ورود کاربران

سوم ربیع الاول

یورش حصین بن نمیر به مکه به دستور یزید و آتش زدن کعبه در سال

64 هجری قمری

پس از غارت و كشتار مردم مدينه مسلم بن عقبه به قصد جنگ با عبد الله زبير از مدينه خارج شد و آهنگ مكه كرد، و چون به گردنه «مشلل» رسيد مرگ او فرا رسيد. او حصين بن نمير را فرا خواند و به جانشيني خود برگزيد و به او گفت: چون به مكه رسيدي مردانه جنگ كن و سپس جان داد و به جهنم واصل شد. او را به خاك سپردند، پس از دفن، كنيز يزيد بن عبد الله بن زمعه آمد و او را از گور بيرون آورد و بر فراز سنگي قرار داد. مردم مي آمدند و او را سنگسار مي كردند، چون خبر به حصين بن نمير رسيد باز گشت و او را دوباره دفن كرد و عده اي را نيز به قتل رساند.(1) 

«بعضي نوشته اند چون آن زن قبر آن سفاك را شكافت ديد مار سياهي دهن باز كرده و بر گردن آن ملعون پيچيده شده است. ترسيد نزديك نرفت صبر كرد تا مار از او دور شد آنگاه مرده آن سفّاك را بيرون آورده و آتش زد».(2)

 

حصين بن نمير با سپاهش وارد مكه شد و در حرم با ابن زبير آغاز جنگ كرد، جنگ سخت و خونيني ميان دو لشكر بر پا شد؛ شاميان منجنيقها برافراشتند و كعبه را آتش باران كردند. افراد زيادي كشته شدند و كعبه آسيب ديد. از سنگ و آتش فضاي مكه تيره و تاريك شد. آتش به پرده كعبه افتاد، سقف خانه خدا و دو شاخ باقي مانده از قرباني اسماعيل بسوخت، صاعقه اي از آسمان فرود آمد و يازده نفر از خدمه منجنيقها را هلاك كرد.(3)

بنا به نقل واقدي ابن زبير شصت و چهار روز در محاصره بود.(4)

هر زمان كه دو سپاه روبه رو مي شدند عبد الله بن عمر ليثي (قاضي عبدالله زبير) بر بام كعبه مي ايستاد و با صداي بلند فرياد مي زد: ايمردم شام اين شهر حرم خداست كه در جاهليت نيز مورد احترام بود.و پناهگاه حيوانات و پرندگان است. از خدا بترسيد و حرمت اينشهر را پاس بداريد. ولي شاميان فرياد مي زدند: اطاعت، اطاعت،حمله، حمله.يعقوبي آتش سوزي كعبه را به سال 63 هجري نوشته است.(5)

ولي طبري در تاريخ خود چنين مي نگارد: چون سه روز از ربيع الاول سال شصت و چهارم گذشت خانه را با منجنيقها زدند و به آتش كشيدند. و رجزي به اين مضمون مي خواندند: «منجنيقي چون قوچي كف به لب آورده كه با آن، چوبهاي اين مسجد را مي زنيم!»(6)

باري كعبه در شعله ستم يزيد آتش گرفت و نام سياه او را سياه تر ساخت. حصين بن نمير كه مجري فرمان او بود با اين ننگ در تاريخ ماندگار شد و ابوحره مدني در زشت خويي او چنين سرود:

ابن نمیر بئس ما تولی                     قد احرق المقام و المصلي (7)

در خلال همين آتش افروزي ها بود كه يزيد در ربيع الاخر سال 64 هلاك شد.(8)

چون اين خبر به مكه رسيد آتش جنگ خاموش شد. دوباره بازار ابن زبير رونق يافت. طبري مي گويد: چون خبر مرگ يزيد به ابن نمير رسيد، قاصدي نزد عبد الله بن زبير فرستاد و گفت: «امشب وعده ما و تو در ابطح». و چون روبه رو شدند حصين بدو گفت: اگر اين مرد مرده باشد تو از همه افراد به خلافت شايسته تري ؛ بيا با تو بيعت كنم. آنگاه با من به شام بيا كه اين سپاه كه فرمانبر من است همه از دلاوران شامند و همه در ركابت جانفشاني كنند. و به خدا سوگند دو كس با تو مخالفت نكنند، مردم را امان مي دهيم و اين خونهايي كه ميان ما و تو بوده و خونهايي كه ميان ما و جنگ آوران حرّه بود باطل اعلام مي كنيم. راوي مي گويد: «مانع ابن زبير از اين كه بيعت كند و تقاضاي ابن نمير را بپذيرد بد دلي و ترديد او نسبت به ابن نمير بود» (9).

1) تاريخ يعقوبي» ترجمه دكتر محمد ابراهيم آيتي، ج 2، ص 191.
2) در وقايع ايام و شهور «محرم و صفر» تأليف: حاج شيخ ذبيح الله محلاتي، ص 327، 326.
3) تاريخ يعقوبي» ترجمه محمد ابراهيم آيتي، ج 2، ص 191؛ «قلائد النحور» شيخ ذبيح الله محلاتي«وقايع محرم و صفر»، ص 328.
4) تاريخ طبري» ج 5، ص 498.
5) تاريخ يعقوبي» ج 2، ص 192.
6) تاريخ طبري» ج 5ص 498.
7) قلائد النحور» ص 327.
8) تاريخ طبري» ج 5، ص 498.
9) همان، ص 502

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید