ورود کاربران

نام طوفان زاي هستي زينب است

زينب ستاره شبم تويي زينب
سرود بر لبم تويي زينب
*****
زينب جام شراب هو به كف
زينب تو گوهر و جهان صدف
زينب دختر شاه لو كشف زينب
*****
نام طوفان زاي هستي زينب است
نغمه و آواي مستي زينب است
*****
زينب نور و ضياء عالمين
زينب به شيعيان نور دو عين
زينب تو قوت قلب حسين
*****
زينب فرش رهت بال ملك
زينب سفره ي عشق را نمك
زينب به دست تو ارض و فلك
*****
زينب سلسله جنبان زمين
زينب به كربلا حصن حصين
زينب دخت اميرالمومنين
*****

فرزندان زينب عليها السلام‏

فرزندان زينب عليها  السلام‏

 مشهور است که زينب عليها  السلام از همسرش عبداللَّه بن‏جعفر چهار پسر و يک دختر به نامهاي علي، محمد، عون، عباس، امّ‏کلثوم آورد. طبرسي در کتاب اعلام الوري فرزندان زينب را از عبداللَّه سه پسر به نام‏هاي علي، جعفر و عون و يک دختر به نام امّ‏کلثوم ذکر کرده است. که دو تن از پسران يعني عون و محمد به همراه زينب عليها السلام به کربلا آمدند و به درجه شهادت رسيدند. باري نوشته‏اند در روز عاشورا نخست محمد ابن‏عبداللَّه به ميدان آمد و اين ارجوزه را خواند: اَشْکُو اِلَي اللَّهِ مِنَ العُدوانِ‏ قِتالَ قَوْمٍ فِي الرَّدي‏ عُمْيانِ‏ قَدْ تَرَکُوا مَعالِمَ القُرآنِ‏ وَ مُحْکَمِ التَنْزيلِ وَ التِبْيانِ‏ وَ اَظْهَرُوا الکُفْرَ مَعَ الطُّغْيانِ‏ و شجاعانه جنگيد تا اين که پس از به خاک هلاک افکندن ده نفر مردي به نام عامر بن‏نهشل او را به شهادت رسانيد. پس از وي عون به‏ميدان آمد و اين ارجوزه را سرود: اِنْ تُنْکِرُوني فأَنَا ابْنُ‏جَعْفَرِ شَهيدُ صِدْقٍ فِي‏الجَنانِ الاَزْهَرِ يَطيرُ فيها بِجِناحٍ اَخْضَرِ کَفي‏ بِهذا شَرَفاً فِي المَحْشَرِ و دليرانه حمله آغاز کرد تا سه تن از سواران و هيجده تن از سربازان پياده دشمن را به‏قتل رسانيد و آنگاه به‏دست‏ مردي به نام عبداللَّه بن‏قطنه طايي شهيد شد. هنگامي که خبر شهادت آن دو در مدينه منتشر شد، مردم به خانه عبداللَّه مي‏آمدند و او را تسليت مي‏دادند. عبداللَّه مي‏گفت: و اين افتخار من است که اگر خود در آن واقعه نبودم دو فرزندم حضور داشته و جان خود را بي‏دريغ در راه دفاع از وي نثار کردند، و اگر من به جان خودم نتوانستم با او مواسات کنم با جان دو فرزندم با او مواسات نمودم.

 


زینب عقیله بنی هاشم(سید هاشم رسولی محلاتی)

هر دو عالم واله و مجنون نام زينب است

هر دو عالم واله و مجنون نام زينب است
چشم گردون مات و مبهوت مرام زينب است
صد سليمان با سپاه و عرش اعلي و زمين
دستبوس و چاكر و عبد و غلام زينب است
بعد عاشورا اگر يادي شود از كربلا
بي شك اين مديون اعجاز كلام زينب است
عشق و سوزي كز حسين بن علي در سينه هاست
اين عنايت ريشه در اشك مدام زينب است
گريه و مداحي و سينه زدن برا هل بيت
جملگي لبيك گفتن بر پيام زينب است
كربلا كز عشق سرشار و پر از شور و نواست
اين حريم دلنشين بيت الحرام زينب است
اينكه گويند كربلا از زينب كبري بگير
اين حكايت ناشي از اوج مقام زينب است
بر عزادار حسين بن علي گو اين سخن
محفل اشك و عزا دارالسلام زينب است
طوطي طبعم كه مدحش را چنين آرد به لب
او در اين دنيا اسير صيد و دام زينب است

عشق اگر عشق است سرگردان راه زينب است

عشق اگر عشق است سرگردان راه زينب است
ناز و مهر مهر ورزان از نگاه زينب است
زن مگو مردان عالم مانده در مردانگي اش
تابش خورشيد غيرت از پگاه زينب است
يك زن و اين قدر قدر و منزلت نزد خدا
برترين سوگند مهدي هم به جاه زينب است
گاه و بيگاه از دو چشمم اشك مي بارد بر او
اين بلا تكليفي چشم از نگاه زينب است
هاي هايش هو هوي باد است در گيسوي بيد
شيون باد خزان از آه آه زينب است
حق به عشق او حجاب كعبه را انداخته
رنگ رخت كعبه از رخت سياه زينب است
يك طرف خورشيد اميدش به روي نيزه ها
در كنار نيزه خورشيد ماه زينب است
اشك و آه و ناله ي ايتام سربازان او
دختري كوچك علمدار سپاه زينب است

در دل دردي كشم حال و هواي زينب است

در دل دردي كشم حال و هواي زينب است
مذهب من دين و ايمانم ولاي زينب است
تربت كرببلا دارالشفاي دردهاست
هر وجب خاكش عجين با گريه هاي زينب است
زاهدا با ما چه مي گويي ز فردوس برين
جنت و فردوس ما صحن و سراي زينب است
قبله ي اهل سماء در سجده سيماي علي است
سبحه ي حور و ملك از خاك پاي زينب است
اين ندا آمد به ابراهيم در ذبح عظيم
اي خليل ما همه عالم فداي زينب است
از سيوال قبر و روز رستخيزم ترس نيست
چون وجودم ذره ذره مبتلاي زينب است
هيچ اندوهي ندارم از عبور از صراط
در كفم چون چادر لطف و عطاي زينب است
عالم و آدم همه مرهون يك لطف حسين
خود حسين بن علي مست دعاي زينب است