نمی دانید كه من پيش از اين براى آدم در مقام برآمدم؟ گفتند چرا گفت آدم عهد شكست و بخدا كافر نشد و اينان عهد شكستند و برسول خدا (صلی الـله علیه وآله وسلم) كافر شدند.

     و چون رسول خدا (صلی الـله علیه وآله وسلم) وفات كرد و آن مردم جز على را بامامت برپا داشتند شيطان تاج شاهى بر سر نهاد و منبرى بر پا داشت و بر پشتى تكيه زد و نشست و همه يارانش را از سواره و پياده فراهم نمود و بآن‏ها گفت شادى كنيد كه ديگر خدا فرمانبردارى نشود تا امام ظهور كند. و امام باقر (علیه السلام) اين آيه را خواند (وَ لَقَدْ صَدَّقَ‏ عَلَيْهِمْ‏ إِبْلِيسُ‏ ظَنَّهُ‏ فَاتَّبَعُوهُ‏ إِلَّا فَرِيقاً مِنَ‏ الْمُؤْمِنِين‏- سبا ۲۰) و هر آينه ابليس پندار خود را در آنها پاى بر جا و اجراء كرد و از او پيروى كردند جز دسته‏اى از مؤمنان-

    امام باقر (علیه السلام) فرمود: تاويل اين آيه همان‏موقع بود كه رسول خدا (صلی الـله علیه وآله وسلم) وفات كرد و گمان و پندار ابليس همان گاه بود كه به رسول خدا (صلی الـله علیه وآله وسلم) گفتند راستى كه به دل‏خواه سخن مى‏گويد و ابليس در باره آنها گمانى برد و گمان خود را بر جاى خود نشاند و درست درآورد.

الروضة من الكافي يا گلستان آل محمد / ترجمه كمره‏اى ج‏2 282

غديريه آية الله العظمى شيخ محمد حسين غروى‏

غديريه آيه الله العظمى شيخ محمد حسين غروى‏

غديريه آية الله العظمى شيخ محمد حسين غروى‏

باده  بـده  سـاقـيا ولــــــــى  زخم   غدير                       چـنــگ بـزن مطربا   ولــــى  به ياد امير
تو نيز اى چرخ پيـر بيـــــــــا ز بـالا بـه زيـر                        داد  مسرت  بده  ساغر  عشرت  بگير
بلبـل طبعـم چنـان قافيــــه پرداز شــــــد                        كه زهره درآسمان به نغمه دمسازشد
محيـط كـون و مكـان دائـــره ساز شـــــد                        ســرور   روحــانيان   هو   العلى الكبير
نسيم رحمت وزيد، دهــــــر كهن شـــــد                        جوان نهال حكمت دميد پر زگل ارغوان‏

غدیریه

دلم مست شراب الغدیر است

سراپایم کتاب الغدیر است

الا ساقی سر و جانم فدایت

تمام هست خود ریزم به پایت

نجات از بند و دام هستیم ده

ز مینای ولایت مستیم ده

چنان برگیر با یک جرعه هوشم

که چون خم در غدیر خم بجوشم

دل از کف داده ما اُنزلم کن

زاکملت لکم دین کاملم کن

بده جامم که عیدی دل پذیر است

نه نوروز است این عید غدیر است

وجودم مست از جام تولاست

دلم دریایی از نور تجلاست

بیا تا مدح مولا را بگوییم

به صحرای غدیر خم بپوییم

خطبه امام مجتبى عليه السّلام در حضور معاويه و اشاره به غدير

خطبه امام حسن مجتبى عليه السّلام در حضور معاويه و اشاره به غدير

و نيز شيخ در «امالى» از ابى عمير زاذان، در خطبه‏اى كه حضرت امام حسن عليه السلام در ميان مردم در حضور معاوية ايراد كردند بيان مى‏كند كه حضرت در آن خطبه، فضل و شرف پدرشان، و سوابق او را در اسلام، و آنچه را كه از تصريحات و نصوص رسول اكرم صلى الله عليه و آله درباره او ذكر كرده‏اند همه را بيان مى‏كنند تا اينكه در اين خطبه مى‏فرمايد: ف قد تركت بنو اسرائيل هارون و هم يعلمون انه خليفة موسى فيهم و اتبعوا السامرى، و قد تركت هذه الامة ابى و بايعوا غيره و قد سمعوا رسول الله صلى الله عليه و آله يقول له: انت منى بمنزلة هارون من موسى الا النبوة. و قد راوا رسول الله صلى الله عليه و آله نصب ابى يوم غدير خم و امرهم ان يبلغ الشاهد منهم الغائب.[1]

 «بنى اسرائيل نيز هارون را ترك كردند با آنكه مى‏دانستند او جانشين حضرت موسى است در ميان آنها، و از سامرى پيروى كردند. و اين امت پدر مرا ترك كردند و با غير او بيعت كردند در حاليكه از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيده بودند كه به او مى‏فرمود: منزله تو نسبت به من منزله هارون است نسبت به موسى به استثناء نبوت. و آنها رسول خدا صلى الله عليه و آله را ديده بودند كه در روز غدير خم پدرم را به ولايت نصب نمود و مردم را امر كرد كه حاضران از ايشان به غائبان برسانند».

و نيز در «امالى» همين مضمون از خطبه حضرت امام حسن را با الفاظى ديگر و با سندى ديگر از عبد الرحمن بن كثير، از جعفر بن محمد، از پدرش، از جدش: على بن الحسين عليه السلام روايت مى‏كند.[2]

 امام شناسى، ج‏7، ص: 200



[1] «غاية المرام» ص 96، حديث سى و پنجم. و «أمالى شيخ» ج 2، ص 172 و ص 173.

[2] «غاية المرام» ص 96، حديث سى و ششم.