ورود کاربران

امام هادى عليه السّلام و شيعيان او در ايران‏

امام هادى عليه السّلام و شيعيان او در ايران‏

بيشتر شيعيان در قرن نخست از شهر كوفه بودند. اين مطلب با مراجعه به كتب رجالى شيعه به خوبى به دست مى‏آيد؛ زيرا ملقب شدن اين افراد به كوفى، بهترين ملاك براى شناخت نكته‏اى است كه به آن اشاره كرديم.

از دوران امام باقر و امام صادق عليهما السّلام به اين طرف، لقب «قمى» در آخر اسم شمارى از اصحاب ائمه به چشم مى‏خورد. اينها اشعرى‏هاى عرب تبارى بودند كه در قم مى‏زيستند. «1»

در زمان امام هادى عليه السّلام قم مهمترين مركز تجمّع شيعيان ايران بود و روابط محكمى ميان شيعيان اين شهر و ائمه طاهرين عليهم السّلام وجود داشت. اين نكته را نبايد فراموش كرد كه درست همان اندازه كه ميان شيعيان كوفه گرايشات انحرافى و غلوّآميز رواج داشت، در قم اعتدال و بينش ضد غلوّ حاكم بود. شيعيان اين ديار، اصرار و ابرام فراوانى در اين مسأله از خود نشان مى‏دادند. پيش از اين، از نامه قمى‏ها به امام هادى عليه السّلام درباره غلو سخن گفتيم و اشاره به سختگيرى آنها درباره غاليان و يا راويانى كه سخت‏گيرى در نقل از غاليان نداشتند كرديم.

در كنار قم، دو شهر آبه يا آوه و كاشان نيز تحت تأثير تعليمات شيعى قرار داشته و از بينش شيعى مردم قم پيروى مى‏كردند. در پاره‏اى روايات از محمد بن على‏ كاشانى نام برده شده كه در باب توحيد از امام هادى عليه السّلام سؤالى كرده است. «2»

مردم قم، رابطه مالى نيز با امام هادى عليه السّلام داشته‏اند. در اين زمينه، از محمد بن داود قمى و محمد طلحى ياد شده است كه از قم و بلاد تابع آن، اموال و اخبار در باره وضعيت آن سامان به امام مى‏رسانيدند. «3» چنان كه يكى از اتهامات آن حضرت اين بود كه اموالى از طرف مردم قم براى او فرستاده مى‏شود. «4»

مردم قم و آوه، همچنين براى زيارت مرقد مطهر امام رضا عليه السّلام به مشهد الرضا عليه السّلام مسافرت مى‏كردند و امام هادى عليه السّلام نيز آنها را در قبال اين عمل «مغفور لهم» وصف كرده‏اند. «5»

مردم شيعه ديگر شهرهاى ايران نيز، چنين رابطه‏اى را با امامان عليهم السّلام داشتند. اين در حالى بود كه بيشتر شهرهاى ايران، به دليل نفوذ قهرآميز امويان و عباسيان، گرايشات سنى داشتند و شيعه در اقليت بود.

صالح معروف به ابو مقاتل ديلمى، يكى ديگر از اصحاب امام هادى عليه السّلام بود كه كتابى روايى و كلامى درباره مسأله امامت تأليف كرد. «6» ديلم از اواخر قرن دوم هجرى، شيعيان زيادى را در آغوش خود داشت. افزون بر آن، كسانى از مهاجران ديلمى در عراق نيز به مذهب تشيع گرويده بودند. لقبهاى شهرى كه نسبتهاى محلى اصحاب امام هادى عليه السّلام را مشخص مى‏كند، تا حدودى مى‏تواند نشان از مراكز و اقامتگاههاى شيعيان باشد؛ به عنوان نمونه مى‏توان از بشر بن بشار نيشابورى، فتح بن يزيد جرجانى، احمد بن اسحاق رازى، حسين بن سعيد اهوازى، حمدان بن اسحاق خراسانى و على بن ابراهيم طالقانى ياد كرد كه در شهرهاى مختلف ايران مى‏زيسته‏اند. جرجان «7» و نيشابور «8» در پرتو فعاليتهاى روزافزون شيعيان، به مرور، به‏ صورت مراكز نفوذ شيعه در قرن چهارم در آمد.

شواهد ديگرى حاكى از آن است كه در قزوين نيز كسانى از اصحاب امام هادى عليه السّلام ساكن بوده‏اند. «9»

اصفهان كه شايع بود اهالى آن سنّيان متعصب حنبلى هستند- و بخش عمده‏اى نيز چنين بود- گاه شيعيانى از اصحاب امام هادى عليه السّلام را در خود داشت كه از آن جمله بايد به ابراهيم بن شيبه اصفهانى اشاره كرد. وى گرچه كاشانى بوده، ولى به احتمال مدتى طولانى در اصفهان مى‏زيسته كه ملقب به «اصفهانى» شده است. عكس اين مطلب نيز صادق است. چنانكه على بن محمد كاشانى كه از اصحاب امام هادى عليه السّلام، است اصلا اصفهانى بوده است. «10» در روايتى از عبد الرحمن نامى، نام برده شده كه از مردم اصفهان بوده و تحت تأثير كرامتى كه در سامرّاء از امام هادى عليه السّلام ديده به مذهب شيعه در آمده است. «11»

در اصفهان قرن چهارم كسانى كه امير مؤمنان على عليه السّلام را بيشتر از مال و جان و خانواده خود دوست مى‏داشتند، فراوان بودند. «12»

روايت ديگرى حاوى نامه‏اى از امام هادى عليه السّلام به وكيل خود در همدان است كه طى آن چنين فرموده: من سفارش شما را به دوستداران خود در همدان كرده‏ام. «13»                 

__________________________________________________

(1). نك: تاريخ تشيع در ايران، ج 1، بحث: قم پايگاه تشيع در ايران.

(2). الكافى، ج 1، ص 102؛ التوحيد صدوق، ص 101

 (3). مشارق الأنوار، ص 100؛ مسند الإمام الهادى، ص 45

 (4). امالى طوسى، ج 1، ص 282؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 451؛ مسند الامام الهادى عليه السّلام، ص 37

 (5). عيون اخبار الرضا عليه السّلام، ج 2، ص 260

 (6). مسند الامام الهادى عليه السّلام، ص 317؛ تنقيح المقال، ج 2، ص 90

 (7). احسن التقاسيم، صص 315، 358، 361، 371

 (8). همان، ص 366

 (9). رجال كشى، ص 526

 (10). مسند الامام الهادى عليه السّلام، ص 352

 (11). بحار الأنوار، ج 50، ص 141؛ مسند الإمام الهادى، ص 123

 (12). مختصر تاريخ دمشق، ج 10، ص 104

 (13). رجال كشى، ص 610

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید