همسر حضرت زينب سلام الله علیها
عبداللَّه بن جعفر - همسر زينب - يکي از شخصيتهاي مشهور اسلام و از سخاوتمندان بنام و معروف است. پدرش جعفر بن ابيطالب از مسلمانان شجاع و دلير صدر اسلام و از سخنوران و فصحاي عرب بود که به جرم ايمان آوردن به خدا و رسول او و مبارزه با شرک و بتپرستي شد به همراه همسرش اسماء بنت عميس از وطن مألوف خود مکه، به کشور بدآب و هوا و سوزان حبشه مهاجرت کند و متجاوز از دوازده سال در غربت و دور از پدرش ابوطالب و مادرش فاطمه بنتاسد و برادرانش عقيل و عليعليه السلام بسر برد. جعفر در آنجا نيز مورد تعقيب مشرکان قريش و نمايندگاني که براي بازگرداندن او و همراهان به حبشه فرستاده بودند قرار گرفت و در حضور نجاشي پادشاه حبشه با کمال شهامت و راستي از دين و آيين و پيغمبر بزرگوار خود دفاع کرد تا جايي که پادشاه حبشه و کشيشان مسيحي را سخت تحت تأثير سخنان شيوا و گرم خويش قرار داد و سرانجام سبب اسلام آوردن نجاشي شد.(4) جعفر پس از بازگشت به مدينه در جنگ موته که يکي از جنگهاي بسيار سخت مسلمانان با لشکر روم بود پس از مقاومتي دليرانه در برابر دشمن و نشان دادن شهامت بيسابقه از خود که موجب شگفتي و تحيّر دشمنان شد، در راه پيشرفت اسلام به درجه شهادت رسيد و جعفر طيار لقب گرفت که در فضيلت او از پيغمبر اکرم و ائمه اطهار رواياتي نقل شده است.
عبداللَّه بنجعفر در ايامي که پدر و مادرش در حبشه بهسر ميبردند بهدنيا آمد و در حقيقت او نخستين مولود مسلمان در سرزمين حبشه به شمار ميآيد. در سال هفتم پدرش به مدينه آمد و تا روز شهادت وي در جنگ موته، همچنان در مدينه ماند. پيغمبر اسلامصلي الله عليه وآله خبر شهادت او را به مسلمانان داد، سپس رسول خداصلي الله عليه وآله به خانه آنها آمد و سراغ عبداللَّه و بچههاي ديگر جعفر، عون و محمد را از اسماء گرفت و زماني که او فرزندان عبداللَّه بن جعفر را به نزد پيغمبر آورد، رسول خدا دست نوازش به سر آنان کشيد. اسماء که چنان ديد عرض کرد: اي رسول خدا! چنان دست بر سر آنها ميکشي که گويي پدرشان از دنيا رفته و يتيم شدهاند. پيغمبر خدا از عقل و فراست آن زن تعجب کرد، اشک از ديدگان مبارکش سرازير شد و فرمود: آري جعفر در جنگ شهيد شده است. اسماء گريست و پيغمبر او را دلداري داد و فرمود: گريه مکن که خداوند خبر داد، به جعفر در بهشت دو بال داده ميشود که با فرشتگان پرواز ميکند. آنگاه اسماء عرض کرد: اي رسول خدا! اگر مردم را جمع کنم و از فضيلت جعفر به آنها خبر دهم هرگز فضيلت او فراموش نخواهد شد.
مرحوم طبرسي از عبداللَّه بنجعفر روايت کرده است که گفت: بخوبي به ياد دارم هنگامي که رسول خداصلي الله عليه وآله بهنزد مادرم آمد و خبر شهادت پدرم را به او داد، در آن حال اشک از ديدگان آن حضرت ميريخت و به سر من و برادرم دست ميکشيد و ميگفت: اَللَّهُمَّ اِنَّ جَعْفَراً قَد قَدِمَ اِلَيْکَ اِلي اَحْسَنِ الثَّوابِ، فَاخْلُفْه في ذُرِّيَتِهِ بِأَحْسَنِ ما خَلَّفْتَ اَحَداً مِنْ عِبادِکَ في ذُرِّيَّتِه ؛ [بار خدايا! براستي جعفر با بهترين پاداش نيک به پيشگاه تو آمد، تو نيز به بهترين وجهي که سرپرستي فرزندان يکي از بندگان خود را ميکني فرزندان او را سرپرستي کن!] آن گاه رو به مادرم کرده فرمود: اي اسماء! ميخواهي بشارتي به تو بدهم؟ عرضکرد: آري پدر و مادرم بهفدايت! فرمود: بدانکه خداوند به جعفر دوبال عنايت کرده که در بهشت با آن دو پرواز ميکند! اسماء عرض کرد: اين خبر را بهمردم هم بگوييد. عبداللَّه ميگويد: رسول خداصلي الله عليه وآله برخاست و دست مرا نيز گرفت و با دست ديگر خود بر سرم ميکشيد تا به مسجد آمد، بالاي منبر رفت و مرا پيش روي خود در پله دوم نشانيد و با چهرهي غمناک و محزون فرمود: - همانا اندوه انسان نسبت به برادر و عموزادهاش زياد است، آگاه باشيد که جعفر بهشهادت رسيد و خداوند دوبال به او عنايت ميفرمايد که در بهشت پرواز کند. آنگاه از منبر پايين آمده به خانه رفت و مرا همراه خويش برد سپس شخصي را به دنبال برادرم فرستاد و او نيز بيامد آنگاه دستور داد غذايي براي ما تهيه کنند و ما غذاي چاشت آن روز را نزد آن حضرت خورديم و سهروز ديگر در خانه او بوديم، سپس بهخانه خود بازگشتيم. بعد از آن هنگاميکه درباره فروش برّه برادرم مشغول صحبت بودم، رسول خداصلي الله عليه وآله به ديدن ما آمد. پيغمبر که چنان ديد درباره من و معاملهاي که ميخواستم انجام دهم دعا کرد و فرمود: خدايا! در معاملهاش برکت عنايت فرما. عبداللَّه اضافه ميکند: از آن پس خداوند در تکتک معاملات و خريدها و فروشهايم به من برکت ميداد.(5) عبداللَّه بنجعفر گذشته از شخصيت بزرگ و اصالت خانوادگي و انتسابش به خاندان نبوت و بزرگان قريش، داراي کمالاتي چون جود و کرم نيز بود که سبب سيادت و بزرگي بيشتري براي او شد تا آنجا که يکي از سخاوتمندان مشهور عرب گرديد و او را بحرالجود - درياي سخاوت - ناميدند. از استيعاب نقل شده است که درباره او گفتهاند: در اسلام کسي از او کريمتر نبود(6) و در اينباره داستانهاي زيادي نقل کردهاند. برخي نيز گفتهاند: در هر ماه صد بنده آزاد ميکرد. ذکر همه سخنان و داستانهاي مربوط به فضايل عبداللَّه از حوصله اين کتاب بيرون است.
زینب عقیله بنی هاشم(سید هاشم رسولی محلاتی)