اشکباران - قسمت سوم : بیت الاحزان
بیت الأحزان
راوی می گوید : فاطمه به منزلش برگشت . شب و روز ناله می کرد و می گریست. اشکش باز نمی ایستاد و شعله های درونش آرام نمی گرفت. بزرگان مدینه همه جمع شدند و نزد امیرالمومنین آمدند. گفتند: ابوالحسن ، فاطمه شب و روز می گرید. آرامش شبانه را از همه ما ربوده است هیچ کدام از ما نه شب می توانیم بر بستر بخوابیم و نه روز می توانیم به کار خود قرار یابیم و از پی معیشت خود برویم . ما به تو گفتیم تا از او بخواهی یا شب بگرید یا روز.
علی علیه السّلام فرمود: دختر رسول خدا، بزرگان مدینه می خواهند از تو درخواست کنم یا شب ها برای پدرت گریه کنی یا روزها.
فاطمه سلام الله علیه فرمود: اباالحسن ، من چه مدت اندکی در میان آنها خواهم بود ! رفتن من از بین آنها چقدر نزدیک خواهد بود ! به خدا،نه شب ها آرام می گیرم و نه روزها ساکت می مانم ؛مگر اینکه به پدرم رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم برسم.
علی علیه السلام فرمود: دختر رسول خدا ، هرچه به نظرت می رسد ،همان را انجام بده.
بعد از این علی خانه ای را در بقیع برای فاطمه به دور از مدینه بنا کرد. آن خانه را بیت الاحزان می نامیدند.هرروز صبح فاطمه اشک ریزان ،در حالی که حسن و حسین علیهم السلام در پیشاپیش او بودند ، به سمت بقیع می رفت. پیوسته در بین قبرها می گریست و شب که فرا می رسید ، امیرالمومنین علیه السلام به کمک او می آمد و او را به خانه می برد. (1)
- بحارالانوار ، ج43 ،صص176_175، ب 7، ج15، عوالم العلوم و المعارف و الاحوال ،ج11،صص260_257.
- توضیحات
- شهادت
- 22 اسفند 1391
- خادمة الزهرا
- 20252
دیدگاهها
موفق باشید