ورود کاربران

سلسله نسب ام البنین علیها السلام


سلسله نسب ام البنین علیها السلام
وى فاطمه (1) ، دختر حزام (2) بن خالد بن ربیعة بن وحید بن کعب بن عامر بن کلاب بن ربیعة بن عامر بن صعصعة بن معاویة بن بکر بن هوازن است.
مادر او شمامه (3) از خانواده سهل بن عامر بن مالک بن جعفر بن کلاب مى‏باشد و جده‏هایش عبارتند از:
جده اول:عمره دخت طفیل بن مالک احزم بن جعفر بن کلاب.
جده دوم:کتبه دخت عروة الرحال فرزند جعفر بن کلاب.
جده سوم:ام خشفت دخت ابى معاویة فارس هرار بن عبادة بن عقیل بن کلاب.
جده چهارم: فاطمه دخت جعفر بن کلاب (4) .
جده پنجم: عاتکه دخت عبد الشمس بن عبد مناف بن قصى، جده حضرت رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم است که « عمدة الطالب» نام او را فاطمه دانسته است.
جده ششم: آمنه دخت وهب بن عمیر بن نصر بن قعین بن حرث بن ثعلبة بن ذودان بن اسد بن خزیمه .
جده هفتم: دخت جحدر بن ضبیعه اغر بن قیس بن ثعلبیة بن عکایة بن صعب بن على بن بکر بن وائل بن ربیعة بن نزار، جد حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم.
جده هشتم: دخت ملک بن قیس بن ثعلبه.
جده نهم: دخت الرأسین: خشین بن أبى عصم بن سمح بن فزاره(در«قاموس اللغة» خشین بن لاى، و در «تاج العروس» لاى بن عصیم آمده است).
جده دهم: دخت عمر بن صرمة بن عوف بن سعد بن ذبیان بن بغیض بن ریث بن غطفان

پاورقی

1- در اصابه: جلد 1 صفحه 37 و معارف ابن قتیبه: صفحه 92 «حرام» با راى بدون نقطه آمده است، ولى در تاریخ طبرى، تاریخ ابن اثیر و تاریخ ابن الفداء و غین (حزام) با زاء ثبت شده است.
2ـ در عمدة الطالب از او به نام «لیلى» یاد کرده است.
3ـ در اغانى: جلد 15 صفحه 50 (خالده) آمده است.
4ـ سردار کربلا: ترجمه العباس مرحوم مقرم، صفحه 154، از انتشارات مؤسسه الغدیر، چاپ اول سال 1411 ق.

کتاب چهره درخشان قمر بنى‏هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام 

 

در مدح مولي الكونين علي عليه السلام

اي بسا انسان كه چون با ديده تحقيق بيني                            كمتر از حيوان بود يا فرق با حيوان ندارد 


حاصل مطلب، ندارد جان گزير از عشق جانان                     جان انسان داشتن زين خوب تر برهان ندارد 


كيست دلبر، آن كه بي عشقش دلي تسكين نيابد      كيست جانان، آنكه بي مهرش كسي ايمان ندارد


خواند احمد خويشتن را با علي مولاي امّت                      تا بداني مرتضي جز مصطفي هم شأن ندارد


راستي بعد از قضاياي غدير از بهر احمد                           هر كه نشناسد علي را جانشين وجدان ندارد


يا علي خاك درت يعني صغير اصفهاني                            خود تو داني جز تو بر كس ديدۀ احسان ندارد


تو ولي نعمتي بر او تو را مي خواهد از تو                               تا نگويندش كه اين كوته نظر عرفان ندارد

در مدح مولا علی علیه السلام

می دهی ساغر به یاد آن لب میگون مرا

ساقی امشب میکنی تا کی به ساغر خون مرا

مدعی پیوسته گوید عیب او غافل که عشق

چهره لیلی نمود از دیده مجنون مرا

در درون خلوت دل عشق آن زیبا جمال

در نیامد تا نکرد از خویشتن بیرون مرا

صد هزار افسون به کارش کردم و رامم نگشت

رسم عاشق ...


رسم عاشق

رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن

یا زجانان یا زجان بایست دل برداشتن

ناجوانمردیست چون جانوسپار و ماهیار

یار دارا بودن و دل با سکندر داشتن

بندگی کن خواجه را تا آسمان بر خاک تو

از پی تعظیم خواهد پشت ، چنبر داشتن