ورود کاربران

يا رسول اللَّه! چرا خدا على را برترى داده؟!


يا رسول اللَّه! چرا خدا على بن ابى طالب را فضيلت و برترى داده؟!

ديلمى در كتاب: ارشاد القلوب از سلمان فارسى روايت ميكند كه گفت:

من در مسجد در حضور پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله نشسته بودم كه ديدم عباس بن عبد المطلب بحضور رسول خدا مشرف شد و سلام كرد، پيغمبر خدا جواب سلام وي را داد و به او مرحبا گفت. عباس گفت: يا رسول اللَّه! براى چيست كه خدا على بن ابى طالب را بر ما اهل بيت فضيلت و برترى داده، در صورتى كه ما همه از يك خاندانيم!؟
رسول اعظم اسلام فرمود: اكنون جواب تو را ميدهم، هنگامى كه خداى توانا من و على را خلق كرد آسمان و زمين، بهشت و دوزخ، لوح و قلمى در كار نبود.
موقعى كه خدا تصميم گرفت ما را بيافريند سخنى گفت كه از آن نورى بوجود آمد، سخن ديگرى گفت كه از آن نورى بوجود آمد، آنگاه آنها را با يك ديگر ممزوج نمود. سپس من و على را از آنها آفريد، نور عرش را ازنور من آفريد. پس بنا بر اين: من از عرش جليل‏ترم، نور آسمانها را از نور على خلق كرد پس على از آسمانها جليل‏تر است.
نور آفتاب را از نور حسن و نور ماه را از نور حسين آفريد پس ايشان از آفتاب و ماهتاب جليل‏ترند. ملائكه خداى سبحان را تسبيح ميكنند و ميگويند:
سبوح قدوس من انوار يعنى پاك و منزه است خدا. چقدر اين نورها نزد خدا گرامى هستند!! موقعى كه خدا در نظر گرفت ملائكه را امتحان نمايد ابر تاريكى بر ايشان فرستاد كه يك ديگر را نميديدند ملائكه گفتند: پروردگارا! از آن روزى كه ما را آفريده بودى يكى چنين منظره‏ى را نديده بوديم!؟ تو را بحق اين انوار قسم ميدهيم كه اين ظلمت و تاريكى را از ما دور نمائى؟
خداى توانا نور فاطمه را آفريد و آن را مانند قنديل بر كنار عرش آويخت و از آن نور آسمانها و زمينهاى هفتگانه را خلق نمود، بدين جهت است كه فاطمه اطهر زهراء ناميده شد.
ملائكه خدا را تسبيح و تقديس ميكردند، خداوند سبحان فرمود: بعزت و جلال خودم قسم كه من ثواب تسبيح و تقديس شما را براى اين فاطمه و پدر و شوهر و فرزندان وى قرار خواهم داد.
سلمان مى‏گويد: عباس از حضور پيامبر خدا خارج و با حضرت على بن- ابى طالب مواجه شد، على عليه السّلام را بسينه خود گرفت و ميان دو چشم وى را بوسيد و باو گفت: پدرم بفداى اهل بيت مصطفى صلى اللَّه عليه و آله باد، چقدر شما نزد خدا گرامى ميباشيد!؟

اجتماع صفات متضادّه در امير المؤمنين


اجتماع صفات متضادّه در امير المؤمنين عليه السلام

جامع «نهج البلاغه» مرحوم سيّد رضى در مقدّمه‏اى كه بر آن نوشته است گويد: از عجائب امير المؤمنين عليه السلام آن عجايبى كه اختصاص به خود او داشته و هيچ كس نتوانسته است با او مشاركت كند آن است كه چون شخص متأمّل و متفكّر در كلمات آن حضرت راجع به زهد و موعظه و ياد آورى خدا و منع از توجّه به دنيا و غير خدا به دقّت بنگرد و تأمّل كند و از موقعيت آن حضرت با آن جلالت قدر و نفوذ قدرت و سيطره كليّه بر امّت صرف نظر كند و به كلىّ شئون اجتماعى آن حضرت را از دل خارج كند هيچ گونه شكّ و ترديدى براى او پيدا نمى‏شود كه اين مواعظ، كلام يك زاهد است كه غير از زهد بهره‏اى نداشته و به غير از عبادت شغلى نداشته، هميشه سر خود را در خانه شكسته و بيغوله‏اى فرو برده يا در دامنه كوهى سكنى گزيده و با احدى رفت و آمد نداشته و غير از حسّ خود و نفس خود چيزى را نديده و برخورد نكرده است.

علی هو امیرالمؤمنین

بریدة بن الحصیب الاسلمی:

اَمَرَنا رَسول الله صلی الله علیه و آله اَن نُسَلِّمَ عَلَی عَلِیٍّ بِاِمرَةِ المُؤمِنینَ وَ نَحنُ سَبعَةٌ وَ اَنَا اَصغَرُ القَومِ یَومَئِذٍ

برید پسر حصیب اسلمی می گوید :

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دستور داد که به علی سلام کنیم با لقب امیرالمؤمنینی و ما هفت نفر بودیم . که در آن هنگام من از همه آن هفت نفر کوچکتر بودم .

خلیفة النبی و یوم الانسانیة/ص 155 /ح1 /آیة الله سید رضا صدر

پس جهنم چه؟؟

در زمان عمر روزی اسقف نجران به مدینه آمد تا جزیه ی خود و سایر مسیحیان نجران را بپردازد.

عمر به او گفت :«اسلام بیاور»

اُسقف گفت :« شما مسلمانان میگویید خداوند تعالی بهشتی دارد که به اندازه ی آسمانها و زمین است بگو ببینم پس جهنم در کجاست ؟»

سوالات قیصر روم

 

هنگامی که عمر به خلافت نشست روزی یکی از اطرافیانش به نام حارث بن سنان ازدی با یکی از انصار نزاع و اختلاف پیدا کرد و هر دو برای رفع اختلاف به نزد عمر رفتند. عمر حق را به مرد انصاری داد حارث عصبانی شد و از مدینه خارج گردید و خودش را به قیصر روم رسانید و از او امان گرفت و از اسلام برگشت. و بعد هم هر چه از قرآن بلد بود فراموش کرد به جز این آیه قرآن که خداوند میفرماید: