نوری از عید بزرگ غدیر خم
تقریظ حضرت آیة الله حسینی باهری( مُدَّ ظِلُّهُ العَالِی)
بِسمِ اللهِ الرَحمَنِ الرَّحِیم
اَلحَمدُللهِ الَذِی هَدانَا بِولایَة مُولانَا أمیرالمؤمنینَ وَ سَیِّد الوَصِیِّینَ عَلیّ بن ابیطالب (علیه السلام)
خدای را شاکر که هنوز افرادی هستند در جهت امر ولایت و بازگو کردن واقعه عظیم غدیر خم سراز پا نشناسند . بحمدالله والمنة جزوه حاضر تألیف حجة الاسلام آقای آشیخ علی کیانی( أدام الله توفیقاته) را مطالعه نمودم که علاوه بر منجّز و مختصر بودن دارای خصوصیات قابل توجهی می باشد . امید است حضرات مؤمنین و مؤمنات از آن بهره مند شوند و سعی کنند که در احیاء عید بزرگ غدیر وفا دار به ساحت مقدّس ائمه اطهار باشند و دَین خود را به مولای خویش أداء کنند که رضایت حضر ت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه الشریف) در تجلیل از این حماسه بزرگ است .
وَفَّقَکُمُ الله إن شاءالله تعالی
بتاریخ 18 ذی الحجة الحرام1428 عید بزرگ غدیر
الاحقر سید محمد علی حسینی باهری
أََعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیم
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیم
الحَمدُ لِلهِ رَبِّ العَالَمِینَ حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکِیل نِعمَ المَولَی وَ نِعمَ النَّصِیر
ثُمَّ الصَّلَوةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدنَا مُحمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِینَ
لاسِیَّمَا إبن عَمِهِ وَ وَصِیِّهِ وَ خَلِیفَتِه، أسَدِاللهِ الغَالِب، أمیرالمؤمنین
عَلی بنِ أبِیطَالِب عَلیهِ أفضل التَحِیَّۀِوَ الصَّلَوةِ وَ السَّلامِ
وَ لَعنَةُ اللهِ عَلَی أعدَائِهِم وَمُنکِری فَضَائِلِهِم وَمَنَاقِبِهم مِنَ الأنَ إلَی قِیَامِ یَومِ الدِّین
وَلَا حَولَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ العَلیِّ العَظیم
قَالَ اللهُ الحَکیمُ فِی کِتَابِهِ الکَریمِ :
یَا أیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ مَا أُ نزِلَ إِلَیکَ مِن رَبِّکَ وَ إِن لَم تَفعَل فَمَا بَلَّغتَ رِسَالَتَهُ وَاللهُ یَعصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللهَ لَا یَهدِی القَومَ الکَافِرِینَ(سوره مائده آیه 67)
« ای پیغمبر! برسان و تبلیغ کن به مردم آنچه را که از جانب پروردگارت به تو نازل شده است !و اگر نرسانی رسالت پروردگارت را نرسانده ای ! وخداوندتو را از مردم حفظ می کند ؛ وخداوند گروه کافران را هدایت نمی کند »
این آیه به آیه ابلاغ معروف می باشد واین تهدید شدیدالهی به پیامبر از جانب خداوند، درباره غدیر خم و نصب مولی الموالی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(علیه السلام) به مقام ولایت و امامت وخلافت بلافصل رسول الله و معرفی ایشان به عموم مردم بوده است .
وَ قَالُوا : عَلیٌّ عَلَا ، قُلتُ : لَا فَإِنَّ العُلَی بِعَلیٍّ عَلَا
وَ لَکِن أَقُولُ کَقَولِ النَّبِیِّ و َقَد جَمَعَ الخَلقُ کُلَّ المَلَا
أَلا إِنَّ مَن کُنتُ مَولًی لَهُ یُوَالِی عَلِیًّا وَ إِلَّا فَلَا
« و گفتند:علی دارای مقام رفیع و مرتبه بلندی است.من گفتم :چنین نیست ؛ بلکه بلندی و رفعت و شرف بواسطه علی حائز رفعت و بلندی شده ؛ و محل ومقام ر فیع خودرا یافته است .
ولیکن من همان سخنی را می گویم که رسول خدا دروقتی که تمام خلائق را به دور هم جمع کرده و گردآورده بود در باره علی گفت :
ای معشر مردم آگاه باشید و بدانید :که هر کس من ولی و صاحب اختیار او هستم ، او باید علی را ولی و صاحب اختیار خود بگیرد ؛ و گرنه مرا ولی و صاحب اختیار خودنگرفته ؛وبه نبوت من و به قرآنی که ولایت خدا را به من داده است نگرویده است »
ولایت از مهمترین اساس و پایه های دین مبین است ، بلکه میتوان گفت بزرگترین ستون و تکیه گاه ایمان و اصالت و واقعیتی است که تمام دل ها را به خود جذب و به کعبه و قبله مقصود رهبری میکند و لهذا در حد یث عشیره اسلام و پذیرش نبوت رسول الله را توأم با ولایت و پذیرش مقام اولویت مولی الموالی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار داده است ؛ خلافت و وصایت و ولایت آن حضرت در امتداد خلافت اللهی و ولایت رسول خدا بوده و برهمین قاعده ، رسول خدا پیوسته و همیشه مراراً و کراراً ، در سفر و حَضَر ، و شب و روز ، و خَلوَت و جَلوَت ، و در بین مجتمع مردم ، و در نزدخواص و نزدیکان ، بر این مهم مراقبت دارد ؛ و وصایت و ولایت امیرالمؤمنان را ابلاغ و تبلیغ می نماید؛ و او را معرفی میکند ، و یکایک از مکارم اخلاق و حُسنِ شِیَم او را بر می شمرد ؛و مقام علم و وسعت دانش و بینش او را تذکّر میدهد؛وولایت را برآنها استوارمینمایدولی تا سال آخرحیات رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) آیه ای که با صراحت و روشنی این مسئله را بیان کند نازل نشده ؛ و رسول خدا در مَجمَع عَلَنی در ضمن خطبه ای آن حضرت را معرفی ننموده و به مقام خلافت و ولایت نسبت به جمیع مؤمنین و مؤمنات نصب ننموده بودند.و البته معلوم است که نصب آن حضرت کاری بس مشکل و دشوار است. اعراب تازه مسلمان و خو گرفته به آداب جاهلیّت که درست معنای نبوت را نمی فهمند ، و بین آن و حکومت فرقی نمیگذارند؛وولایت را فقط یک ریاست و زعامت ظاهری می پندارند؛ و در میان آنان جماعت کثیری از منافقان نیز دیده میشوند که به ظاهراسلام را پذیرفته ؛ و در دل های آنان أَحقادِ بَدریّه و حُنَینیّه و خَیبَریّه واُحُدیّه غَلیان دارد راضی نیستند که به آسانی ولایت را بپذیرند، همچنانکه نبوت را نیزبه آسانی نپذیرفته بودند.
این امر پیوسته ادامه داشت تا سال آخر عمر رسول خدا ، که در این سال سفارش ها بیشتر ، و توصیه ها افزون تر ، و تاکید ها قوی تر و شدیدتر بود. زیرا که رسول خدا می دانستندکه از دنیا می روند ؛ و غیر از علی کسی نیست که واجد ولایت باشد؛ومتحمل اَعباء خلافت گردد ؛ و در حقیقت حافظ و نگاهدارنده و پاسبان و پاسدار دین خدا و قرآن کریم و روح و سّر نبوت باشد ؛ و در حقیقت ولایت علی در امتداد بیست و سه سال نبوت رسول الله و حافظ خَطّ مَشی آن حضرت بود ؛ و بدون اعلان و معرفی ولایت ؛ نبوت رسول الله ناقص و زحمات طاقت فرسای آن حضرت عقیم می ماند .
از این روی در این سال پیوسته رسول الله به وصایت امیرالمؤمنین ، و ولایت او بر هر مؤمن ومؤمنة، و خلافت و زعامت او ، توصیه ها داشتند ؛ تا اینکه پیامبر مأمور می گردند از طرف خدا ، ولایت او را علناً بدون خُفیَه و پنهانی ، بلکه علنی و در مجمع مردم بیان کنند؛در جایی که همه طبقات و اصناف مردم ،از شهرها و قُراء وکشورها گرد آمده اند ؛ تا اینکه آنان این پیام را به همه مردم جهان برسانند . پیامبر در این سال که سال دهم هجرت است ، خود عازم حج بیت الله الحرام شدند ؛ و از مدتی قبل در مدینه اعلام و اعلان حج آن حضرت شد . این سفر ، سفر عادی نیست و این حجّ را حِجَّۀُ البَلَاغ ، و حِجَّۀ الإِسلَام ، و حِجَّۀُ الوَدَاع ، و حِجَّۀُ التَّمَام و حِجَّۀُ الکَمال گویند .
اما حِجَّۀُ البَلَاغ گویند به جهت خطبه هایی که حضرت در آن سفر ایراد میکرده اند و درآنها خطاب به مسلمانان نموده وخدا را شاهد میگرفتند ومیگفتند:اللَّهُمَّ هَل بَلَّغتُ ؟ ! « بارپروردگارا آیا من ابلاغ کردم ؟!»
اما حِجَّۀُ الإِسلام گویند به جهت آنکه رسول خدا،احکام حجّ را طبق دستورات اسلام بیان کرده ، حدود عَرَفات و مَشعر و مِنی را مُعیَّن نموده ، و وجوب افاضه و حرکت از عرفات را در شب عید قربان که مشرکان بر ای قریش نسخ کرده بودند، بیان فرمود وحج را به زمان اصلی خودبرگردانیده و تأخیر آن را که نسیء میباشد و موجب ازدیاد کفر است ، مشروحا و مستدلّاً بر آیه کریمه بیان فرمود و سعی بین صفا و مروه را از شعائر الهی دانست و خود سعی فرمود و سایر آداب حج را از طواف و نماز و بالاخص بیان وجوب حجّ تمتّع را برای افرادیکه منزلشان از مکه دور است و بقاء این وجوب را تا روز قیامت مفصَّلا بر فراز کوه مَروه بعد از نزول جبر ائیل و آوردن وحی الهی بیان فرمود .
واما حِجَّۀُ الوَدَاع گویندبه جهت تودیع رسول الله با مسلمانان درضمن برخوردها وخطبه ها و این تودیع بعد از رحلت آن حضرت در زمان کوتاهی که هفتاد روز بعد از غدیر خم و هشتاد روز بعد از خطبه درعرفات و در منی صورت گرفته بود ، معلوم و مشهودشد ؛ و مردم را تودیع و توصیه نمودبه کتاب خدا : قرآن کریم ، و عترت خود :اهل بیت که تا روز قیامت از هم جدا نمی شوند ؛ و دو متاع نفیس و پرارزش می باشندکه متمسکین به آنها هیچگاه گمراه نمی شوند .
واما حِجَّۀُ التَّمام و إکمال گویند به جهت نزول آیه کمال دین و تمام نعمت که به دنبال خطبه آن حضرت در روز غدیر خم بر مردم ارزانی شد ، ولله الحمد دین مردم کامل و نعمت خداوندی به تمامیت خود رسید .
- قبلی
- بعدی >>
- توضیحات
- واقعه غدیر خم
- 21 تیر 1392
- حجة الاسلام شیخ علی محمد کیانی
- 56682