ورود کاربران

دخترم فاطمه بعد از من مظلوم واقع شده

دخترم فاطمه بعد از من مظلوم واقع شده

در كتاب: امالى مينگارد: موقعى كه وفات پيغمبر عظيم الشأن اسلام صلى اللَّه عليه و آله و سلم نزديك گرديد آن حضرت بقدرى گريست كه ريش مباركش تر شد.

گفته شد: يا رسول اللَّه! چرا گريه ميكنى؟

فرمود: براى ذريه و فرزندانم و آن ستمهائى كه از ستمكاران امتم بعد از من به ايشان ميرسد ميگريم. گويا: ميبينم دخترم فاطمه زهراء بعد از من مظلوم واقع شده، هر چه صدا ميزند: يا ابتاه! احدى از امت من بفرياد او نميرسد.
وقتى فاطمه اطهر اين مطلب را شنيد گريان شد. پيغمبر اكرم به وى فرمود:
اى دختر عزيزم! گريان مباش! فاطمه گفت: پدر جان! من براى ظلم‏هائى كه بعد از تو خواهم ديد گريه نميكنم، بلكه بعلت مفارقت تو اشك ميريزم.
پيغمبر اعظم فرمود: اى دختر محمّد! مژده باد تو را! زيرا تو اولين كسى هستى كه در ميان اهل بيتم بمن ملحق خواهى شد

قبر حضرت محسن (عليه السلام)


 آيا حقيقت دارد که قبر حضرت محسن ـ عليه السّلام ـ در پاي درب نيم سوخته خانة اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ است؟

حضرت محسن (عليه السلام) فرزند سقط شده فاطمه (سلام الله عليها) است که پيامبر اکرم (صلّي الله عليه و آله) او را محسن ناميد1 و به وسيلة ضربات، غلاف شمشير قنفذ، غلام عمر2 و در اثر ضربات پاي عمر بن خطاب، در رحم مادرش سقط شد.3 هيچ يک از منابع معتبر تاريخي و مقاتل به محل دفن حضرت محسن ـ عليه السّلام ـ اشاره نکرده اند، امّا اين که حضرت محسن در پاي درب نيم سوخته خانة اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ دفن شده، در کتاب جامع النورين چنين نقل شده است: بعد از آن که عمر با لگد بر پهلوي آن بانوي بزرگوار زد، حضرت فاطمه (سلام الله عليها) روي زمين افتاد، هر طور بود از جا برخاست حرکت کرد و به خانه آمد و روي زمين افتاد و صدا زد: عمر مرا کشت. امير المؤمنين، آن امام مظلوم جلو آمد تا حال او را در آن وضع ديد، صدا زد: فضّه، فاطمه (سلام الله عليها) را درياب که درد او را فراگرفته است،

فضّه به ياري فاطمه(سلام الله عليها) رفت چند لحظه گذشت، به سوي اميرالمؤمنين(عليه السلام) آمد، چيزي روي دست گرفته بود، حضرت پرسيد: فضّه اين چيست؟  پاسخ داد: مولاي من، بدن بي جان محسن است.

حضرت فرمود؛ من که نمي توانم از خانه بيرون روم و کسي را هم که ندارم او را به بقيع ببرد و به خاک سپارد، خودت او را در آستانه خانه دفن کن.4 گرچه منابع تاريخي به اين نکته اشاره نکرده اند ولي شايد با دو احتمال بتوان گفت که حضرت محسن در آستانه و پاي درب نيم سوخته دفن شده باشد.  احتمال اول: با توجه به محيط خفقان و جَوّ سياسي حاکم بر آن عصر که حضرت علي (عليه السلام) را در تنگنا قرار داده بودند تا براي تثبيت خلافت ابوبکر حتي با زور و آتش زدن خانه فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ از آن حضرت بيعت بگيرند؛ مي توان گفت که شرايط آن عصر اين اجازه را به حضرت علي ـ عليه السّلام ـ نداد که حضرت محسن را در قبرستان بقيع دفن کنند.  احتمال دوم: اين که اگر حضرت محسن را در قبرستان بقيع ـ قبرستان عمومي مدينه ـ دفن مي کردند حتماً مقتل و تاريخ نويسان به آن اشاره مي کردند، پس عدم اشاره تواريخ به قبر آن حضرت شايد دليل بر اين است که حضرت محسن مخفيانه و در خانه دفن شده است.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:  1. حاج ملااسماعيل سبزواري، جامع النورين، انسان، ص206. 

2. علي اصغر يونسيان، ريحانة النبي، ص196.


 1- شيخ عباس قمي، منتهي الامال، قم، انتشارات هجرت، چاپ پانزدهم، 1382ش، ج1، ص238.
 2- مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، بيروت، لبنان، مؤسسة الوفاء، الطبعة الثانيه، 1403ق، ج43، ص170. 
3- قزويني، سيّد محمّد کاظم، فاطمه از ولادت تا شهادت، تهران، نشر آفاق، چاپ ششم، 1381ش، ص372 
 4- ملااسماعيل سبزواري، جامع النورين، تهران، علميه اسلاميه، بي تا، ص206؛ و علي اصغر يونسيان، ريحانة النبي، چاپ اول، 1381ش، ص196

نهيب تر از شمشير برّان حجاج..!!!


نهيب تر از شمشير برّان حجاج..!!!

 

در كوچه پس كوچه هاي تاريخ قدم ميزدم و هماره به فكر غريبي و تنهايي مادر مظلومه ام فاطمه بودم كه مگر دشمنانش چطور به او ظلم كرده بودند مگر چطور او را در كوچه ها تازيانه ميزدندكه به نقل مولا علي پس از نود و پنج روز هنوز جاي تازيانه ها چون بازوبند بر دست مادر سادات بوده و دل شاه مردان و شيعيان او را آتش زده؟؟؟!!!...

 

...تا اينكه روزي در يكي از كتب  به نقل از كتاب شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد سني معتزلي جملاتي را ديدم و به مظلوميت بي نهايت آن بانو و بي رحم بودن و ظالم بودن قاتلش واقف شدم ....

 

...آري ديدم كه ...

ابن أبى الحديد در «شرح نهج البلاغه» دارد كه: درّة عمر أهيب من سيف الحجّاج «تازيانه دستى عمر، از شمشير برّان حجّاج بن يوسف ثقفى وحشتناكتر و ترساننده‏تر بود».

 

آري تازيانه قاتل مادر سادات از شمشير حجاج كه صدها هزار نفر از زير تيغ او عبور داده شده اند وحشتناك تر بوده و تمام بغض آن لعين در كوچه هاي مدينه بر بازوي مادر امام زمان خالي شده است و داغي به دل محبان و شيعيان آن حضرت گذاشتند كه تنها با ظهور منتقم آل محمد التيام ميابد

 

كاش به جاي تو مرا ميزدند             در وسط كوچه تو را ميزدند....

كاش پهلويش را نشكسته بودم..!!!

كاش پهلويش را نشكسته بودم..!!!

مسعودى گويد: و لما احتضر ابوبكر قال: ما آسى على شيئى الا على ثلاث فعلتها، و وددت انى تركتها، و ثلاث تركتها و وددت انى فعلتها، و ثلاث وددت انى سالت رسول الله صلى الله عليه و آله عنها، فاما الثلاث التى فعلتها و وددت انى تركتها، فوددت انى لم اكن فتشت‏بيت فاطمة، و ذكر فى ذلك كلاما كثيرا.


چون زمان وفات ابوبكر رسيد و به حال احتضار درآمد، گفت: من بر چيزى تاسف نمى‏خورم، مگر بر سه چيز كه به جاى آوردم، و دوست داشتم كه آنها را به جاى نمى‏آوردم، و بر سه چيز كه به جاى نياوردم، و دوست داشتم كه آنها را به جاى مى‏آوردم. و از سه چيز كه دوست داشتم از رسول خدا صلى الله عليه و آله سئوال كنم و سئوال نكردم. اما آن سه چيزيكه به جاى آوردم، و دوست داشتم كه آنها را به جاى نمى‏آوردم، يكى آن بود كه دوست داشتم كه از خانه فاطمه تفتيش و تفحص به عمل نمى‏آوردم، و در اين باره سخنان بسيارى گفت. 

اين روايت را علاوه بر مسعودى، طبرى در تاريخ خود، و ابن قتيبه در «الامامة و السياسة‏» و ابن عبد ربه در «عقد الفريد» آورده است

و علامه امينى در الغدير علاوه بر اين مصادر از ابوعبيد در كتاب الاموال ص 131 نيز آورده است و فرموده است: سندهاى اين حديث صحيح و راويان آن همه از موثقين هستند و چهار نفر از آنها از راويان صحاح ششگانه معروف عامه مى‏باشند.

 

مقتل حضرت زهرا سلام الله علیها

 


بیت الاحزان :

بعد از اعتراض مردم مدینه به گریه های شبانه روزی حضرت زهرا سلام الله علیها ، امام علی علیه السلام رفت و بیرون مدینه سایبانی درست کرد . بی بی روز ها به آنجا می رفت و تا غروب می نشست و گریه می کرد و ناله می زد . این ناله ها به جهت شهادت پیامبر مکرم اسلام پدر بزرگوار بانوی دو عالم بود ، چرا که زهرای مرضیه علاقه شدیدی به پدر بزرگوار داشت و از طرفی فراق رسول الله باعث غربت بی نهایت همسرش علی علیه السلام شده بود . تا آنجا که زمانی رسید که علی علیه السلام مشغول غسل بی بی شدند و ناگهان چهره حضرت منقلب شد و اشک از پهنای صورت حضرت جاری شد ، غم و غصه جدیدی وجود حضرت را فرا گرفت ، اسماء از علت این انقلاب سوال کرد ، حضرت فرمودند : مگر روی گردن زهرا را نمی بینی که از سوز حرارت گرما در بیت الاحزان مانند گردنبندی کبود شده ... (1)

منبع :1-گریزهای مداحی :ص101  


 چرا قنفذ مالیات نمی داد ؟ :

روزی حضرت عباس عموی پیامبر علیه السلام از امیرالمومنین علیه السلام پرسید ، چرا عمر بن خطاب از شخص قنفذ مالیات نمی گرفته و چرا همان گونه که از دیگران اخذ وجه می کرده از او اخذ نمی کرده؟ حضرت علی علیه السلام نگاهی به اطراف خود انداختند و ناگهان اشک از گونه های حضرت سرازیر شد به گونه ای که لباس حضرت به اشک آغشته شد و سپس فرمود :  ((شكر له ضرْبه ضربها فاطمه بالسوْط فماتتْ و في عضدها اثره كانه الدمْلجْ.))

مالیات ندادن قنفذ برای این بود که با تازیانه زهرای من را مورد ضرب و شتم قرار داد و عمر به جهت تشکر از او هیچ وقت مالیاتی بر او ندانست .  بدان که وقتی زهرا از دنیا رفت اثر تازیانه های قنفذ مثل بازوبندی بر بازوی او مانده بود  ...(1)

 

اَلا لَعنَهُ اللهِ عَلَی القَومِ الظّالَمینِ

وَ سَیَعلَمُ الّذینَ ظَلَمُوا اَیَّ مُنقَلِبٍ یَنقَلِبُون

 

منبع : 1-رنجها و فریاد های فاطمه سلام الله علیها :(ت بیت الاحزان) :ص144 

 


اصل و ریشه روز عذاب :

امام صادق علیه السلام می فرمایند : (( هیچ روزی همچون روز محنت و اندوه ما در کربلا نیست ، هر چند روز سقیفه و سوزاندن در خانه امیرالمومنین علیه السلام و کشتن محسن با ضرب لگد بزرگتر و وحشتناک تر و تلخ تر است ، زیرا آن روز اصل و ریشه روز عذاب است))(1) .

آری ، اگر آن روز سیلی به صورت پاره تن رسول خدا نمی زدند ، در کربلا خیمه ها آتش نمی گرفت .

اگر آن روز در خانه امیر المومنین را آتش نمی زدند ، در کربلا خیمه ها آتش نمی گرفت .

اگر آن روز دستان امیرالمومنین را نمی بستند ، اسرا کربلا دست بسته وارد کوفه و شام نمی شدند .

اگر آن روز بدن پاره تن پیغمبر کبود نمی شد ، در کربلا هم حضرت رقیه تازیانه نمی خورد .

اگر آن روز  سینه حضرت زهرا را بین در و دیوار نمی شکستند ، سینه حسینش هم زیر سم اسبان خورد نمی شد .

آتش کین ، خصم اگر در بیت پیغمبر نمی زد           کربلا از خیمه ها سر شعله ی آذر نمی زد

گر لگد بر در نمی کوبید دشمن در مدینه          شمر در کرببلا پا بر تن بی سر نمی زد

بین دیوار و در از کین کشته گر محسن نمی شد         حرمله پیکان به حلق نازک اصغر نمی زد

خون فشان گر سینه زهرا زمیخ در نمی شد         بر حسینش کس سنان و نیزه و خنجر نمی زد

بازوی مادر نمی شد گر زکین خصم ، نیلی         کربلا کس تازیانه بر سر دختر نمی زد

همچو شمعی فاطمه از داغ بابا گر نمی سوخت        همچو پروانه رقیه گرد بابا پر نمی زد

گر نمی شد صورت دخت نبی از کینه نیلی        حرفی از سیلی ، رقیه با سر اطهر نمی زد

گر زداغ فاطمه خون بر دل حیدر نمی شد      ناله ای از دل حسینش در بر اکبر نمی زد  

پاورقی : 1-مهدی نیلی پور ، فرهنگ فاطمیه : ص490 

 


الجارّ ، ثُمَّ الدّار :

امام حسن علیه السلام می فرماید : شب جمعه ای مادرم در محراب عبادتش به نماز و دعا ایستاده بود و تا طلوع فجر در حال سجده و رکوع بود . می شنیدم که یکایک مردان و زنان مهاجر و انصار و همسایگان را دعا می کرد و اصلا برای اهل خانه چیزی نمی خواست و دعا نمی کرد . عرض کردم : ای مادر ! چرا برای خود دعا نمی کنی ، همان گونه که برای دیگران دعا می کنی ؟ فرمود : ((الجار ، ثم الدار )) . اول همسایه بعد اهل خانه (1) .

حضرت زهرا سلام الله علیها این گونه به فکر همسایه های خود بود ، اما آن همسایه ها در حق حضرت چه کردند ؟ با سکوت و تائیدشان باعث شدند ، همان دستی که نیمه شب ها برای آن ها به دعا بلند می شد ، تازیانه بخورد و اثرش مثل بازوبندی باقی بماند . زبان حال می گوید : از کجا معلوم این روایت الجار ثم الدار بعد آن ظلم و جورهای همسایگان اتفاق نیفتاده باشد . از کرم وبزرگی حضرت زهرا سلام الله علیها بعید نیست که با همان حال نزار و دستان ضرب دیده ، به زحمت دستان خود را بالا می آورد و برای همسایگان دعا می کردند و می فرمودند : ((الجار ثم الدار)) . این همسایگان در حق حضرت چه کرده اند ؟ آمدند گفتند یا امیرالمومنین ! به فاطمه بگویید یا شب گریه کند و روز آرام بگیرد و یا روز گریه کند و شب آرام بگیرد . از این اعتراضشان معلوم می شود که آرزو داشتند ، زودتر از گریه های حضرت راحت شوند . شاید هم برای این منظور دعا می کردند .

همسایه داشتم ولی گوش آن کر است          یک گوش کر ، نبودش از بود بهتر است

گیرم نمی شنید ولی کور هم نبود           می دید زیر پای لگد یاس پرپر است

یک خانه در مقابل یک شهر دشمن          این اولین مبارزه ی نابرابر است

این گل که زیر پای شیاطین شکسته شد          آیا همان یگانه عزیز پیمبر است ؟

تفسیر فاطمیه زکوثر همین بودست        آن کس که ضربه زد به در خانه ابتر است

ای ضربه های جهل بدانید بازهم         با پهلوی شکسته ، کبوتر ،کبوتر است

این را که ریسمان به گلویش فکنده اند         در کوچه می کشند ، غریبانه حیدر است

با چند سنگریزه که بسته نمی شود          این چمشه ی همیشه خروشان کوثر است

پاورقی : 1-بحارالانوار :ج43ص81 وج89ص313

منبع : گریزهای مداحی : ص107


 دعای خانم در حق امت و دست شکسته :

اسماء نقل می کند : در لحظات پایانی عمر حضرت زهرا سلام الله علیها متوجه او شدم . دیدم ابتدا غسل کرد و در خانه ، مشغول راز و نیاز با خدا شد . جلو رفتم ، فاطمه را دیدم که رو به قبله نشسته و دست هایش را به سوی اسمان بلند کرده و چنین دعا می کند : خدایا ! به حق پدرم محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم و دوستی و علاقه ای که به من دارد ، به همسرم علی علیه السلام و اندوهی که در دل نسبت به من دارد ، به حق فرزندم حسن و گریه اش بر من ، به حق حسینم و ناراحتیش بر من . خدایا ! به حق دخترانم قسم . به آه و ماتمشان ، از تو می خواهم که گنهکاران امت پدرم را مورد رحمت قرار دهی و آنان را به بهشت راه دهی (1) . حضرت زهرا سلام الله علیها با این همه جفایی که امت به او و شوهرش روا داشتند ، باز این چنین لطف و دلسوزی می کند . این است مهربانی حضرت ! این است سوز دل فاطمه ! اما این نامردمان جواب این همه محبت و دلسوزی حضرت را چگونه دادند ! کاری کردند که همان دستی که همیشه برایشان به دعا بلند می شد ، شکسته و کبود و بی رمق و خونی شد ...

ای گوهر درج حیا فاطمه         فاطمه یافاطمه یافاطمه

خیز و دعا در حق همسایه کن         بر سر مرغان حرم سایه کن

خیز و نماز شب خود را بخوان         قصه تاب و تب خود را بخوان

خیز زجا نور دو عینم ببین           اشک یتیمی حسینم ببین

چون حسن آید به برش می کشم         دست نوازش به سرش می کشم

اینجا بود که حسنین آمدند و صورت به کف پاهی مادر گذاشتند و صدا زند واامّا و اامّا واامّا و بعد از این تصویر همیشه همه گفتند بهشت زیر پای مادران است (حسنین زیر پای زهرا افتادند)

من که نگه داشته ام پاس تو          دوخته ام دیده به دستان تو

دوخته ام با جگر سوخته         دیده به دیوار و در سوخته

گلشن جان ، بی بر برگ شد         فاطمه افسوس جوان مرگ شد

مایه حیرت به خدا صبر توست        لیله ی قدری و نهان قبر توست

شاعر: شفق(محمد جواد غفور زاده)

پاورقی : 1- وفات فاطمة زهرا سلام الله علیها : ص278 ، به نقل از ناصر شهیدی ، مقتل الزهرا علیها السلام .

 


 وداع حسنین علیهما السلام با مادر :

 هنگام دفن حضرت زهرا سلام الله علیها کسی نبود به امیر المومنین کمک کند . حسنین و زینبین حال و روز مناسبی نداشتند .

 اگر علی درون قبر می رفت چه کسی بدن را تحویل او می داد ؟ بالای قبر می ایستاد ، چه کسی بدن خانم را تحویل بگیرد و درون قبر بگذارد ؟ یک وقت دید2 تا دست ، شبیه دستان رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم ظاهر شد . فرمود : علی جان ! امانتم را تحویل بده  . در این حال حسنین و زینبین گریه شدیدی کردند و مدام مادر را صدا می زدند و امیرالمومنین فرزندان را نظاره می کرد و اشک می ریخت . در منظره وداع یتیمان فاطمه علیها سلام با مادر مهربان ندایی به امیرالمومنین رسید که فرزندان فاطمه را دریاب . آنها را از مادر جدا کن که عرش و ملکوت ، ملائکه ، مقرب به گریه افتادند . امیرالمومنین که خود چهره ای پراز دانه های مروارید از اشک  داشت با ملاطفت پدرانه و مهربانی فرزندان را از بدن فاطمه جدا کرد(1) ...

 فغان و آه از آن دم که خونفشان زدوعین          بیامدند ضیاء دو دیده اش حسنین

 به روی سینه مادر شدند گرم نوا           فتاد غلغله ز افغانشان به ارض و سما

 گهی ز درد یتیمی حسن به شیون و شین          گهی زیاد غریبی به آه و ناله حسین

 در آن زمان شه دین با نوازش بی مَر            جدا حسین و حسن را نمود از مادر

 کنون زجای دگر شورشی به سر دارم        نه در مدینه که در کربلا نظر دارم

 دمی که خسرو لب تشنه از جفای یزید          سرش به نی شد و جسمش به خاک و خون غلطید

 سکینه نام از آن تشنه لب یکی دختر              به قتلگاه درآمد به جستجوی پدر

 به گریه گفت پدر جان فدای پیکر تو           بریده است کدامین لعین زتن سر تو

 به روی نعش پدر گرم آه و شیون شد         چنان که از غمش آشفته حال دشمن شد

 دریغ و درد که بهر تسلی اش آن گاه         به قتلگاه روان گشت شمر نامه سیاه

 بزد به صورت آن بی نوا چنان سیلی          که گشت عارض چون ماه انورش نیلی

 (صغیر اصفهانی)         

 

پاورقی : 1- رنجها و فریادهای فاطمه سلام الله علیها : (ت بیت الاحزان) :ص253

 


 علی زهرا را غسل می دهد ! :

 حضرت علی علیه السلام در شام غریبان با غسل دادن حضرت زهرا سلام الله علیها چه دردهایی را که نکشید ، چون غسل نبود ، مرور مصیبت ها بود . دوره کردن درد و تداعی محنت ها بود . بازو و پهلو و سینه و صورت همه ضربه خورده و کبودند . ای وای از حکایت محسن ! حکایت فاطمه و آن در و دیوار ! حکایت آن میخ های آهنین با بدن نحیف و خسته و بیمار ! حکایت آن آتش ، آن تن تبدار ! حکایت آن دست پلید با این گونه و رخسار ! حکایت آن همه مصیبت با این دل بی قرار ! آرام تر اسماء ! دست به سادگی از این همه جراهت عبور نمی کند ، دل چطور این همه مصیبت را مرور کند ؟ این که جسم است این همه جراهت دارد . اگر قرار به تغسیل دل بود چه می شد ؟ این دل شرحه شرحه ، این دل زخم دیده ، این دل جراحت کشیده ... این ظلم و ستم به حضرت زهرا سلام الله علیها باعث شد ، یک روزی همین درد و همین مرور مصیبت ها را زینب سلام الله علیها تحمل کند ، همان وقتی که نازدانه اباعبدالله را غسل می داد. آن زن غساله تا بدن را دید از روی تعجب سوال کرد : این دختر به چه بیماری مبتلا بوده که همه ی بدنش ضرب دیده و کبود است ؟(1) . ای زن ! دست روی دل داغ دیده زینب نگذار . آتش به دل زینب نزن ، تو چه می دانی که :

 کودکان در دشت و صحرا ، پا برهنه زار و تنها          اشک غم ریزند و گویند ، آه بابا آه بابا

 آن طرف طفلی نشسته ، خار در پایش نشسته          دختری با کعب نیزه ، دست و بازویش شکسته

 آن طرف راه گلی را ، دشمن سرکش گرفته           صورتش نیلی ز سیلی ، دامنش آتش گرفته

 آن طرف جلاد مردی ، مشت او پر گوشواره           این طرف مردی شتابان ، روی دوشش گاهواره

پاورقی : الوقایع و الحوادث :ج5ص81 (محمد باقر ملبوبی) . گریزهای مداحی

 


 

پیرزنی که با پهلو به زمین خورد :

 بشار می گوید : خدمت امام صادق علیه السلام رفتم . تعارف خرما کردند ، گفتم ناراحتم . بغض گلویم را گرفته است . پیرزنی از شیعیان با پهلو به زمین خورد و به ظالمین جده ات زهرا لعنت فرستاد ، می گفت : ((لعن الله ظالمیک یا فاطمة الزهرا)) نوکران حکومتی شنیدند ، اورا گرفتند و می زدند و می بردند . امام صادق علیه السلام با شنیدن نام فاطمه سلام الله علیها و این جریان به شدت ناراحت شدند و گریستند که دستمال و محاسن شریفش از اشک پر شد . به مسجد سهله رفتند و برای آن پیرزن دعا کردند . بشار می گوید : امام صادق علیه السلام دعا کردند و بعد فرمودند : برویم ، آن پیرزن را آزاد کردند (1)

 یا امام صادق ! شما تا نام حضرت زهرا سلام الله علیها را می شنیدید این طور دگرگون و ناراحت می شدید ، پس چه می کردید  ، اگر می بودید و می دیدید ، آن مصیبتی را که فرشتگاه آسمان به خاطر آن به گریه افتادند ؟ آن هنگام که امام علی علیه السلام فرمود : بچه ها ، ای حسن و ای حسین بیایید و با مادرتان خداحافظی کنید . حسنین آمدند و مادر را در آغوش گرفتند و ناله می زدند . همه از از دیدن این صحنه به گریه افتادند ، فضای خانه یکپارچه اشک و ناله شده بود . امام علی علیه السلام می فرماید :(( خداوند را گواه می گیرم که فاطمه ناله جانکاهی کشید ، بند های کفن باز شد و حسنین را در اغوش گرفت . ناگهان شنیدم هاتفی در آسمان صدا می زند : ای علی ! حسن و حسین را از سینه مادرشان بلند کن که سوگند به خدا ، این حالت آنان فرشتگان آسمان را بر گریه انداخت )) . (2)

 ندارد کودکی طاقت که نیلی           زسیلی صورت مادر ببیند

 مبادا مادری را دختری خرد         به وقت مرگ در بستر ببیند

 ندارد طاقتی زهرای اطهر           که زینب را به چشم تر ببیند

 چه جان سوز است و جان فرسا ، خدایا           که داغ مادری ، دختر ببیند    

 نهان کن چادر و سجاده اش را            مبادا زینب مضطر ببیند

 برو دیوار در را شستشو کن          مگر این صحنه را کمتر ببیند

 پاورقی : 1-رنجها و فریادهای فاطمه علیها سلام (ت بیت الاحزان) محمد محمدی اشتهاردی :ص157 . بحارالانوار :ج11ص225 .

 2- رنجها و فریادهای فاطمه علیها سلام (ت بیت الاحزان) محمد محمدی اشتهاردی :ص253