ورود کاربران

بیست و پنجم جمادی الثانی

وفات شيخ معظم جليل ابوطالب محمد نجل

در اين شب ، سنه 771، وفات كرد شيخ معظم جليل فخر المحققين و المدققين ابوطالب محمد نجل جناب آية الله العلامه(4) رفع مقامه ، صاحب كتاب ايضاح فى شرح القواعد و غيره .
(( و كان والده العلامه يعظمه و يثنى عليه و يعتنى بشانه كثيرا حتى انه ذكره فى صدر جملة من تصنيفاته الشريفه و قال فى حقه جعلنى الله فداه و من كل سوء و قاه الى غير ذلك قيل انه فاز بدرجة الاجتهاد فى السنة العاشرة من عمره الشريف))(5)

پاورقی :

1-الذریعة :ص385 . وقایع الایام :ص353 .

2-ایضاح الفوائد :ج1ص10 . وقایع الایام :ص353 

بیست و سوم جمادی الثّانی

وفات شیخ اجل افقه استاد الفقهاء و شيخنا الحلی خال علامه حلی

در اين روز، بنابر قول شيخ بهائى سنه 676، وفات يافت شيخ اجل افقه استاد الفقهاء و سلطان العلماء شيخنا  ابوالقاسم جعفر بن الحسن الحلى (1) معروف به محقق علامه زمان و فقيه دوران يگانه عصر خويش صاحب شرايع و معتبر و نافع و غيرها و اين بزرگوار خال علامه حلى است و جلالت شاءنش زياده از آنست كه در اين مختصر بگنجد.
(( فما احسن ترك مثلى لمثله المدح و التوصيف قرب مدح من مادح قادح و تزكيته مزك جارح ))

تجاوز قدر المدح حتی کانه          یا حسن ما یتنی علیه یعیاب (2)

مزار شريفش در حله و تاريخ وفات او اين كلمه است :  زبدة المحققين رحمه الله . (3)

پاورقی :

1-منتهی المطلب :ج3ص18 . وقایع الایام :ص353

2-عمدة المطالب : ص19. وقایع الایام :ص353

3-معارج الاصول :ص4 . وقایع الایام :ص353

بیست و دوم جمادی الثّانی

مرگ ابوبکر بن ابی قحافه

در شب سه شنبه 22 جمادی الثانی در سال 13 ه عبدالله بن عثمان معروف به ابوبکر بن ابی قحافه در سن 67 سالگی ، از این جهان به سوی سزای اعمالش رخت بربست (1) .

به قولی مرگ ابوبکر در 27 جمادی الثانی بوده است .(2)

او مدت 2 سال و 3 ماه و بیست و دو روز غاصب خلافت بود ، و اولین کسی بود که بعد از شهادت پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم به انتخاب اعضای سقیفه بنی ساعده خلیفه شد . انتخاب ابوبکر به گونه ای بی حساب بود که عمر با انکه خود کرداننده برنامه سقیفه بود می گوید : ((بیعت با ابوبکر امری بدون تدبر و مشورت و دقت بود ، مثل زمان جاهلیت ، که خداوند مسلمانان را از شر آن محفوظ داشت . هر کس چنین کاری را تکرار کند او را بکشید))(3) .

اهل سنت در علت مرگ او نوشته اند : ابوبکر در روز دوشنبه 7 جمادی الثانی غسل کرده بود ، و آن روز هوا سرد بود . به این دلیل سرما خورد و تب کرد ، و 15 روز این تب ادامه داشت و به نماز نمی رفت ، تا در شب سه شنبه 22 جمادی الآخر بعد از آنکه خلافت را به عمر واگذار کرد ، مرد .(4)

قبل از وفات ، عثمان را برای نوشتن وصیت نامه ای درباره خلافت طلب کرد که امر خلافت بعد از ابوبکر با عمر بن خطاب باشد . او کلمه ای گفت و بیهوش شد ، بقیه را عثمان از پیش خود نوشت که امر خلافت با عمر است . ابوبکر به هوش آمد و عثمان را دعا کرد که آنچه او می خواسته نوشته است .(5)

باید پرسید : چرا هنگامی که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در روزهای آخر عمر کاغذ و قلم خواستند تا وصی بعد از خود را به امر خداوند معین کند نسبت هذیان به آن مقام معظم دادند ؟!

ابوبکر هنگام مرگ کلماتی گفت . از جمله اینکه : ((کاش تفتیش خانه فاطمه و علی علیهما السلام نمی کردم ))(6) . همان تفتیشی که شهادت پاره تن پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را به همراه داشت .

پاورقی :

1-بحارالانوار :ج29ص517-521 . العدد القویه :ص344 . تتمة المنتهی :ص10 . فیض العلام :ص279 . تاریخ الخلفاء :ص81 . شرح نهج البلاغة :ج1ص166 . تاریخ دمشق :ج30ص19 . تاریخ یعقوبی : ج2ص138 . تاریخ طبری :ج2ص611 . مروج الذهب :ج2ص304 . مستدرک حاکم :ج3ص63 . 81. 238 . تقویم شیعه :ص174.

2-مسارالشیعة :ص32 . العددالقویة :ص343 . مصباح کفعمی :ج2ص598 . مصباح المجتهد :ص732 . بحارالانوار :ج95ص200 . تقویم شیعه :ص174 .

3-الغدیر :ج3ص241 . ج5ص370 . ج7ص79-171 . الایضاح :ص134-138-516 . احتجاج :ج1ص381 . التعجب :ص13 . بحارالانوار :ج30ص443 . شرح نهج البلاغة :ج2ص26-29-34 . تاریخ یعقوبی :ج2ص158 . عمربن خطاب :ص203 . صحیح بخاری :باب رجیم الحبلی :ج8ص26 . مسند احمد :ج1ص55 حدیث 393 . سیرة النبی : (ابن هشام) :ج4ص308 . تاریخ طبری :ج2ص446 . البدایة و النهایة :ج5ص266 . تاریخ دمشق :ج30ص281-283-285 . سبل الهدی والرشاد : ج11ص127 . السیرة النبویه :(ابن کثیر) :ج4ص487 . الفائق فی غریب الحدیث :ج3ص50 . تقویم شیعه :ص175

4-تاریخ الخلفاء: ص81 . بحارالانوار :ج29ص521 . تقویم شیعه :ص175

5-بحارالانوار :ج30ص519 . شرح نهج البلاغة : (ابن ابی الحدید) :ج1ص165 . تقویم شیعه :ص175

6-مروج الذهب :ج2ص308 . الایضاح :ص518 . بحارالانوار :ج30ص352 . الغدیر :ج7ص170 . تتمة المنتهی :ص10 . سبعظ من السلف :ص77 . خلاصة عبقات الانوار :ج3ص322 . السقیفة و الفدک :ص75 . تاریخ طبری :ج4ص619 . میزان الاعتدال :ج3ص109 . شرح نهج البلاغة :ج20ص24 . کنزالعمال :ج5ص631 . تاریخ دمشق :ج30ص420 . لسان المیزان :ج4ص189 . الامامة و السیاسة :ج1ص36 . تقویم شیعه :ص175 .

 

و چنین نگاشته مرحوم محدث قمی در کتاب فیض العلام فی عمل الشهورو وقایع الایام :

در اين روز، سنه 13، ابوبكر بن ابى قحافه وفات كرد(1)  ابوبكراز بنى تميم ابن مرة بن كعب است و اسم و نسبش چنين است :  عبدالله بن عثمان بن عامر بن كعب بن سعد بن تيم بن مرة بن كعب(2) 

در سنه 6136 از هبوط بخلافت رسيد. قبل از وفات خود، عثمان را طلبيد باو امر كرد كه وصيت نامه در باب خلافت عمر بنويسد كه خلاصه معنى آن اينست كه اين وصيتى است از ابوبكر هنگامى كه از اين جهان بديگر سراى ميرود همانا من ، عمر بن الخطاب را بر شما خليفتى دادم اگر كار بعدل و انصاف كند گمان من در حق او بخطا نرفته و اگر از طريق معدلت انحراف جويد، من ندانم بلكه خداوند غيب داند و ظالمان بزودى كيفر فرمايد.(3)


چون اين وصيت نامه به نهايت رسيد، طلحه با چندتن از اصحاب درآمدند و آن معنى بدانستند طلحه سر برداشت و گفت : اى ابوبكر از خداى بترس ، فردا خداوند را جواب چه گوئى چون امروز بر مسلمانان حفظ غليظى را والى گردانى كه نفوس بر ماند و دلها را بر نجاند؟


ابوبكر بر قفا افتاده بود، امر كرد تا او را نشانيدند، پس روى با طلحه كرد و گفت : هان اى طلحه مرا بيم ميدهى كه اگر خدا از من اين پرسش كند جواب چه خواهم گفت گويم بهترين مردم را بايشان والى كردم (4).
طلحه گفت : اى خليفه رسول خدا پسر خطاب  بهترين مردم است ؟
ابوبكر در خشم شد و گفت : آرى والله و تو بدترين مردمى و بعضى كلمات باوى گفت و او را از مجلس خود بيرون كرد، پس روى با عثمان كرد و گفت : تو در حق عمر چه گوئى(5)

 گفت : نهان عمر از آشكارش بهتر و از ماهمگان ، فاضلتر است پس ، كس بطلب عمر فرستاد و گفت : اى عمر! من از براى تو عهد نامه اى نگاشته ام و ترا نائب و خليفه خويش داشته ام كتاب عهد را فرا گير و بادل قوى بكار خويش بپرداز.

عمر گفت : اى خليفه رسول خدا مرا بخلافت حاجت نيست ابوبكر گفت : خلافت را بتو حاجت است تو اى عمر كار روز را بشب مگذار و كار شب را بروز حوالت مكن و چند كلمه از باب موعظه و پند باوى گفت ، پس رو كرد بحاضرين مجلس و گفت : ايمردمان ! عمر بن الخطاب را به امامت شما كاشتم ، آيا بدان راضى شديد يا كسى را استكبار و استنكارى است ؟ گفتند بد ،چه فرمان كنى سر از اطاعت تو بر نتابيم .
مردمان از نزد او بيرون شدند، در اينوقت عايشه را طلب كرد و گفت : اى دختر پدر تو از اين جهان در ميگذرد، او را حنوط و كفن كنيد و چون بر من نماز كردند، مرا نزديك تربت رسولخدا بخاك سپاريد اين وصيت ها را روز يكشنبه بپاى برد و روز ديگر به جهان ديگر شد.

او را بر حسب وصيت بعد از غسل و حنوط و كفن بمضجع رسولخدادر آوردند عمرو عثمان و طلحه جسدش را بقبر نهادند و چنان بخاك سپردند كه سرش محاذى كتف رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم  واقع شد و ميان نماز شام و خفتن از دفن او فارغ شدند و اتفاقا همان روز عتاب بن اسيد اموى كه حكومت مكه داشت نيز وفات كرد و ابوقحافه پدر ابوبكر  بعد از چند ماه ديگر بسن نودوهفت يا نودونه ، در همانروز كه هند مادر معاويه رحلت كرد او نيز وفات كرد و سن ابوبكر شصت و سه سال و مدت خلافتش دو سال و سه ماه و بيست و دو روز بوده .

پاورقی :

1-مستدرک الحاکم :ج3ص81 . تاریخ المدینة :ج2ص673 . وقایع الایام :ص351  

2-مجمع الزوائد :ج9ص40 . وقایع الایام :ص351

3-تاریخ المدینة :ج2ص672 . وقایع الایام :ص351 .

4-الایضاح :ص518 . وقایع الایام :ص352

5-بحارالانوار :ج28ص157 . وقایع الایام :ص352 

بیستم جمادی الثّانی


1-ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها(کتاب تقویم شیعه)

در چنین روزی حضرت حوراء انسیه ، عذراء بتول ، ام ابیها ، حضرت فاطمة الزهراء سلام الله علیها در سال پنجم بعثت در مکه مکرمه به دنیا آمد . (1)

انعقاد نطفه فاطمه سلام الله علیها

داستان انعقاد نطفه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مراحلی دارد که ذیلا خلاصه آن آورده می شود . (2)

1- در شب معراج خداوند سیبی به پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله هدیه داد که از عظمت خلقت و بوي و رنگ و زیبائی آن ملائکه تعجب کردند. خداوند امر فرمود تا پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله آن را میل کند. هنگامی که آن سیب را شکافت، نوري از آن درخشید. جبرئیل گفت: بخور یا رسول اللَّه، که تین نور منصوره فاطمه، دختري است که از صلب تو خارج میشود.(3). در بعضی روایات است که از رطب بهشتی هم خاتم الانبیاء میل فرمودند .(4)

2- در 10 شعبان سال چهارم جبرئیل بر پیامبر در ابطح نازل شد و فرمان کناره گیری از خدیجه را به مدت 40 روز به عنوان مقدمه حمل حضرت زهراء سلام الله علیها ابلاغ فرمود (5)

با اینکه آن حضرت علاقه وافری به خدیجه سلام الله علیها داشت و این کار برای آن حضرت پرمشقت بود ولی برای خدیجه پیغام داد که مدتی به منزل نمی آیم و به منزل فاطمه بنت اسد می روم . شب ها در را ببند و در بستر آسایش کن .

پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم شب ها به منزل فاطمه بنت اسد علیها سلام می آمد . هر شب هنگام افطار ، خرما و انگور و غذای بهشتی می آوردند . با آب بهشتی دست آن حضرت را شسته و تمیز می کردند . امیرالمومنین علیه السلام حسب دستور پیامبر جلوی در می نشست که کسی نیاید و در آن غذا با پیامبر شریک شود . در شب چهلم دستور رسید به خانه خدیجه برو که خداوند به خود سوگند خورده که امشب از صلب تو ذریه پاک و طیبه ای بیافریند . حضرت از جا برخاسته و به منزل خدیجه آمدند .

حضرت خدیجه سلام الله علیها می فرماید :((سوگند به آن کسی که آسمان را برافراشته و آب را از زمین جوشانیده ، حضرت از من دور نشده بود که سنگینی وجود فاطمه سلام الله علیها را در خود احساس کردم ))(6).

دوران بارداری خدیجه سلام الله علیها

هنگامی که حضرت خدیجه سلام الله علیها دوران حمل خود را می گذراند ، حضرت فاطمه سلام الله علیها از داخل شکم با مادرصحبت می فرمود ، و او را دلداری می داد و به صبر و پایداری دعوت می فرمود .

پیامبر به خدیجه فرمودند : ((جبرئیل به من بشارت داد که این مولود دختر است ، و او موجودی پاک و بابرکت است . خداوند متعال نسل و ذریه مرا از او قرار می دهد ، و از نسل او امامانی در امت قرار خواهد داد که بعد از پایان یافتن وحی او ، جانشینانش در روی زمین باشند .))

هنگام ظاهر شدن آثار وضع حمل ، سراغ زنان قریش فرستادند ، ولی کسی برای کمک نیامد ، چه اینکه انها راضی به ازدواج حضرت خدیجه علیها سلام با پیامبر صلی الله علیه واله نبودند و خدیجه از این برخورد آنها غمناک شد .

در همین حال ، چهار زن بلند بالا که شبیه زنان بنی هاشم بودند بر او وارد شدند ، یکی از آنان به او گفت: (( ای خدیجه غمگین نباش که ما فرستادگان پروردگار تو هستیم . ما خواهران توییم من ساره هستم و این اسیه دختر مزاحم و همنشین تو در بهشت و این مریم دختر عمران و این صفوراء دختر دختر شعیب است . خداوند ما را نزد تو فرستاده تا در کارهای مربوط به زنان به تو کمک کنیم(7) )) یکی از آنان در سمت راست او ، و دیگری در سمت چپش ف سومی پیش روی آن حضرت و چهارمی پشت سر او نشستند .

 

فاطمه سلام الله علیها به دنیا آمد

علیا مخدره خدیجه کبری علیها سلام حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها را پاک و پاکیزه بر زمین نهاد . در این هنگام نوری از وجودش درخشید که تمام خانه های مکه را روشن کرد و این نور در شرق و غرب درخشش نمود . بانویی که پیش روی حضرت خدیجه بود حضرت فاطمه سلام الله علیها را برداشت و با آب کوثر شستشو داد ، و پارچه سفیدی که از شیر سفیدتر و از مشک و انبر خوشبوتر بود بیرون اورد ، یکی را بر بدن او پیچیده و دیگری رابر سرش انداخت و سپس از او خواست که سخن بگوید .

حضرت فاطمه سلام الله علیها لب به سخن گشود وفرمود ((اشهد ان لااله الا الله و ان ابی رسول الله سید الانبیا و ان بعلی سید الاوصیاء و ان ولدی سادة الاسباط)) گواهی می دهم که جز الله خدایی نیست و پدرم فرستاده خدا و سرور پیامبران است و شوهرم سرور جانشینان و فرزندانم اقای نوادگان و اسباط هستند .

بعد بر یکایک آنان سلام کرده و هر یک را به اسم صدا زد ، آنان بر چهره او تبسم کردند و حورالعین و بهشتیان یکدیگر را به ولادت حضرت فاطمه سلام الله علیها بشارت دادند . در آسمان نوری درخشان پدید آمد که ملائکه تا آن روز چنان نوری را ندیده بودند و لذا نام حضرت را زهرا گذاشتند . بانوی ای که پیش روی خدیجه علیها سلام نشسته بود به حضرت گفت او را پاک و پاکیزه و اراسته و با برکت در بر گیر که در نسل و ذریه اش برکت قرار داده شده است . خدیجه حضرت را با شادی و خوشنودی از دست او گرفته و سینه در دهانش گذارده و دهان او را پر از شیر کرد و اینگونه بود که فاطمه علیها سلام رشد جسمی خود را اغاز کرد . (8)

پاورقی :

1-کافی :ج1ص458 . اعلام الوری :ج1ص290 . کشف الغمة :ج1ص449 . فیض الاعلام :ص273 . العدد القویة :ص219 . مصباح کفعمی :ج2ص597 . مصباح المجتهد :ص732 . بحارالانوار :ج43ص6-8-9 . ج95ص196 . ج97ص199 . عوالم العلوم :ج سیدة النساء فاطمة الزهرا ج1ص66-67 . ریاحین الشریعة :ج1ص59 . مستدرک سفینة البحار :ج2ص85 . توضیح المقاصد :ص14 . تاج الموالید :ص21 . اختیارات :ص36 . الخصائص الفاطمیة :ج1ص386 . تقویم شیعه :ص170

2-به برخی از منابع مربوط به انعقاد نطفه حضرت زهرا اشاره می شود :

امام سجاد علیه السلام: بحارالانوار :ج43ص18 . تفسیر فرات کوفی :ص322-321 . اللمعة البیضاء :ص116 . امام صادق علیه السلام :بحارالانوار :ج8ص120 . ج18ص364 . ج42ص42 . معانی الاخبار :ص396 . تفسیر برهان : ج2ص292 .

امام رضا علیه السلام : بحارالانوار :ج8ص119 . ج4ص3-4 . توحید صدوق :ص118 . امالی صدوق :ص373 . عوالم العلوم :ج1/11ص10 . سلمان فارسی :بحارالانوار :ج36ص361 . تفسیر فرات کوفی :ص211 . مدینة المعاجز :ج3ص224 . تاویل الایات :ج1ص236 . جابر بن عبدالله انصاری :دلائل الامامة :ص146 . تفسیر فرات کوفی :ص216 . علل الشرائع :ج1ص183 . بحارالانوار :ج43ص5 . عایشه :الطرائف : ص111 . شرح احقاق الحق :ج10ص6 . مناقب امیرالمومنین علیه السلام (ابن سلیمان کوفی) :ج2ص206 . ذخائرالعقبی :ص36 . المعجم الکبیر :ج22ص401 . تاریخ بغداد :ج5ص87 . تاریخ الخمیس :ج1ص277 . میزان الاعتدال :ج1ص81 . ج2ص518 . ج3ص539 . عمربن خطاب :شرح احقاق الحق :ج10ص5 . میزان الاعتدال :ج1ص541 . ج3ص261 . لسان المیزان :ج2ص297 . ج4ص365 . عیون الاخبار فی مناقب الاخیار :ص45 . تقویم شیعه :ص170-171

3-بحارالانوار :ج43ص18 . بیت الاحزان (شیخ عباس قمی) :ص7 . عوالم العلوم :ج فاطمة الزهرا :ج1ص36-37 . تفسیر فرات کوفی : ص321 . تقویم شیعه :ص171

4-دلائل الامامة :ص147 . بحارالانوار :ج43ص4-6-42-50 . عوالم العلوم ج فاطمة الزهرا:ج1ص37 . تقویم شیعه :ص171

5-وقایع الشهور :ص140 . قلائد النحور :ج شعبان ص393 .تقویم شیعه :ص171

6-العدد القویه :ص221-220 . بحارالانوار :ج16ص78-80 . انوارالبهیة :ص55-54 . بیت الاحزان :ص21-19 . تقویم شیعه :ص172

7-دربعضی از روایات ((حوا)) همسر حضرت آدم هم ذکر شده است .   

8-امالی صدوق :691 . العدد القویة :ص224-223 . دلائل الامامة :ص78 . المحتضر :ص26 . بحارالانوار :ج16ص80 . ج43ص3 . روضة الواعظین :ص144-143 . انوارالبهیه:ص157-156 . شجره طوبی :ص248 . اللمعة البیضاء فی شرح خطبة الزهراء :ص230 . بیت الاحزان :ص23 . تقویم شیعه :ص174

 


2-میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها(کتاب وقایع الایام)

در اين روز، سال پنجم از بعثت و بقول سال دوم آن ، ولادت باسعادت حضرت فاطمه عليهاالسلام واقع شده

و در آن چند عمل مناسب است :
1- روزه .
2- خيرات و صدقات بر مؤ منين .
3- زيارت آن مخدره و سيددر اقبال زيارتى براى آنحضرت نقل كرده كه در زادالعماد نيز مذكور است .

كيفيت ولادت چنان بوده كه روزى حضرت رسول صلی الله علیه و آله با اميرالمؤ منين علیه السلام و حمزه و عباس و عمار و بعضى ديگر در ابطح نشسته بود كه ناگاه جبرئيل نازل شد با صورت اصلى خود و بالهاى خود را گشود و تا مشرق و مغرب را پر كرد و ندا كرد آنحضرت را و گفت : خداوند على اعلى ترا سلام ميرساند و امر ميفرمايد كه چهل شبانه روز، از خديجه دورى اختيار كنى .
آنحضرت چهل روز بخانه خديجه نرفت و روزها روزه ميداشت و شبها تا صباح عبادت ميكرد و عمار را بسوى خديجه فرستاد و فرمود: باويگوكه نيامدن من بسوى تو از كراهت و عدوات نيست ولكن پروردگار من ، چنين امر كرده است كه تقديرات خود را جارى سازد و گمان مبر در حق خود مگر نيكى و بدرستيكه حق تعالى بتو مباهات ميكند هر روز، چند مرتبه با ملائكه خود، بايد هر شب در خانه خود را به بندى و در رختخواب خود بخوابى و من در خانه فاطمه بنت اسد ميباشم ، تا مدت وعده الهى منقضى گردد و خديجه هر روز چند نوبت از مفارقت آنحضرت ميگريست .


چون چهل روز تمام شد، جبرئيل بر آنحضرت نازل شد و گفت اى محمد! خداوند اعلى ، ترا سلام ميرساند و ميفرمايد كه مهيا شو براى تحفه و كرامت من ، پس ناگاه ميكائيل نازلشد طبقى آورد كه دستمالى از سندس بهشت بر روى آن پوشيده بودند و در پيش آن حضرت گذاشت و گفت پروردگار تو ميفرمايد كه امشب بر اين طعام افطار كن و حضرت اميرالمؤ منين علیه السلام گفت كه هر شب چون هنگام افطار آنحضرت ميشد، مرا امر ميكرد كه در را ميگشودم كه هر كه خواهد بيايد و با آنحضرت افطار نمايد و در اين شب مرا فرمود كه بر در خانه بنشين و مگذار كسى داخل شود كه اين طعام بر غير من حرام است .

چون اراده افطار نمود طبق را گشود و در ميان آن طبق از ميوه هاى بهشت يكخوشه خرما و يكخوشه انگور بود و جامى از آب بهشت ، پس از آن ميوه ها تناول فرمود تا سير شد و از آن آب آشاميد تا سيراب شد و جبرئيل از ابريق بهشت آب بر دست مباركش ميريخت و ميكايئل دستش را شست و اسرافيل دستش را با دستمال بهشت پاك كرد و طعام باقى مانده با ظرفها بآسمان بالا رفت و چون حضرت بر خواست كه مشغول نماز شود جبرئيل گفت كه در اين وقت ترا نماز جائز نيست بايد الحال بمنزل خديجه روى و با او مضاجعت نمائى كه حق تعالى ميخواهد كه در اين شب از نسل تو ذريه طيبه خلق نمايد.


آنحضرت متوجه خانه خديجه شد.  خديجه گفت كه من با تنهائى الفت گرفته بودم و چون شب ميشد درها را مى بستم و پرده ها را مي آويختم و نماز خود را ميكردم و در جامه خواب خود، ميخوابيدم و چراغ را خاموش ‍ ميكردم و در اين شب در ميان خواب بودم كه صداى در خانه را شنيدم ، پرسيدم كه كيست در را ميكوبد كه بغير از محمد - صلى الله عليه وآله - ديگريرا روانيست كوبيدن آن ؟

حضرت فرمود كه منم محمد، چون صداى فرح افزاى آنحضرت را شنيدم از جستم و در را گشودم و پيوسته عادت آنحضرت آن بود كه چون اراده خوابيدن مى نمود آب ميطلبيد و وضو را تجديد ميكرد و دو ركعت نماز بجا مياورد و داخل رختخواب بر ميشد و در اين شب هيچ از اينها نكرد تا داخل شد دست مرا بگرفت و برختخواب برد و بعد از آن ، من نور فاطمه علیه السلام را در رحم خود يافتم (1).


شيخ صدوق از مفضل بن عمر روايتكرده كه گفت : از حضرت صادق عليه السلام سؤ ال كردم كه چگونه بود ولادت حضرت فاطمه ؟ حضرت فرمود: چون خديجه اختيار مزاوجت حضرت رسول صلی الله علیه و آله  فرمود، زنان مكه از عدواتى كه با آنحضرت داشتند از خديجه هجرت نمود و بر او سلام نميكردند و نميگذاشتند كه زنى بنزد او برود، پس خديجه را باين سبب ، وحشتى عظيم عارض شد و لكن عمده غم و جزع خديجه براى حضرت رسول بود كه مبادا از شدت عدوات ايشان ، آسيبى بآنحضرت برسد، چون بحضرت فاطمه حامله شد، فاطمه در شكم با او سخت ميگفت و مونس او بود و او را صبر ميفرمود.
خديجه اين حالت را از خود رسالت پنهان ميداست ، پس روزى حضرت داخل شد شنيد كه خديجه سخن ميگويد باشخصى و كسى را نزد او نديد، فرمود: كه اى خديجه با كه سخن ميگوئى ؟ خديجه گفت فرزندى كه در شكم من است با من سخن ميگويد و مونس من است .
حضرت فرمود كه اينك جبرئيل مرا خبر ميدهد كه اين فرزند دختر است ، او و نسل او طاهر و با ميمنت و با بركت است و حقتعالى نسل ما را از او بوجود خواهد آورد و از نسل او امامان و پيشوايان دينى بهم خواهند رسيد و حقتعالى بعد از انقضاى وحى ، ايشان را خيلفه هاى خود خواهد گردايند در زمين .
و پيوسته خديجه در اين حالت بود تا آنكه ولادت جناب فاطمه نزديك شد چون درد زائيدن را در خود احساس ‍ كرد بسوى زنان قريش و فرزندان هاشم كس فرستاد كه نزد او حاضر شوند، ايشان در جواب او فرستادند كه فرمان ما نبردى و قبول قول ما نكردى و زن يتيم ابوطالب شدى كه فقير است و مالى ندارد و ما باين سبب بخانه تو نمى آئيم و متوجه امور تو نميشويم .
خديجه چون پيغام ايشان را شنيد بسيار اندوهناك گرديد، در اين حالت بود كه ناگاه ديد چهار زن گندم گون بلند بالا نزد او حاضر شدند و بزنان بنى هاشم شبيه بودند.  خديجه از ايشان بترسيد، پس يكى از ايشان گفت كه مترس اى خديجه كه ما رسولان پروردگاريم بسوى تو و ما ظهيران توئيم ، منم ساره زوجه ابراهيم و دوم آسيه دختر مزاحم است كه رفيق تو و زن شوهر تو خواهد بود در بهشت و سوم مريم دختر عمران است و چهارم كلثوم خواهر موسى بن عمران است . حق تعالى ما را فرستاده است كه در وقت ولادت نزد تو باشيم و ترا بر اين حالت معاونت نمائيم .

آن چهار زن هر يك در يكطرف خديجه نشستند و حضرت فاطمه سلام الله علیها پاك و پاكيزه متولد شد و چون بزمين رسيد نور او ساطع گرديد بحديكه خانه هاى مكه را روشن گردانيد و در مشرق و مغرب زمين موضعى نماند مگر آنكه از آن نور روشن شد و ده نفر از حورالعين بآن خانه در آمدند و هر كدام ابريقى و طشتى از بهشت در دست داشتند و ابريقهاى ايشان مملو بود از آب كوثر، پى زنى كه در پيش روى خديجه نشسته بود جناب فاطمه را برداست و بآب كوثر غسل داد و دو جامه سفيد بيرون آورد كه از شير سفيدتر و از مشك عنبر خوشبوتر بود و فاطمه را در يكجامه پيچيد و جامه ديگر را مقنعه او گردايند، پس او را بسخن در آورد.

فاطمه گفت :
اشهدان لا اله الا الله و ان ابى رسول الله سيدالانبياء و ان بعلى سيد الاوصياء و ولدى سادة الاسباط 

پس بر هر يك از آن زنان سلام كرد و هر يك را بنام ايشان خواند، پس آن زنان شادى كردند و حوريان بهشت خندان شدند و يكديگر را بشارت دادند و اهل آسمانها يكديگر را بشارت دادند به ولادت آن سيده زنان و در آسمان نور و روشنى هويدا شد كه پيشتر چنان نورى مشاهده نكرده بودند، پس آن زنان مقدسه با خديجه خطاب كردند و گفتند بگير اين دختر را كه طاهر و مطهر است و پاكيزه و با بركت است حق تعالى بركت داده است او را و نسل او را.
خديجه آنحضرت را گرفت ، شاد و خوشحال و پستان خود را در دهان او گذاشت ، پس فاطمه در روز، آنقدر نمو ميكرد كه اطفال ديگر در ماهى ، نمو كنند و در ماه ، آن قدر نمو ميكرد كه اطفال ديگر در سالى نمو كنند.(2)
بدانكه آن مظلومه را نه (9) نام است نزد حقتعالى :
فاطمه يعنى بريده شده از بديها، يا بمعنى آنكه حق تعاليه او را و شيعيان او را از آتش جهنم بريده است .
صديقه يعنى معصومه ،
مباركه يعنى صاحب بركت در علم و كمالات و معجزات و اولاد گرام و غيرها.
طاهره يعنى پاكيزه از هر رجس و نقصى .
زكيه يعنى نمو كننده در كمالات و خيرات .
راضيه يعنى راضى بقضاى حق تعالى .
مرضيه يعنى پسنديده خدا و دوستان خدا.
محدثه يعنى ملك با او سخن گفته .
زهراء يعنى نورانى بنور صورى و معنوى .

 

معلوم باد كه فضائل آن مخدره زياده از آنستكه احصاء شود و من بجهت تبرك بچند سطرى اكتفا مى نمايم
مشايخ از حديث از طريق عامه ، روايت كرده اند كه حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: فاطمه ، پاره تن من است ، هر كه او را شادگرداند، مرا شادگردانيده است و هر كه او را آزرده كند، مرا آزرده كرده است فاطمه عزيزترين مردم است نزد من .(3)

ازعايشه روايت است كه گفت : نديده ام احدى را كه در گفتار و سخن شبيه تر باشد از فاطمه برسول خدا صلی الله علیه و آله چون فاطمه ، به نزد آنحضرت ميآمد او را مرحبا ميگفت و دستهاى او را مي بوسيد و در جاى خود مينشاند و چون حضرت بخانه فاطمه ميرفت بر مى خواست و استقبال آنحضرت ميكرد و مرحبا ميگفت و دستهاى آنحضرت را ميبوسيد.(4)

 از امام حسن عليه السلام روايت است كه فرمود در شب جمعه مادرم در محراب عبادت خود ايستاد و مشغول بندگى حق تعالى گرديد و پيوسته در ركوع وسجود و قيام و دعا بود و تا صبح طالع شد شنيدم كه پيوسته دعا ميكرد از براى مؤ منين و مؤ منات و ايشان را نام مى برد و دعا به براى ايشان بسيار ميكرد و از براى خود دعا نميكرد، پس گفتم ايمادر! چرا از براى خود دعا نكردى ، چنانچه از براى ديگران كردى فرمود :((يابنى الجارثم الدار))(5) اى پسرجان من اول همسايه را بايد رسيد، بعد خود را(6). 

حميرى از حضرت باقر روايت كرده است كه حضرت رسالت مقرر فرمود كه هر چه خدمت بيرون در باشد از آب و هيزم آوردند و امثال آنها حضرت امير المؤ منين بجا آورد و هر چه خدمت اندرون خانه باشد از آسيا كردن و نان و طعام پختن و جاروب كردن و امثال اين ها با حضرت فاطمه باشد.(7)

ابو نعيم روايت كرده كه حضرت فاطمه آنقدر آسيا گردانيد كه دستهايش آبله پيدا كرد و از اثر آسيا دستهايش پينه كرد(8).

ثعلبى از حضرت صادق علیه السلام روايت كرده كه روزى حضرت رسول بخانه فاطمه در آمد، فاطمه را ديد كه جامه پوشيده بود از جلهاى شتر و بدستهاى خو آسيا مى گردانيد و در آن حالت فرزند خود را شير ميداد، چون حضرت او را بر آنحالت مشاهده كرد آب از ديده هاى مباركش روان شد و فرمود اى دختر گرامى تلخيهاى دنيا را امروز بچش براى حلاوتهاى آخرت .
پس فاطمه گفت : يا رسول الله ! حمد ميكنم خدا بر نعمتهاى او و شكر مى كنم خدا را بر كرامتهاى او، پس حق تعالى اين آيه را فرستاد ((ولسوف يعطيك ربك فترضى))(9) يعنى حق تعالى در قيامت آنقدر به تو خواهد داد كه راضى شوى (10).

از حسن بصرى منقولست كه ميگفت حضرت فاطمه عبادت ترين مردم بود در عبادت حق تعالى ،آنقدر بر پاى ايستاد كه پاهاى مباركش ورم مى كرد وقتى پيغمبر خدا باو فرمود چه چيز بهتر است از براى زن ، فاطمه گفت : آنكه نه بيند مردى را و نه بيند مردى او را، پس حضرت نورديده خود را بسينه چسبانيد و فرمود:
(( ذرية بعضها من بعض(11) )) (12)

و هم روايت است كه روزى آنحضرت ، از اصحاب خود از زن سؤ ال فرمود اصحاب گفتند كه زن عورت است فرمود: در چه حالى زن بخدا نزديكتر است ؟
اصحاب جواب نتوانستند، چون فاطمه اين مطلب را شنيد گفت كه نزديكترين حالات زن بخدا آنستكه ملازم خانه خود باشد و بيرون از خانه نشود حضرت فرمود: فاطمه پاره تن من است(13) .

پاورقی :

1-العدد القویه :ص230-222 . وقایع الایام :ص346 .

2-امالی :ص690-692 . وقایع الایام :ص348 .

3-امالی :ص165 . وقایع الایام :ص348 .

4-مناقب اهل بیت علیهم السلام :ص233 . وقایع الایام :ص349

5-وسائل الشیعه :ج7ص112 . وقایع الایام :ص349

6-علل الشرایع :ج1ص182 . وقایع الایام :ص349

7-کافی :ج2ص65 . وسائل الشیعه :ج17ص64 . وقایع الایام :ص349

8-مناقب ال ابی طالب :ج3ص119 . وقایع الایام :ص349

9-الشرح :آیه 5

10-بحارالانوار :ج43ص86 . وقایع الایام :ص350

11-آل عمران :آیه 34

12-التحفظ السنیة:ص281. مناقب آل ابی طالب :ج3ص119 . وقایع الایام :ص350

13-بحارالانوار :ج43ص92 . وقایع الایام :ص350


3-وفات قاضی ابوبکر محمد بن عبدالرحمن بغدادی

و در اين روز، سنه 367، قاضى ابوبكر محمد بن عبدالرحمن بغدادى معروف به ابن قريعه در بغداد وفات كرد و او از فضلاء عصر خود بوده و بسيارى خوش قريحه و حاضر جواب بود و هر مسئله مضحك غريبى كه از او مى پرسيدند، بدون تاءمل مطابق سئوال جواب ميداده ، از جمله ، از او پرسيدند:
(( ما يقول القاضى و فقه الله تعالى فى يهودى زنى بنصرانية فولدت و لداجسمه للبشر و وجهه للبقر فكتب جوابه بديها هذا من اعدل الشهود على الملاعين اليهود بانهم اشربوا حب العجل فى صدور هم حتى خرج من ايورهم وارى ان يناط بر اس اليهود راس العجل و يصلب على عنق النصرانية الساق و الرجل و يسحباعلى الارض و ينادى عليهما ظلمات بعضها فوق بعض و السلام)(1) .


و از اشعار و است كه در مصيبت حضرت زهرا گفته :
(( يامن يسائل دائبا عن كل معظلة سخيفة الابيات )) (2)

پاورقی :

1-سیر اعلام النبلاء :ج16ص326 . وقایع الایام :ص351

2-الکنی و الالقاب:ص388 . وقایع الایام :ص351

 

نوزدهم جمادی الثانی

ازدواج حضرت عبدالله و آمنه علیهما السلام 

شب ازدواج حضرت عبدالله و آمنه علیها السلام و باردار شدن آن حضرت به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم است (1) . سزاواز است مومنین آن شب را تعظیم و احترام نمایند و به عبادت احیاء کنند . (2) . قول دیگر شب عرفه (3) یا روز عرفه هنگام عصر(4)  است . 

پاورقی : 1-بحارالانوار : ج97ص168 . مستدرک سفینة البحار :ج2ص85 . اختیارات :ص18 . جنات الخلود :ص14 . تحفة الزائر :ص56-57 . فیض العلام :ص272 . تقویم شیعه :ص170 .

2-اقبال :ج3ص162 . فیض العلام :ص272 . تقویم شیعه :ص170 

3-وقایع الشهور :ص266 از ((اثبات الوصیلة)) و ((خیرات حسان)) . تقویم شیعه :ص170 . 

4-مناقب آل ابی طالب :ج1ص53 . بحارالانوار :ج15ص115 . تقویم شیعه :ص170 . 

 

ابتداء حمل حضرت آمنه به رسول خدا صلی الله علیه و آله

به قلم مرحوم محدث کبیر شیخ عباس قمی در وقایع الایام : ابتداء حمل حضرت آمنه است به سول خدا - صلى الله عليه وآله - و سزاوار است كه مؤمنين اين شب مبارك را تعظيم نمايند و بعبادت احياء كنند.(1)

 پاورقی : 1-وقایع الایام : ص343

 

وفات ابراهیم بن محمد (زجاج نحوی)

در اين روز، سنه 310، وفات كرد:  ابراهيم بن محمد معروف به  ((زجاج نحوى))  تلميذ ((مبرد)) و ((ثعلب)) (1)

پاورقی : 1-سیر اعلام النبلاء :ج14ص360 . وقایع الایام : ص344