اباعبدالله الحسین علیه السلام :
قَالَ : أُنْشُدُكُمُ اللَّهَ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) نَصَبَهُ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍ‏ فَنَادَى لَهُ بِالْوَلَايَةِ وَ قَالَ لِيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ قَالُوا : اللَّهُمَّ نَعَم‏
--------------------------------
من با سوگند به خدا از شما می پرسم : آیا می دانید که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم او (امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب پدرم) را در روز غدیر خمّ نصب نمود و ندای ولایت او را در داد و گفت : واجب است که حضّار ، این مطالب را برای غائبین بازگو کنند؟ گفتند : بار پروردگارا ! آری !

ورود کاربران

پنجم ربیع الاول

1- وفات حضرت سکینه سلام الله علیها

حضرت سكينه سلام الله علیها، دختر ابى عبدالله الحسين علیه السلام و  رباب، دختر "امرء القيس" است. نام اصلى وى " آمنه" يا "اميمه" بود و مادرش رباب، او را به "سكينه" ملقّب ساخت.

اين بانوى شريف ِعلوى، در دامن مهرانگيز پدر ارجمندش حضرت امام حسین علیه السلام و مادر گرانمايه ‏اش حضرت رباب سلام الله علیها و عمه بزرگوارش حضرت زينب كبرى سلام الله علیها پرورش يافت و از راهنمايى و تربيت ناب برادرش حضرت على بن الحسين علیه السلام - معروف به زين العابدين - در ايّام امامت آن بزرگوار، بهره ‏هاى وافر يافت.

وى از زنان خردمند و داناى عصر خويش بود , علاوه بر بهره ‏مندى كامل از حُسن جمال، از فضايل معنوى مانند تعّبد، تديّن و تقواى الهى نیز برخوردار بود و در زمينه شعر، سخنورى و فصاحت بيان، از ممتازان عصر خود و خانه وى هميشه مجمع اُدبا، شُعرا و سخن سرايان عرب بود.

اول ربیع الاول


1-لیله المبیت

اهالى شهر مكّه، پس از درگذشت حضرت خديجه سلام الله علیها  همسر پيامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم - و درگذشت حضرت ابوطالب علیه السلام - عموى آن حضرت- بر دشمنى خويش افزودند؛ به طوری که قصد جان پيامبرصل الله علیه و آله و سلم را نمودند.

از سوى ديگر تعدادى از اهالى شهر مدینه، در همان سالهاى غربت و تنهايى پيامبر صل الله علیه و آله و سلم و در ايّام حج، با وى و اهداف بلندِ دينش آشنا شده و پس از بازگشت به مدینه، به تبليغ آن پرداختند.

در نتیجه مردم مدینه، رفته رفته به دین مبین اسلام علاقه نشان داده و در مراسم سال بعد، تعداد زيادترى به نزد رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم رسيدند و به دست مبارك وى، مسلمان شده و با آن حضرت پيمان بستند.

در مراسم حج سال سيزدهم بعثت، گروهى از حاجيان شهر مدینه - كه تعدادشان هفتاد و سه مرد و زن بود - در اواسط ايام تشريق و در محل "عقبه" و در سرزمين "منى"، ايمان آورده و با آن حضرت پيمان بستند تا از وى و يارانش همانند خانواده و طايفه خويش پشتيبانى كنند.

بنابراین پس از گذشت ايام حج و بازگشت اهالى مدینه به سرزمين خويش، مهاجرت مسلمانان مكّه به سوى مدینه آغاز گرديد. آنان به دستور پيامبر اكرم صل الله علیه و آله و سلم و به دور از چشم مشركان قريش، به صورت فردى و گروهى عازم مدینه شدند. به طورى كه در مكّه معظمه، جز پيامبر صل الله علیه و آله و سلم و تعدادى اندك از يارانش و گروهى زنان و مردان كهنسال و از كار افتاده، كسى باقى نماند.

پيامبر اكرم صل الله علیه و آله و سلم بيش از هر زمان ديگر، در يكى دو ماه آخر اقامتش در مكّه، احساس تنهايى و خطر می كرد و این احساس خطر بی دلیل نبود؛ زیرا سر انجام سران قريش در واپسين روزهاى ماه صفر، تصميم به كشتن پيامبراکرم صل الله علیه و آله و سلم گرفتند.

آنان در " دارالنّدوه" - كه مجلس شوراى اعيان و اشراف آنان بود - جلسه ‏اى برگزار كرده و پس از تبادل نظر و گفتگوهاى زياد، به كشتن پيامبر صل الله علیه و آله و سلم از سوى نمايندگان تمام طوايف قريش، رأى دادند و شب اوّل ربيع الاول را براى اين كار برگزيدند.

گذشت و گذشت تا سرانجام شب موعود فرا رسيد.

سی ام ربیع الثانی

1-مرگ خالدبن ولید 

در روز آخر ربیع الثانی خالد بن ولید بن مغیره مخزومی به اسفل السافلین جهنم شتافت (1) . او 20 سال یعد از بعثت پیامبر در اواخر زندگانی آن حضرت ، به همراه عمروعاص به ظاهر اسلام را قبول کرد . ابوبکر او را حاکم شام کرد ، و عمر او را عزل کرد . پس از مدتی در شهر حمص مرد و در همانجا مدفون شد . (2) 

خالد و عمروعاص از کسانی بودند که در لیلة المبیت قصد کشتن پیامبر خدا را داشتند (3) 

در مواردی پیامبر از کارهای خالد بیزاری می جستند . او بدون اجازه پیامبر بنی جذیمه را به قتل رساند و عده ای را اسیر کرد ، آنها قبل از کشته شدن تصریح می کردند که ما مسلمانیم و نماز می خوانیم و رسول خدا را تصدیق می کنیم و مساجد بنا کرده ایم و اذان در آن می گوییم ...

بیست و پنجم ربیع الثانی

1-خلع معاویة بن یزید خود را از خلافت 

هنگامی که یزید بن معاویه در 14 ربیع الثانی سال 64 ه به درکات جهیم شتافت ، فرزندش معاویة به جای وی نشست . او پس از چهل روز در 25 ربیع الثانی بر فراز منبر رفت و خطبه خواند و اعمال پدران خود را یاد کرد و از افعال ایشان تبری جست و گریه شدیدی نمود ، و آنگاه خود را از خلافت خلع نمود . 

مروان بن حکم از پای منبر برخاست و گفت : الحال که طالب خلافت نیستی پس امر خلافت را به سویی بیفکن . معاویة بن یزید گفت : من حلاوت خلافت را نچشیدم ، چگونه راضی شوم که اوزار آن را بچشم . به هر صورت در خانه نشست و مشغول گریه شد و 25 یا 30 یا 40 روز بعد از این واقعه فوت کرد و به قولی او را مسموم کردند . . پس از او خلافت اولاد ابوسفیان تمام شد و به مروان و آل او منتقل شد . (1) 

بیست و سوم ربیع الثانی

وفات معتضد بالله احمد بن طلحة بن متوکل عباسی 

در این شب (سنه 298 ه) معتضد بالله احمد بن طلحة بن متوکل خلیفه شانزدهم عباسی وفات کرد و معتضد را ((سفاح ثانی)) می گفتند (1) . به جهت آن که تجدید کرد دولت بنی عباس را ، پس از آن که کهنه و ضعیف شده بود . چه از زمان متوکل پیوسته سلطنت ایشان در ضعف بود تا ایام او .

و او مردی سفاک و خونریز بوده ، ولکن با علویّین آل ابوطالب مهربان بود و سببش آن بوده که در ایامی که در حبس پدرش بود ، حضرت امیرالمومنین علیه السلام را در خواب دیده بود که به وی فرموده بود : ای احمد ! امر سلطنت بر تو مستقر خواهد شد ، چون به سلطنت رسیدی ، متعرض اولاد من مشو ، معتضد هم به این مطلب عهد کرده بود ، لهذا در ایام خلافت خود به عهد خود پایبند بوده و متعرض اولاد آن حضرت نمی شد و بر ایشان انعام می کرد و ظاهرا فرمایش امیرالمومنین علیه السلام در اخبار غیبه خود در آنجا که بنی عباس را نام می برد تا آنکه می فرماید : سادِسَ عَشَرَهُم اَقضاهُم للذِّمَمِ و اَوصَلُهُم للرَّحُم (2) که اشاره به همین مطلب است .


منابع : 1- الثقات : ج2ص333 . وقایع الایام :ص299

2- بحارالانوار : ج41ص321 . مناقب آل ابی طالب : ج2ص110 . مستدرک سفینة البحار : ج4ص33 . وقایع الایام :ص299 

بیست و دوم ربیع الثانی

1-وفات موسی مُبرقع

جناب موسی مبرقع علیه السلام پسر حضرت جواد الائمه علیه السلام در سال 296 ه در شب چهارشنبه در شهر قم وفات یافت (1) . به نقلی وفات آن جناب در 8 ربیع الثانی بوده است (2)

بنا بر قول دیگری در 14 ربیع الثانی وفات موسی مبرقع واقع شده است . قبر آن بزرگوار در چهل اختران قم خیابان آذر مشهور است . (3) 

نام : موسی . کنیه : ابوجعفر . لقب : مبرقع که از فرط زیبایی بر چهره او نقاب می زدند . نام پدر : جوادالائمه علیه السلام و مادر آن حضرت کنیز بود . 

ایشان از اولین سادات رضوی بود که در سال 256 ه وارد قم گردید . او دائما بر صورت خود بُرقعی (نقاب) داشت ، ولی مردم عرب ساکن قم اورا از قم بیرون کردند . و او به کاشان رفت و در آنجا مورد احترام قرار گرفت . 

بعد از آمدن ابوالصدیم حسین بن علی بن آدم و مرد دیگری از روسای قم ، عرب های قم متوجه شدند موسی چه کسی بوده و آن بزرگوار را به قم بازگرداندند و خانه ای برای او آماده کردند . همچنین در روستاهای متعدد زمین و باغ برای او خریدند و خواهرانش زینب و ام محمد و میمونه دختران حضرت جواد علیه السلام به قم آمدند و بر او وارد شدند .

هنگامی که جناب موسی مبرقع در قم از دنیا رفت ، امیر قم عباس بن عمرو غنوی بر او نماز خواند و در محل کنونی که در قم معروف است و قبلا خانه محمد بن حسن بن ابی خالد اشعری ملقب به شنبوله بود دفن شد . (4) .

کلینی در کافی به سند معتبر نقل کرده که جناب موسی مبرقع تولیت اوقاف از جانب امام علیه السلام را داشته اند . (5)

منابع : 1-تاریخ قم : ص216 . بحارالانوار : ج50ص161 . تاریخ سامراء : ج3ص402 . مرآة العقول : ج6ص128 . تقویم شیعه : ص137

2-بحارالانوار : ج57 ص220 . مستدرک سفینة البحار :ج5ص230 . تقویم شیعه : ص137

3-قلائد النحور : ج ربیع الثانی ص226 . تقویم شیعه : ص137

4-بحارالانوار :ج50ص160 . سفینة البحار :ج4ص668 . مرآة العقول :ج6ص128 . تاریخ سامراء :ج3ص403-404 . قلائد النحور : ج ربیع الثانی ص226 . تقویم شیعه : ص138

5-کافی : ج1 ص325 . بحارالانوار :ج50ص122 . تقویم شیعه : ص138 


 

2-ولادت فخرالملک وزیر 

در این روز (سنه 354 ه ) فخرالملک وزیر متولد شد ، وفاتش در روز 28 ربیع الاول گذشت (1) 

منبع : مستدرک سفینة البحار : ج5ص239 . سیر الاعلام النبلاء : ج17ص199 . الاعلام : ج6ص274 . وقایع الایام :ص298

هجدهم ربیع الثانی

1- وفات رکن الدین برکیاروق بن ملک شاه بن آلب ارسلان سلجوقی

در این روز (سنه 498 ه) رکن الدین برکیاروق بن ملک شاه بن آلب ارسلان سلجوقی برادر سلطان سنجر در بروجرد وفات کرد . و برکیاروق را ممالک بسیاری در تحت فرمان بوده (1) 

منبع : 1- البدایة و النهایة : ج12ص202 . وقایع الایام :ص298

هفدهم ربیع الثانی

1-وفات معزالدوله احمد بن بویه

در این روز (سنه 365 ه) معزالدوله احمد بن بویه وفات کرد (1) و در مقابر قریش به خاک رفت و قریب 22 سال سلطنت کرد و او عموی عضدالدوله دیلمی است و معزالدوله را اقطع می گفتند ، به جهت آنکه اکراد در ناحیه کرمان بر او ریختند و زخمها بر او زدند ، دست چپ با بعضی انگشتان دست راستش قطع شد و معزالدوله امیر امرای بغداد بوده و بسیار ترویج مذهب شیعه نموده ، او همان است که امر کرد تا بر دیوار های مساجد بغداد و سایر امارات آنجا لعن معاویه و ظالمین آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم را نوشتند ، و سیف الدوله حمدانی ، امیر حلب نیز اقتدا به او کرد و امر نمود که در حلب نیز همان کار را به جا آورند . 

منبع : 1-سیر اعلام  النبلاء : ج15ص561 . البدایة و النهایة ج11ص318 . وقایع الایام ص298

زیر مجموعه ها

پنجم ربیع الاول

1- وفات حضرت سکینه سلام الله علیها

حضرت سكينه سلام الله علیها، دختر ابى عبدالله الحسين علیه السلام و  رباب، دختر "امرء القيس" است. نام اصلى وى " آمنه" يا "اميمه" بود و مادرش رباب، او را به "سكينه" ملقّب ساخت.

اين بانوى شريف ِعلوى، در دامن مهرانگيز پدر ارجمندش حضرت امام حسین علیه السلام و مادر گرانمايه ‏اش حضرت رباب سلام الله علیها و عمه بزرگوارش حضرت زينب كبرى سلام الله علیها پرورش يافت و از راهنمايى و تربيت ناب برادرش حضرت على بن الحسين علیه السلام - معروف به زين العابدين - در ايّام امامت آن بزرگوار، بهره ‏هاى وافر يافت.

وى از زنان خردمند و داناى عصر خويش بود , علاوه بر بهره ‏مندى كامل از حُسن جمال، از فضايل معنوى مانند تعّبد، تديّن و تقواى الهى نیز برخوردار بود و در زمينه شعر، سخنورى و فصاحت بيان، از ممتازان عصر خود و خانه وى هميشه مجمع اُدبا، شُعرا و سخن سرايان عرب بود.

اول ربیع الاول


1-لیله المبیت

اهالى شهر مكّه، پس از درگذشت حضرت خديجه سلام الله علیها  همسر پيامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم - و درگذشت حضرت ابوطالب علیه السلام - عموى آن حضرت- بر دشمنى خويش افزودند؛ به طوری که قصد جان پيامبرصل الله علیه و آله و سلم را نمودند.

از سوى ديگر تعدادى از اهالى شهر مدینه، در همان سالهاى غربت و تنهايى پيامبر صل الله علیه و آله و سلم و در ايّام حج، با وى و اهداف بلندِ دينش آشنا شده و پس از بازگشت به مدینه، به تبليغ آن پرداختند.

در نتیجه مردم مدینه، رفته رفته به دین مبین اسلام علاقه نشان داده و در مراسم سال بعد، تعداد زيادترى به نزد رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم رسيدند و به دست مبارك وى، مسلمان شده و با آن حضرت پيمان بستند.

در مراسم حج سال سيزدهم بعثت، گروهى از حاجيان شهر مدینه - كه تعدادشان هفتاد و سه مرد و زن بود - در اواسط ايام تشريق و در محل "عقبه" و در سرزمين "منى"، ايمان آورده و با آن حضرت پيمان بستند تا از وى و يارانش همانند خانواده و طايفه خويش پشتيبانى كنند.

بنابراین پس از گذشت ايام حج و بازگشت اهالى مدینه به سرزمين خويش، مهاجرت مسلمانان مكّه به سوى مدینه آغاز گرديد. آنان به دستور پيامبر اكرم صل الله علیه و آله و سلم و به دور از چشم مشركان قريش، به صورت فردى و گروهى عازم مدینه شدند. به طورى كه در مكّه معظمه، جز پيامبر صل الله علیه و آله و سلم و تعدادى اندك از يارانش و گروهى زنان و مردان كهنسال و از كار افتاده، كسى باقى نماند.

پيامبر اكرم صل الله علیه و آله و سلم بيش از هر زمان ديگر، در يكى دو ماه آخر اقامتش در مكّه، احساس تنهايى و خطر می كرد و این احساس خطر بی دلیل نبود؛ زیرا سر انجام سران قريش در واپسين روزهاى ماه صفر، تصميم به كشتن پيامبراکرم صل الله علیه و آله و سلم گرفتند.

آنان در " دارالنّدوه" - كه مجلس شوراى اعيان و اشراف آنان بود - جلسه ‏اى برگزار كرده و پس از تبادل نظر و گفتگوهاى زياد، به كشتن پيامبر صل الله علیه و آله و سلم از سوى نمايندگان تمام طوايف قريش، رأى دادند و شب اوّل ربيع الاول را براى اين كار برگزيدند.

گذشت و گذشت تا سرانجام شب موعود فرا رسيد.

سی ام ربیع الثانی

1-مرگ خالدبن ولید 

در روز آخر ربیع الثانی خالد بن ولید بن مغیره مخزومی به اسفل السافلین جهنم شتافت (1) . او 20 سال یعد از بعثت پیامبر در اواخر زندگانی آن حضرت ، به همراه عمروعاص به ظاهر اسلام را قبول کرد . ابوبکر او را حاکم شام کرد ، و عمر او را عزل کرد . پس از مدتی در شهر حمص مرد و در همانجا مدفون شد . (2) 

خالد و عمروعاص از کسانی بودند که در لیلة المبیت قصد کشتن پیامبر خدا را داشتند (3) 

در مواردی پیامبر از کارهای خالد بیزاری می جستند . او بدون اجازه پیامبر بنی جذیمه را به قتل رساند و عده ای را اسیر کرد ، آنها قبل از کشته شدن تصریح می کردند که ما مسلمانیم و نماز می خوانیم و رسول خدا را تصدیق می کنیم و مساجد بنا کرده ایم و اذان در آن می گوییم ...

بیست و پنجم ربیع الثانی

1-خلع معاویة بن یزید خود را از خلافت 

هنگامی که یزید بن معاویه در 14 ربیع الثانی سال 64 ه به درکات جهیم شتافت ، فرزندش معاویة به جای وی نشست . او پس از چهل روز در 25 ربیع الثانی بر فراز منبر رفت و خطبه خواند و اعمال پدران خود را یاد کرد و از افعال ایشان تبری جست و گریه شدیدی نمود ، و آنگاه خود را از خلافت خلع نمود . 

مروان بن حکم از پای منبر برخاست و گفت : الحال که طالب خلافت نیستی پس امر خلافت را به سویی بیفکن . معاویة بن یزید گفت : من حلاوت خلافت را نچشیدم ، چگونه راضی شوم که اوزار آن را بچشم . به هر صورت در خانه نشست و مشغول گریه شد و 25 یا 30 یا 40 روز بعد از این واقعه فوت کرد و به قولی او را مسموم کردند . . پس از او خلافت اولاد ابوسفیان تمام شد و به مروان و آل او منتقل شد . (1) 

بیست و سوم ربیع الثانی

وفات معتضد بالله احمد بن طلحة بن متوکل عباسی 

در این شب (سنه 298 ه) معتضد بالله احمد بن طلحة بن متوکل خلیفه شانزدهم عباسی وفات کرد و معتضد را ((سفاح ثانی)) می گفتند (1) . به جهت آن که تجدید کرد دولت بنی عباس را ، پس از آن که کهنه و ضعیف شده بود . چه از زمان متوکل پیوسته سلطنت ایشان در ضعف بود تا ایام او .

و او مردی سفاک و خونریز بوده ، ولکن با علویّین آل ابوطالب مهربان بود و سببش آن بوده که در ایامی که در حبس پدرش بود ، حضرت امیرالمومنین علیه السلام را در خواب دیده بود که به وی فرموده بود : ای احمد ! امر سلطنت بر تو مستقر خواهد شد ، چون به سلطنت رسیدی ، متعرض اولاد من مشو ، معتضد هم به این مطلب عهد کرده بود ، لهذا در ایام خلافت خود به عهد خود پایبند بوده و متعرض اولاد آن حضرت نمی شد و بر ایشان انعام می کرد و ظاهرا فرمایش امیرالمومنین علیه السلام در اخبار غیبه خود در آنجا که بنی عباس را نام می برد تا آنکه می فرماید : سادِسَ عَشَرَهُم اَقضاهُم للذِّمَمِ و اَوصَلُهُم للرَّحُم (2) که اشاره به همین مطلب است .


منابع : 1- الثقات : ج2ص333 . وقایع الایام :ص299

2- بحارالانوار : ج41ص321 . مناقب آل ابی طالب : ج2ص110 . مستدرک سفینة البحار : ج4ص33 . وقایع الایام :ص299 

بیست و دوم ربیع الثانی

1-وفات موسی مُبرقع

جناب موسی مبرقع علیه السلام پسر حضرت جواد الائمه علیه السلام در سال 296 ه در شب چهارشنبه در شهر قم وفات یافت (1) . به نقلی وفات آن جناب در 8 ربیع الثانی بوده است (2)

بنا بر قول دیگری در 14 ربیع الثانی وفات موسی مبرقع واقع شده است . قبر آن بزرگوار در چهل اختران قم خیابان آذر مشهور است . (3) 

نام : موسی . کنیه : ابوجعفر . لقب : مبرقع که از فرط زیبایی بر چهره او نقاب می زدند . نام پدر : جوادالائمه علیه السلام و مادر آن حضرت کنیز بود . 

ایشان از اولین سادات رضوی بود که در سال 256 ه وارد قم گردید . او دائما بر صورت خود بُرقعی (نقاب) داشت ، ولی مردم عرب ساکن قم اورا از قم بیرون کردند . و او به کاشان رفت و در آنجا مورد احترام قرار گرفت . 

بعد از آمدن ابوالصدیم حسین بن علی بن آدم و مرد دیگری از روسای قم ، عرب های قم متوجه شدند موسی چه کسی بوده و آن بزرگوار را به قم بازگرداندند و خانه ای برای او آماده کردند . همچنین در روستاهای متعدد زمین و باغ برای او خریدند و خواهرانش زینب و ام محمد و میمونه دختران حضرت جواد علیه السلام به قم آمدند و بر او وارد شدند .

هنگامی که جناب موسی مبرقع در قم از دنیا رفت ، امیر قم عباس بن عمرو غنوی بر او نماز خواند و در محل کنونی که در قم معروف است و قبلا خانه محمد بن حسن بن ابی خالد اشعری ملقب به شنبوله بود دفن شد . (4) .

کلینی در کافی به سند معتبر نقل کرده که جناب موسی مبرقع تولیت اوقاف از جانب امام علیه السلام را داشته اند . (5)

منابع : 1-تاریخ قم : ص216 . بحارالانوار : ج50ص161 . تاریخ سامراء : ج3ص402 . مرآة العقول : ج6ص128 . تقویم شیعه : ص137

2-بحارالانوار : ج57 ص220 . مستدرک سفینة البحار :ج5ص230 . تقویم شیعه : ص137

3-قلائد النحور : ج ربیع الثانی ص226 . تقویم شیعه : ص137

4-بحارالانوار :ج50ص160 . سفینة البحار :ج4ص668 . مرآة العقول :ج6ص128 . تاریخ سامراء :ج3ص403-404 . قلائد النحور : ج ربیع الثانی ص226 . تقویم شیعه : ص138

5-کافی : ج1 ص325 . بحارالانوار :ج50ص122 . تقویم شیعه : ص138 


 

2-ولادت فخرالملک وزیر 

در این روز (سنه 354 ه ) فخرالملک وزیر متولد شد ، وفاتش در روز 28 ربیع الاول گذشت (1) 

منبع : مستدرک سفینة البحار : ج5ص239 . سیر الاعلام النبلاء : ج17ص199 . الاعلام : ج6ص274 . وقایع الایام :ص298

هجدهم ربیع الثانی

1- وفات رکن الدین برکیاروق بن ملک شاه بن آلب ارسلان سلجوقی

در این روز (سنه 498 ه) رکن الدین برکیاروق بن ملک شاه بن آلب ارسلان سلجوقی برادر سلطان سنجر در بروجرد وفات کرد . و برکیاروق را ممالک بسیاری در تحت فرمان بوده (1) 

منبع : 1- البدایة و النهایة : ج12ص202 . وقایع الایام :ص298

هفدهم ربیع الثانی

1-وفات معزالدوله احمد بن بویه

در این روز (سنه 365 ه) معزالدوله احمد بن بویه وفات کرد (1) و در مقابر قریش به خاک رفت و قریب 22 سال سلطنت کرد و او عموی عضدالدوله دیلمی است و معزالدوله را اقطع می گفتند ، به جهت آنکه اکراد در ناحیه کرمان بر او ریختند و زخمها بر او زدند ، دست چپ با بعضی انگشتان دست راستش قطع شد و معزالدوله امیر امرای بغداد بوده و بسیار ترویج مذهب شیعه نموده ، او همان است که امر کرد تا بر دیوار های مساجد بغداد و سایر امارات آنجا لعن معاویه و ظالمین آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم را نوشتند ، و سیف الدوله حمدانی ، امیر حلب نیز اقتدا به او کرد و امر نمود که در حلب نیز همان کار را به جا آورند . 

منبع : 1-سیر اعلام  النبلاء : ج15ص561 . البدایة و النهایة ج11ص318 . وقایع الایام ص298

زیر مجموعه ها