ورود کاربران

كِشتي هفتم ( ويژه نامه ولادت امام محمد باقر عليه السلام )

 

 

 

مقالات

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
وقایع الایام
 
 
اشعار
 
 
 
 
 

 

 

تاريخ ولادت با سعادت حضرت امام محمد باقر (عليه‏السلام).


تاريخ ولادت با سعادت حضرت امام محمد باقر (عليه‏السلام).
با مدرك مستند 1 - علامه مجلسي در روز جمعه اول ماه رجب 2- شيخ الطايفه در مصابح 3- در اعلام الوري 4- ابن شهر آشوب در مناقب 5- حاج شيخ عباس قمي اول ماه رجب در مدينه منوره مي داند.
تاريخ تولد در سال پنجاه هفت در مدينه منوره واقع شده. شب ولادت حضرت نور باران واقع گرديد به قدوم مولود شريف حضرت باقر (عليه‏السلام) از مادر حضرت باقر (عليه‏السلام) و گزارشات شب ميلاد را بشنويم.
چون شب ولادت مي شود نوري در خانه خود مشاهده مي كند كه ديگري نور آن را نمي بيند مگر پدر و مادر امام.
پس امام چهار زانو و مربع از مادر متولد و پديد مي گردد سرش به زير نمي آيد چون بزمين مي رسد رو به جانب قبله مي گرداند و سه عطسه مي كند و بعد از عطسه حمد حق تعالي مي گويد و ختنه كرده و ناف بريده متولد مي شود و آلوده به خون و كثافات نمي شود و دندان‏هاي پيشين هم روييده مي باشد و در تمام روز و شب از روي دستهايش نور زردي مانند طلا ساطع مي شود. كودكي بزرگ در خاندان بزرگ ديده به جهان گشود 3.

آنكه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) قبل از تولدش بشارت داده بود و اهل‏بيت بي‏صبرانه منتظر او بودند جا دارد كه ما هم به پيروي از اهل بيت جشن و سرور و شادماني داشته باشيم.

زندگاني امام باقر عليه السلام / صفحه 17 و 18

قدرت عجيب و غريب خدا

قدرت عجيب و غريب خدا

در  مـديـنـه المـعـاجـز  از  عـيـون المـعـجـزات  نقل كرده كه عمر بن فرج رخجى گفت : گفتم به حضرت امام محمّد تقى عليه السلام كه شـيـعيان تو ادعا مى كنند كه تو مى دانى هر آبى كه هست در دجله و وزن آن را و بوديم ما در كنار دجله ،

حضرت فرمود كه حق تعالى قدرت داد كه تفويض كند علم اين را بر پشه اى از مخلوقات خود يا قدرت ندارد؟

گفتم : قدرت دارد،

فرمود، من گرامى ترم بر خداوند تعالى از پشه و از بيشتر خلق خدا.

 


منتهي الآمال ج2 باب 11

مجلس تيراندازي امام باقر عليه السلام و تاثير اين جريان


مجلس تيراندازي امام باقر عليه السلام و تاثير اين جريان

روزي هشام بن عبد الملک ملعون به منظور تضعيف و خرد كردن شخصيت امام باقر عليه السلام پيش از ورود امام عليه السلام به قصر خلافت در روزمعين، عده اي از درباريان را به نصب نشانه و تيراندازي مشغول مي كند. زماني كه امام به دمشق وارد مي شود، هشام براي تحقير و تضعيف روحيه‏ي او ابتدا تا سه روز اجازه‏ي ملاقات به وي نمي دهد، چهارمين روز، اجازه‏ي ورود به امام داده مي شود، محمد باقر عليه السلام و فرزندش جعفر صادق عليه السلام وارد محفل هشام مي شوند، در حالي كه او بر تخت سلطنت نشسته و گروهي از امرا و فرماندهان عالي رتبه در كنارش به حالت آماده باش ايستاده اند. گروهي ديگر در كنار قصر، پرده اي آويخته اند تا با پرتاب تير به وسط هدف، مهارت و قدرت نشانه گيري خود را به هشام نشان دهند. خليفه كه از بي اعتنايي امام نسبت به خود سخت خشمگين شده بود، شروع به سرزنش كرد و پس از او اطرافيان نيز هر كدام به نوبه‏ي خود با سخناني به امام اهانت كردند. امام باقر عليه السلام به پا خاست و با جملاتي محكم و متين آنها را نصيحت كرد، در حالي كه تير اندازان در حضور هشام با نشانه گيري هدف، هنر نمايي مي كردند. او امام باقر عليه السلام را مخاطب ساخته، مي گويد: اي محمد تو هم با مردم قوم خود در تير اندازي شركت كن، امام باقرعليه السلام ابتدا خودداري كرد و فرمود: من پير شده ام، مرا معاف بدار، هشام سوگند ياد كرد كه هرگز از تو نمي گذرم و مگر آنكه تيري بيفكني.
آنگاه به اشاره‏ي هشام يكي از بني اميه تير و كماني را به امام تسليم كرد. حضرت تيري بر زه زد و بيفكند و در ميان نشان جاي داد. سپس تيري بيفكند و بر آن تير بنشاند و همين طور سومين و چهارمين تير و همچنان تير از پي تير نشاند تا 9 تير كه بر يك هدف فرود آمدند اين عمل شگفت انگيز، حاضران را به شدت تحت تاثير قرار داده اعجاب و تحسين همه را برانگيخت. در اين هنگام هشام كه چنين مهارتي را از امام ديد و حسابهايش غلط از آب در آمد و نقشه اش بر آب شد، سخت مضطرب و خشمگين شده بي اختيار و با لحني توام با كينه بانگ زد: اي ابا جعفر سخت نيكو تير افكندي، تو از همه‏ي تيراندازان عرب و عجم برتر و داناتر هستي.

بيانات امام صادق درباره عواقب اين جريان

روزي امام صادق عليه السلام فرمود: هشام تا آن زمان به خون پدرم نينديشيده بود، اما در اين وقت بود كه تصميم به قتل او گرفت. سر به زير افكند، پس از مدتي كه من و پدرم را همچنان ايستاده نگه داشت، ما را به نزد خود نشاند و رو به پدرم كرد و گفت: اين تير اندازي را از كه آموختي؟! يقين دارم كه در تمام روي زمين هيچ كس نتواند چنين تير افكند، آيا جعفر نيز مانند تو در تيراندازي مهارت دارد؟ امام فرمود: ما خاندان رسالت همه‏ي كمالات ظاهري و باطني، علم، كمال و توانايي در كار را كه خداوند در سوره‏ي مايده به آن اشاره فرموده 12 از يكديگر به ارث مي بريم و هيچ گاه زمين از چنين افرادي خالي نخواهد ماند. چهره‏ي هشام با شنيدن اين سخن از شدت خشم بر افروخته شد. سر به زير افكند تا در انديشه كه با طرح سوالاتي بتواند امام را مغلوب كند. پس از آن سوالاتي را مطرح كرد كه حضرت با بياني صريح و روشن به پاسخگويي پرداخت.
همسفر: آري با بررسي موقعيت امام و برخوردهاي ديگر او با هشام معلوم مي شود كه خليفه از پايگاه اجتماعي امام محمد باقر عليه السلام و فرزند بزرگوارش سخت بيمناك بود، از اين جهت به حاكم مدينه دستور مي دهد كه هر دو را به شام روانه سازد.
جوان: قطعا مي داني كه مسافرت حضرت به شام هر چند اجباري بوده و هشام بسيار مي كوشيد كه پدر و پسر را در برابر چشم مردم شام كوچك كند، اما پيروزي او در مسابقه‏ي تيراندازي و مناظره‏ي حضرت با اسقف بزرگ مسيحيان به امام عظمت بخشيد كه همه‏ي مردم شام از مقام شامخ حضرت آگاه شدند و خليفه مجبور شد هر دو را مرخص كند و آنان را به مدينه باز گرداند.
مشعل فروزان دانش و تقوی «امام محمد باقر» علیه السلام  / ص 29 تا 31

سفر امام باقر به شام و پاسخ به سوالات


سفر امام باقر به شام و پاسخ به سوالات

امام با دانشمندان و اهل آراء و مذاهب مختلف مناظرات زيادي داشته اند كه علماي شيعه و سني آنها را بارها منتقل كرده اند. كه از جمله‏ي آنها سفر حضرت به شام و پاسخ به سوالات دانشمند مسيحي است در سفر اجباري به شام، با اسقف بزرگ مسيحي كه گروهي از كشيشان و راهبان به دورش جمع شده تا مشكلات علمي خود را از وي بپرسند، برخورد كرد به طور ناشناس وارد جمع آنان شد. سيماي نوراني و ابهت حضرت، راهب را به شگفتي وا داشت و او را تحت تاثير قرار داد، دانشمند مسيحي مسايلي را با امام مطرح كرد و از حضرت جواب خواست. گرچه سوالات راهب با مقام علمي امام مناسبتي ندارد، لكن آن پرسشها در اين دوره‏ي جهل، مسايلي است كه مي تواند عالم مسيحي و اطرافيانش را مسلمان كند.
دانشمند مسيحي پس از ديدن امام باقر عليه السلام مي پرسد:
دانشمند: از ما هستي يا از امت پيامبر اسلام؟
امام: از امت پيامبر اسلام و مسلمان هستم.
دانشمند: از دانشمندان آنها هستي يا از نادانان؟
امام: از نادانان نيستم.
جاذبه‏ي امام به گونه اي است كه آثار اضطراب را در چهره‏ي دانشمند مسيحي نمايان كرده است.
دانشمند: من از تو سوال كنم يا تو مي پرسي؟
امام باقر عليه السلام: هر چه مي خواهي بپرس.
دانشمند: آن ساعتي كه نه از شب است و نه از روز كدام است؟
امام: زماني كه ميان طلوع صبح تا طلوع آفتاب است.
دانشمند: اين ساعت از كدام ساعتها است؟
امام: از ساعات بهشت است و در آن ساعت مي توان آخرت را آباد كرد و سعادت دو جهان را به دست آورد. در آن ساعات است كه بيمار سبك مي شود و درد ها التيام مي يابد و بيهوش به هوش مي آيد و كسي كه در شب بيدار بوده در اين ساعت به خواب رود.
دانشمند: شما مسلمانان اعتقاد داريد كه اهل بهشت مي خورند و مي آشامند و از ايشان چيزي دفن نمي شود. نشانه‏ي آن در اين دنيا چيست؟
امام: نمونه و نظير روشن آن در اين جهان جنين است كه در شكم مادر تغذيه مي كند ولي مدفوعي ندارد.
دانشمند: شما عقيده داريد نعمتهاي بهشت پايان ناپذيرند و هر چه از آنها استفاده شود كم نمي شوند نظير آن در دنيا چيست؟
امام: نشانه‏ي آن در دنيا علم است كه هر چه از آن بهره گيرند كاستي نپذيرد، همچنين چراغي كه اگر هزاران چراغ را از آن بيفروزند روشني اش كم نشود.
دانشمند مسيحي با خود مي گويد: سوالي ديگر مطرح مي كنم كه محمد باقر عليه السلام از جواب آن ناتوان ماند.
دانشمند: آن دو برادري كه در يك زمان از مادر متولد شدند و در يك زمان از دنيا رفتند، اما هنگام مردن، عمر يكي پنجاه سال و ديگري صد و پنجاه سال بود، چه كساني بودند؟
امام: آن دو برادر «عزيز» و «عزير» بودند كه قرآن از آنها خبر مي دهد. آنها مدت سي سال با يكديگر زندگي كردند خداوند جان عزير را به زنده شدن مردگان در قيامت ترديد داشت گرفت و پس از صد سال او را زنده كرد. وي بيست سال ديگر با برادر خويش زندگي كرد و سرانجام هر دو در يك ساعت از دنيا رفتند.
دانشمند كه جواب سوالات خود را صحيح و حكيمانه دريافت كرد، به پيروان خويش گفت: آيا كسي را داناتر از من مي شناسيد كه مرا رسوا كند. به خدا سوگند تا اين مرد در شام است با شما سخن نخواهم گفت، اي دانشمندان مسيح هر چه مي خواهيد از او بپرسيد.

مشعل فروزان دانش و تقوی «امام محمد باقر» علیه السلام / صفحه20 و 21