ورود کاربران

زينت منزل يا رضايت خداوند

در روايات بسياري وارد شده است:

 

هرگاه رسول خدا صلي اللّه عليه و آله از مسافرت مراجعت مي نمود، ابتداء به حضور دختر گراميش فاطمه زهراء سلام اللّه عليها وارد مي شد و دقايقي را در کنار وي مي نشست، تا آن که جريان غزوه تبوک پيش آمد و حضرت رسول به همراه اميرالمؤ منين عليّ صلوات اللّه عليهما به قصد جنگ تبوک حرکت کردند و رفتند.

و حضرت زهراء سلام اللّه عليها خود و فرزندانش را با گوشواره وگردنبند نقره زينت کرد، همچنين روسري خود را با زعفران رنگ نمود و پرده اي هم براي اتاق تهيّه و آويزان کرد.

و اين حرکت بدان جهت بود که وقتي پدرش رسول خدا و شوهرش اميرمؤ منان از مسافرت و ميدان نبرد جنگ بازگشتند خوشحال شوند.

و هنگامي که حضرت رسول از مسافرت بازگشت طبق معمول به منزل حضرت زهراء وارد شد؛ و چون آن صحنه را مشاهده نمود با ناراحتي از منزل خارج گشت و به مسجد رفت.

حضرت فاطمه سلام اللّه عليها متوجّه علّت ناراحتي پدرش شد، به همين جهت سريع تمام آنچه را که براي زينت خود و بچّه ها و براي زينت اتاق تهيّه کرده بود، در آورد و همه آن ها را براي پدرش فرستاد و پيام داد تا آن ها را، به هر کاري که صلاح مي داند در راه خداوند متعال مصرف نمايد.

موقعي که آن اسباب و وسايل را خدمت رسول خدا صلي اللّه عليه و آله آوردند، حضرت سه مرتبه فرمود: «فداها أبوها» يعني؛ پدرش فدايش گردد.

و سپس افزود: دنيا از براي محمّد و اهل بيتش (صلوات اللّه عليهم و نيز براي شيعيانشان -) نخواهد بود.

و چنانچه دنيا به اندازه بال پشه اي ارزش مي داشت، ذرّه اي از آن را کافران بهره مند نمي شدند.[1] .

إحقاق الحق:ج25ص279،بحارالانوار:ج43ص20ح7

کنیز فاطمة الزهراء سلام الله علیها

فضّه

 

ابولقاسم ، عبد الکریم بن هوازن نیشابوری در الرسالة القشیریة می نویسد :

شخصی گفت : در بیابان از قافله جدا مانده بودم . زنی را در راه دیدم . گفتم : کیستی؟

جواب داد... وَ قُلْ سلَام مٌفَسوْف يَعْلَمُونَ‏ (1) و بگو سلام پس به زودی خواهند دانست .

_ دانستم باید سلام کنم ، سلام کردم و دوباره پرسیدم : اینجا چه می کنی ؟

_  وَمَن يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّضِلٍّ (2) : و هر كه را خدا هدايت كند گمراه‏ كننده‏اى ندارد.

_ از آدمیان هستی یا پریان؟

_ يَا بَنِي آدَمَ خُذُواْ زِينَتَكُمْ (3) : اى فرزندان آدم زیور خود را در هر نمازى بگيريد... .

_ از کجا می آیی؟

_ يُنَادَوْنَ مِن مَّكَانٍ بَعِيدٍ (4) : و [گويى] آنان را از جايى دور ندا مى‏دهند !

_می خواهی کجا بروی؟

_  وَلِلّهِ عَلَي النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ (5) : و براي خدا حج آن خانه بر عهده مردم است.

_ چند وقت است که از کاروان جا مانده ای؟

_ وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ (6) : و در حقيقت آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است در شش هنگام آفريديم.

توسل انبياء عظام و امم سالفه بنور فاطمه


توسل انبياء عظام و امم سالفه بنور فاطمه

 

عياشي در تفسير خود از عبدالرحمن از امام صادق عليه‏السلام روايت کرده که فرمود خداوند ودود ذريه‏ي آدم را بر روي عرضه داشت چون بر حضرت رسول گذشت ديد آن جناب بر حضرت اميرالمؤمنين تکيه داده و حضرت فاطمه زهراء تالي اوست و دود فرزندش تالي مادرشان هستند پس خداوند فرمود اي آدم مبادا بديده حسد بر ايشان بنگري که ترا از جوار خود دور و مهجور مي‏گردانم چون به بهشت آمد و خمسه طيبه را در نظر خود ممثل يافت و عرض ولايت ايشان بر وي شد تأملي کرد پس از بهشت بيرون شد و بديشان توسل جست و عاقبت آمرزيده گشت و اين است معني آيه‏ي (فتلقي آدم من ربه کلمات) و اين است آن کلات که جبرئيل تلقين بحضرت آدم کرد يا حميد بحق محمد صلي الله عليه و آله و سلم يا عالي بحق علي يا فاطر بحق فاطمه يا محسن بحق الحسن يا ذاالاحسان بحق الحسين

دوم داستان کشتي نوح پيغمبر (ع) و پنج مسماري که بنام رسول خدا و علي و مرتضي و فاطمه زهراء و حسنين که هر يک را مي‏گوييد (فزهر و اشرق و انار) و مسمار بنام حسين عليه‏السلام علاوه از ظهور نور نداوه از دم جوشيد تفصيل آن در بحار و ديگر کتب مذکور و مشهور است و آدم ابوالبشر تجليات نور فاطمه را در چند مورد مشاهده کرده و بايشان توسل جسته و حديث رؤيت حضرت آدم و حواء جناب فاطمه را در بهشت که بر سريري نشسته و تاجي بر سرداشت و قلاده بر گردن و دو گوشواره در گوش و بيان جبرئيل از براي ايشان که تاج پدر اين دختر و قلاده شوهر او و دو گوشواره دو فرزندان او) و قول آدم ابوالبشر بجبرئيل (مالي اذا ذکرت اربعه منهم تسليت باسمائهم من همومي و اذا ذکرت الحسين تدمع عيني و تثور زفرتي) دليل واضحي است در توسل حضرت آدم بفاطمه (ع)

سوم لما خلق الله ابراهيم الخليل کشف الهل عن بصره فنظر الي جانب العرش فراي نوراسا طعا فقال الهي و سيدي ما هذا النور يا ابراهيم هذا محمد صفوتي فقال الهي و سيدي اراي في جانبه نورا آخر فقال يا ابراهيم هذا علي ناصري فقال الهي و سيدي اري في جانباهما نورا ثالثا فقال يا ابراهيم هذه فاطمه تلي ابيها و بعلها فطمت مجيها عن النار قال الهي و سيدي اري نورين بميامن الانوار الثلثه قال الله تعالي هذان الحسن والحسين يليان اباهما وجدهما و بامهما قال يا الهي اري تسعه انوار احدقوا بالخمسه الانوار قال يا ابراهيم هولاء الائمه من ولدهم الحديث

و از اين قبيل روايات در ج 10 بحار بسيار است

چهارم نام فاطمه در کتب سماويه در امالي صدوق از حضرت امام حسن روايت است که يهودي از حضرت رسول از پنج چيز سوال کرد که در توريه مکتوب است و حضرت موسي بقوم خود فرموده بعد از وي بان پنج چيز اقتدي بنمايند و بايشان توسل بفرمايند آن جناب از آن يهودي عهد گرفت که اگر خبر دهد ايمان آورد پس فرمود اول چيزي که مکتوب شده در توريه طاب طاب است يعني محمد رسول‏الله و در سطر دوم از توريه اسم وصي من ايلياست و در سطر سوم و چهارم اسم دو سبط شبر و شبير است و در سطر پنجم نام مادرشان فاطمه سيده نساء عالمين است اين آيه را تلاوت فرمود (يجدونه مکتوبا عندهم في التوريه والانجيل مبشرا برسول ياتي من بعدي اسمه احمد) الخبر

پنجم داستان کعب الاخبار در مجلس معويه که گفت ما وصف فاطمه را در کتب سماويه خوانده‏ايم و آن مشهور است و گفت دو جوجه او را بدترين خلق خدا شهيد خواهند کرد. الخ

ششم در کتب جاماسب از فاطمه زهراء تفسير بشاه زنان شده است و همچنين در صحيفهاي پيغمبران از آدم عليه‏السلام و شيث عليه‏السلام و ادريس و نوح عليه‏السلام و هود و حضرت ابراهيم و در توريه و زبور و انجيل وصف آن مخدره هست و در موارد متعدده انبيا را بانوار اربعه و بنور فاطمه مخصوصا توجه صحيح بوده

هفتم صدوق در اکمال الدين از عبدالله بن سليمان نقل کند که در انجيل عيسي عليه‏السلام و نام فاطمه و مبارکه است و خبر فرزندان او را مي‏دهد.

هشتم زمخشري در ربيع الابرار روايت کرده است و قال (قال رسول‏الله هؤلاء الذين امرالله تعالي بمودتهم علي و فاطمه والحسن والحسين (و قال) النبي صلي الله عليه و آله و سلم فاطمه مهجه قلبي و زوجها قره‏ي عيني و ولدها ثمره فؤادي والائمه من ولدها امناء ربي حبله الممدود بين الناس و بين ربي فمن تمسک بهم نجي و من تخلف عنهم فقد هلک و الي جهنم سلک) و هذه الصفات من اعظم المناقب و اعلاها و اقوام المواهب الي ذروه الشرف و اسناها

نهم بس است در شرف قدر فاطمه عليهاالسلام توسل آباء مکرمين و اجداد مطهر بن جناب خاتم المرسلين باو در مهالک و اهوال و نزول شدائد و بلاها چنان که در شب انعقاد نطفه‏ي مبارکه اميرالمؤمنين عليه‏السلام زلزله عظيم در مکه معظمه واقع شد که سنگهاي بزرگ از کوه ابوقبيس جدا شده از فراز بنشيب مي‏افتاد و آن امتدادي يافت پس حضرت ابوطالب بر بلندي برآمد و گفت (الهي و سيدي اسئلک بالمحمديه المحموده و بالعلويه العالية و بالفاطميه البضياء الاتفضلت علي اهل التهامه بالرحمه والرافه)

پس همان زمان زمين ساکن شد و مردم آن کلمات را حفظ کرده در شدائد و بلاها مي‏خواندند و جهت آن را نمي‏دانسته‏اند.

دهم از تفسير امام حسن عسگري عليه‏السلام حديث طولاني روايت کند که محل شاهد اين است) در وقتي که قريش و ابوجهل و مشرکين مکه معجزه‏ي حضرت نوح و حضرت ابراهيم و حضرت موسي و حضرت عيسي عليهم‏السلام از رسول خدا خواسته‏اند از طوفان و سرد شدن آن آتش و آويختن کوه و خبر دادن از سرائر و ذخائر ايشان پس رسول خدا عليه‏السلام کفار را بچهار قسمت کرد و بقسم ثاني امر کرد بصحراي مکه روند آتشي افروخته بينند زني ظاهر شود و کشف عذاب از ايشان نمايند آن فرقه رفتند و مراجعت کردند و عرض کردند ما شهادت برسالت تو مي‏دهيم بان که رسول رب العالمين باشي پس عرضه داشتند چون ما بصحراي مکه رفتيم در اندک زماني آسمان شکافته شد و جمرات آتش بر سر ما فرو مي‏ريخت و از زمين شعلهاي آتش برآمده و مشتق گرديده بنحويکه زمين و آسمان تماما مملو از آتش شد تا از حرارت نزديک بود گوشتهاي ما آب شود در اين حال در هوا زني ظاهر شد که مقنعه‏ي بر سر داشت که يک طرف آن را بسوي ما آويخته بود بنحوي که دستهاي ما بوي مي‏رسيد پس منادي ندا کرد از آسمان که اگر نجاة مي‏خواهيد به بعضي از ريشه‏هاي چادر اين زن چنگ زنيد پس ما چنين کرديم ديگر آتش بر ما اذيت نکرد تا بسلامت باينجا رسيديم حضرت فرمود شناختيد آن زن که بود عرض کردند نشناختيم فرمود دختر من فاطمه سيده‏ي نسآء عالمين بود چون رزو قيامت شود دوستان فاطمه‏ي برشتهاي چادرش چنگ زنند و آنها هزار فئام و هزار فئام و هزار فئام که هر فئامي هزار هزار نفرند)

بالجمله غرض اشاره‏ي مختصري بود باين قسمت والا متوسلين بفاطمه‏ي زهرا از حوصله حساب بيرون است و بعضي از آنها در باب حکايت بيايد

رياحين جلد 1   ص 55 تا 60

استفاده از جاذبه‏ي شعر در تربيت کودک


استفاده از جاذبه‏ي شعر در تربيت کودک

 

حضرت زهرا عليهاالسلام آنگاه که کودکان خود را به بازي مي‏گرفت، و به تربيت روحي و پرورش جسمي عزيزان خود مي‏پرداخت، در قالب زيباي اشعار اديبانه مي‏فرمود:

1 اشبه اباک يا حسن                       و اخلع عن الحق الرسن

2 و اعبد الها ذاالمنن                         و لا توال ذالاحن

 

(1. حسن جان! مانند پدرت علي عليه‏السلام باش و ريسمان را از گردن حق بردار

2.) خداي احسان کننده را پرستش کن و با افراد دشمن و کينه توز دوستي مکن

و آنگاه که امام حسين عليه‏السلام را بر روي دست نوازش مي‏کرد، مي‏فرمود:

 

انت شبيه بابي                 لست شبيها بعلي

حسين جان تو به پدرم رسول الله صلي الله عليه و آله شباهت داري و به پدرت علي عليه‏السلام شبيه نيستي

امام علي عليه‏السلام سخنان فاطمه عليهاالسلام را مي‏شنيد و لبخند مي‏زد .

 

فرهنگ سخنان فاطمه / ص 135 و 136

 

تابش نور از ثناياي فاطمه

تابش نور از ثناياي فاطمه

 

ابوالسعادات در کتاب فضائل و ثعلبي در تفسير خود بنابر نقل صاحب ناسخ در تفسر قوله تعالي (لا يرون فيها شما و لا زمهريرا) از ابن عباس حديث کنند که چون اهل بهشت ساکن شوند تابش نوري را بنگرند عرض کنند پروردگارا در کتاب خود خبر دادي که در بهشت آفتاب و ماه نيست پس اين روشنائي چيست اين وقت منادي ندا کند اين نور شمس و قمر نيست فاطمه از چيزي تعجب نمود خنديد اين نور از ثناياي اوست که بهشت را روشن کرده است.

رياحين الشريعه