ورود کاربران

در خواست فرزند پیامبر که خدا رد نمی کند

در خواست فرزند پیامبر که خدا رد نمی کند

حضرت امام حسن مجتبى بر اساس قرآن بود؛ روح و جسم او حقيقت قرآن بود. طهارت قرآن شراشر وجود او را گرفته، ظلماتْ مكانِ خود را به نور داده، دريك دنياى عظمت و علم و اراده به عظمت و علم و اراده خدا زندگى مى‏نمود.

كناسى از حضرت صادق عليه السّلام آورده است كه قال:

خَرَجَ الحَسَنُ بنُ عَلِىٍّ عَلَيهما السّلامُ فى بَعضِ عُمَرِهِ و مَعَهُ رَجُلٌ مِن وُلدِ الزُّبَيرِ، كانَ يَقُولُ بِإمامَتِهِ. فَنَزَلُوا فى مَنهَلٍ[1] مِن تِلكَ المَناهِلِ تَحتَ نَخلٍ يابِسٍ قَد يَبِسَ مِنَ العَطَشِ؛ فَفُرِشَ لِلحَسَنِ عَلَيه السّلامُ تَحتَ نَخلَة و فُرِشَ لِلزُّبَيرِىِّ بِحِذاهُ تَحتَ نَخلَة اخرَى. فَقالَ الزُّبَيرِىُّ- و رَفَعَ رَأسَهُ-: لَو كانَ فى هَذا النَّخلِ رُطَبٌ لَأكَلنا مِنهُ! فَقالَ لَهُ الحَسَنُ عليه السّلام: و إنَّكَ لَتَشتَهِى الرُّطَبَ؟ فَقالَ الزُّبَيرِىُّ: نَعَم! فَرَفَعَ [يَدَهُ‏] رَأسَهُ إلَى السَّماءِ فَدَعا بِكَلامٍ لَم أفهَمهُ؛ فَاخضَرَّتِ النَّخلَة ثُمَّ صارَت إلَى حالِها فَأورَقَت و حَمَلَت رُطَبًا. فَقالَ الجَمّالُ الَّذِى اكتَرَوا مِنهُ: سِحرٌ و اللهِ! فَقالَ الحَسَنُ عَلَيه السّلامُ: وَيلَكَ لَيسَ بِسِحرٍ! ولَكِن دَعوَة ابنِ نَبِىٍّ مُستَجابَة. قالَ: فَصَعِدُوا إلَى النَّخلَة فَصَرَمُوا ما [كانَ فِيهِ‏] فيها فَكَفاهُم.[2]

 «در يكى از سفرهاى عمره امام حسن مجتبى عليه السّلام با يكى از اولاد زبير كه قائل به امامت او بود همراه شدند. براى استراحت در منزلى از منازل بين راه فرود آمدند و در زير درخت خشك خرمائى نشستند. براى حضرت زير درخت خرمائى و براى زبيرى زير درخت ديگرى فراش گستردند. در اين وقت آن مرد سرش را بالا آورد و نگاهى به شاخه‏هاى خشك درخت خرما انداخت و گفت: اى كاش اين درخت خرما مى‏داشت و ما از آن تناول مى‏كرديم. امام مجتبى عليه السّلام رو به آن مرد نموده و فرمودند: خرما ميل دارى؟ عرض كرد: بلى. حضرت سر را به آسمان برداشتند و به كلامى تكلّم كردند كه من متوجّه معناى آن نشدم در اين هنگام درخت سبز شد و خوشه‏هاى خرما از آن آويزان گشت. در اين وقت ساربان رو كرد به آنها و گفت: قسم به خدا اين مرد سحر كرده است. امام مجتبى عليه السّلام فرمود: واى بر تو، اين سحر نيست ولى درخواست فرزند پيامبر است كه خداوند آنرا ردّ نمى‏كند. سپس افراد به بالاى درخت رفتند و آنقدر خرما چيدند كه همگى را كفايت نمود.»

                        انوارالملكوت، ج‏2، ص: 29



[1] منهل: جائى كه آب مى‏خورند.

[2] اثبات الهداة، ج 5، ص 144؛ الكافى، ج 1، ص 462؛ و در بحار الأنوار، ج 43، ص 323، از بصائر الدرجات ص 276 با اندكى اختلاف