ورود کاربران

دهم ربیع الاول

1- ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با حضرت خدیجه سلام الله علیها

پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم 15 سال قبل از هجرت با حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها ازدواج نمودند[1]. از احادیث شیعه و اخبار عامه معلوم میشود که حضرت خدیجه بنت خویلد بن اسد, در علم و اطلاع به کتب آن زمان معروف بوده است. او از زنان قریش, علاوه بر کثرت اموال و املاک وتجاراتی که داشت, به عقل و کیاثت نیز مزیت داشت و در آن زمان او را طاهره, مبارکه, سیده نسوان و ملکه بطحاء میگفتند. او از کسانی بود که انتظار قدوم پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را میکشید و همیشه از علما علایم نبوت آن حضرت را جویا میشد.

هنگامی که خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شرفیاب شد, اول از مهر نبوت سُوال کرد و آن را زیارت کرد اشعار فصیح او در مدح رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و کمال محبتش به آل عبدالمطلب مشهور است که کاشف از علم و ادب و محبت اوست. در همان روزی که آن حضرت مبعوث به رسالت شد جناب خدیجه سلام الله علیها ایمان آورد.

نهم ربیع الاول

1-دومین روز امامت حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف

آغاز امامت حضرت صاحب الامر علیه السلام و غیبت صغرای آن حضرت پس از شهادت امام عسگری علیه السلام است, که تنها فرزند آن حضرت بودند[1].

این روز عید شیعه و اولین روز امامت و خلافت آخرین خلیفه و حجت بر حق و منجی عالم بشریت حضرت بقیه الله الاعظم علیه السلام در سال 260 هجری است[2]


2-قتل عمر بن خطاب 

در آخر شب نهم ربیع الاول سال 23 هجری عمر بن الخطاب از دنیا رفته است[3], و قول اهل سنت روز چهارشنبه 26 ذی الحجه اشت.

این روز روز شادی اهل بیت علیهم السلام و انبیاء و ملایکه و ساکنان اعلی علیین و دوستان امیرالمومنین علیه السلام و اولاد طاهرین ایشان است چرا که در این روز نفرین حضرت صدیقه کبری فا طمه زهرا سلام الله علیها به اجابت رسید[4].روزی عظیم الشاُن است روز سرور شیعه و عید بزرگ آنهاست. حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم این روز را عید قرار داده و امر کرده است که مردم نیز عید قرار دهند و اعمال آن را به جا آورند[5].

هشتم ربیع الاول


شهادت امام حسن عسگری علیه الصلاة و السلام 

امام حسن عسگری علیه السلام در سال 260 هجری در سن 28 سالگی به دست معتمد عباسی به شهادت رسیدند[1]. معتمد به عباسیین سفارش میکردکه بر آن حضرت تنگ بگیرند[2].صدوق رحمه الله میفرماید:معتمد چندین مرتبه امام عسگری علیه السلام را حبس کرد.

22ساله بودند که امام هادی علیه السلام به شهادت رسیدند, و مدت امامت آن حضرت شش سال بود. در شبی که فردای آن روز به شهادت رسیدندنامه های زیادی به مردم مدینه نوشته بودند[3].

هنگام نماز صبح, بعد از آن که امام عصر علیه السلام آن حضرت را وضو دادندو جوشانده ای به حضرتش دادند, به شهادت رسیدند[4].

وقتی مردم سامرا با خبر شدند،

چهارم ربیع الاول

خروج حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از غار ثور به سمت مدینه سال اول قمری.

سه روز رسول خدا(ص)در غار ماند و در ین سه روز مشرکین قریش جاهیى را که احتمال مى‏دادند پیغمبر خدا بدانجا رفته باشد زیر پا گذاردند و چون اثرى ازآن حضرت نیافتند تدریجا مایوس شده و موقتا از جستجو و تفحص منصرف شدند اما جیزه بسیار بزرگى براى کسى که محمد را بیابد تعیین کردند و آن جیزه‏«صد شتر»بود و راستى هم براى اعراب آن زمان که همه ثروت و سرمیه‏شان در شتر خلاصه مى‏شد، جیزه بسیار بزرگى بود.

یاس مشرکین از یافتن محمد(ص)سبب شد که راهها امن شود و پیغمبر خدا طبق طرح قبلى بتواند از غار بیرون آمده و به سوى مدینه حرکت کند.

چنانکه قبلا اشاره شد براى این کار به دو چیز احتیاج داشتند یکى مرکب و دیگرى راهنما و دلیل راه، که آنها را حتى المقدور از بى راهه ببرد، مطابق آنچه سیوطى در کتاب در المنثور از ابن مردویه و دیگران نقل کرده، على(ع)این کارها را انجام داد و سه شتر براى آنها خریدارى کرده و دلیل راهى نیز براى یشان اجیر کرد و روز سوم آنها را بر در غار آورد و رسول خدا(ص)بدین ترتیب به سوى مدینه حرکت کرد، و مطابق نقل ابن هشام و دیگران ابو بکر قبلا سه شتر براى انجام ین منظور آماده کرده بود و شخصى را هم به نام عبد الله بن ارقط(یا اریقط) - که خود از مشرکین بود اما بدان وسیله خواستند مورد سوء ظن قرار نگیرند - اجیر کردند، و اسماء دختر ابو بکر نیز براى یشان آذوقه آورد.

اما همگى اینان با مختصر اختلافى نوشته‏اند: هنگامى که رسول خدا(ص)خواست‏حرکت کند ابو بکر یا عبد الله ابن ارقط شتر را پیش آوردند که آن حضرت سوار شود ولى رسول خدا(ص)از سوار شدن خوددارى کرد و فرمود شترى را که از آن من نیست‏سوار نمى‏شوم و سرانجام پس از مذکره رسول خدا(ص)آن شتر را از ابو بکر خریدارى کرد و آن‏گاه سوار آن شد و به راه افتادند.

سوم ربیع الاول

یورش حصین بن نمیر به مکه به دستور یزید و آتش زدن کعبه در سال

64 هجری قمری

پس از غارت و كشتار مردم مدينه مسلم بن عقبه به قصد جنگ با عبد الله زبير از مدينه خارج شد و آهنگ مكه كرد، و چون به گردنه «مشلل» رسيد مرگ او فرا رسيد. او حصين بن نمير را فرا خواند و به جانشيني خود برگزيد و به او گفت: چون به مكه رسيدي مردانه جنگ كن و سپس جان داد و به جهنم واصل شد. او را به خاك سپردند، پس از دفن، كنيز يزيد بن عبد الله بن زمعه آمد و او را از گور بيرون آورد و بر فراز سنگي قرار داد. مردم مي آمدند و او را سنگسار مي كردند، چون خبر به حصين بن نمير رسيد باز گشت و او را دوباره دفن كرد و عده اي را نيز به قتل رساند.(1) 

«بعضي نوشته اند چون آن زن قبر آن سفاك را شكافت ديد مار سياهي دهن باز كرده و بر گردن آن ملعون پيچيده شده است. ترسيد نزديك نرفت صبر كرد تا مار از او دور شد آنگاه مرده آن سفّاك را بيرون آورده و آتش زد».(2)