ورود کاربران

چرا دين؟

چرا دين؟

«دين» به عنوان يکی از عناوين اوّليّه در هر ملّت و قوم، مهم ترين مطلبی است که بايد بررسی شود چرا که تمام حيثيّات مختلف يک جامعه را تبيين می کند. دليل اينکه «دين» در زندگی هر کس و برای تک تک اعضای اجتماع اساسی ترين قسمت زندگی آنهاست و طبيعتاً مجموع همين افراد هستند که يک جامعه و يک ملّيّت متفاوت را تشکيل می دهند. اما اين ادّعای بزرگی است. ادّعايی که در آن قائليم اگر جايگاه دين اولاً و مصداق آن ثانياً، در بين انديشمندان و متفکّران جامعه تبيين شود، جامعه از تمام جهات مستغنی خواهد بود: از نظر اقتصاد، سياستهای خرد و کلان داخلیّ و خارجیّ، فرهنگیّ، مذهبیّ و حتی از ديگر نظرها مانند تفريحیّ، ورزشیّ، اخلاقیّ و... آنچه امروز در جامعه ديده می شود اين است که اگرچه همه در لقلقه ی زبان قائل به لزوم دين شناسی هستند ولی حقيقتاً دين را درمان دردهای جامعه، آن هم تمامی دردهای جامعه نمی دانند.

 

دليل ما بر اين مدّعی اين است که اگر انسان و تمام جنبه های حيات او را تحليل نمائيم، خارج از دو قسمت نيست: يا اين جنبه ها مادّیّ هستند و يا آنکه از مقوله مادّيّات نمی باشند، يعنی يا اموری در مورد او بحث می شود که مربوط به امور مادّیّ و حيات فيزيکیّ او می شود و يا اين طور نيست، يعنی هر آنچه مربوط به باطن اوست اگر چه تأثيرپذير از ظواهر او باشد.

حال، تمام کارهايی که انسان در دو حيطه خود (حيطه ظواهر و حيطه بواطن) انجام می دهد همگی معلول اختيار و انتخاب او هستند. انسان است که بررسی می کند، تحليل می کند، تمايل پيدا می کند، اراده می کند و نهايتاً در عمل کاری را انجام می دهد. نکته اينجاست که آنچه در مورد دين مطرح است، عنوان بهينه سازی اين علّيّت است. يعنی دين به انسان کمک می کند که در مقام عمل، بهترين علّت برای معلول خود باشد. به عنوان مثال، اگر فرض کنيم شخصی قرار باشد از يک نقطه که همينک در آن قرار دارد به نقطه ديگری برود و به طور معمول دو راه پيش رو داشته باشد، انتخاب اينکه از کدام راه برود با اوست. پس اين انتخاب و بعد از آن حرکت در راه انتخابی اش، معلول وجود اين شخص هستند و خود او نيز علّت برای کار خود. جايگاه دين همينجا روشن می شود و به اين شخص کمک می کند که درست ترين انتخاب را داشته باشد و بالطّبع از درست ترين مسير حرکت کند.

پس نتيجه می گيريم که دين «مجموعه ای از بهترين علّت ها برای معلول های ماست» که اگر عملی شوند، ديگر نقصی در هيچ کدام از جوانب زندگی انسان يافت نخواهد شد.

از اين بيان روشن می شود که تمام حيثيّات جامعه ای که نام برديم (اقتصاد، فرهنگ، سياست و...) همگی معلول انتخاب ما هستند. پس اگر دين در ما و در بين اختيارات ما نفوذ کند نتيجه آن را در تمام سطوح جامعه شاهد خواهيم بود. و درست از همين مطلب بطلان سخن کسانی که قائل به جدايی دين از سياست، ناکارآمدی دين در سياست های کلّیّ داخلیّ و خارجیّ جامعه، نقصان آن در امور کلان اقتصادیّ و ديگر اراجيف هستند روشن می شود. اينها به حقّ معنای دين پی نبرده اند. آنچه ما در مورد مفهوم «دين» قائل هستيم، تمام دستورات لازم در مورد تمام جوانب انسان هاست، چه آنکه مربوط به مادّيّات و در رأس آنها اموال و دارايی های ريز و درشت بشريّت باشد و چه آنکه مربوط به امور باطنیّ انسانها باشد، نه آنکه قسمتی از آنها را بيان کرده باشد. البته در اينجا مطلبی فلسفیّ در لزوم تشريع کامل ترين دستورات برای انسان ها از جانب قدرتی برتر و سنخيّت اين برنامه ها و دستورات با نوع انسان ها و يا فرد فرد انسان ها و نوع نگرش دين به انسان و حالات او و... وجود دارد که به جهت اختصار و رعايت سطح فهم نوع مخاطب متذکّر آن نمی شوم.

فضلی خانی

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید