ورود کاربران

حوض كوثر در بيانات امام محمّد باقر عليه السّلام


حوض كوثر در بيانات امام محمّد باقر عليه السّلام

در كتاب «بشارة المصطفى» و «مجالس» مفيد و «أمالى» شيخ طوسى روايت كرده‏اند، از مفيد، از ابن قولويه، از حسين بن محمّد ابن عامر، از مُعَلّى بن محمّد، از محمّد بن جمهور عَمِّى، از ابن محبوب، از أبو محمّد وابِشى، از أبو وَرْد كه گفت: از حضرت إمام محمّد باقر عليه السّلام شنيدم كه مى‏گفت:

چون روز قيامت بر پا شود، خداوند همه مردم را عريان و پابرهنه در زمين هموارى جمع ميكند؛ و آنها را در راه محشر بقدرى متوقّف ميدارند كه همگى عرق بسيارى مى‏كنند و نفَس‏هاى آنان به شدّت ميزند، و به قدرى كه خداوند اراده كرده است درنگ مى‏كنند؛ و اينست معناى گفتار خداوند تعالى:

فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا. / آيه 108، از سوره 20: طه‏

«و در آن وقت (اى پيامبر) نمى‏شنوى مگر صداى آرام و بدون صوت را»

در اينحال منادى از عرش ندا ميكند: كجاست پيامبر امّى؟

خلائق ميگويند: اين صداى تو به همه رسيد و همه شنيدند، آن پيامبر را با اسمش صدا كن!

منادى ندا ميدهد: كجاست پيامبر رحمت: محمّد بن عبد الله؟

رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم بر پا مى‏ايستد، و از همه مردم جلوتر مى‏آيد تا اينكه مى‏رسد به حوضى كه طول آن به قدر مسافت ما بين أيْلَة و صَنْعَاء مى‏باشد، و در كنار حوض مى‏ايستد.

و پس از آن صاحب شما را ندا مى‏كنند؛ او هم به جلو مى‏آيد، و در برابر مردم با رسول الله وقوف مى‏كند.

و سپس به مردم اجازه داده مى‏شود، و آنان به حركت در مى‏آيند. و در آن وقت، مردم به دو دسته تقسيم مى‏شوند: جماعتى در حوض وارد مى‏شوند، و جماعتى را از حوض دور مى‏كنند و چون رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم ببيند كه از محبّان ما أهل بيت كسى را از حوض دور كنند گريه ميكند و ميگويد: اى پروردگار من! شيعه علىّ! اى پروردگار من! شيعه علىّ!

در اين حال خداوند فرشته اى را مى‏گمارد كه از آن حضرت بپرسد: اى محمّد! سبب گريه شما چيست؟!

رسول الله ميگويد: چگونه نگريم بر جماعتى كه از شيعيان برادرم علىّ بن أبى طالب هستند، و من آنان را مى‏نگرم كه از حوض دورشان كرده‏اند، و به جانب أصحاب دوزخ روان ساخته‏اند!؟

خداوند عزّ و جلّ ميگويد: اى محمّد! من از گناهان آنها گذشتم، و همه را به تو بخشيدم. و من آنان را به تو و به كسانى كه از ذرّيّه تو هستند، و آنان آن ذرّيّه را دوست دارند و ولايت آنها را برعهده گرفته‏اند، ملحق ساختم، و آنها را از زمره و جمعيّت تو قرار دادم و در حوض تو وارد كردم و شفاعت تو را درباره آنان پذيرفتم و تو را بدين جهت مكرّم و گرامى داشتم.

و حضرت باقر: محمّد بن علىّ بن الحسين عليهم السّلام گفتند: در آن روز چه بسيار از مردان و زنان گريه كننده اى كه چون اين جريان را ببينند، فرياد مى‏زنند: يا مُحَمَّداه!

و هيچيك از مواليان ما و از محبّان ما نمى‏ماند مگر آنكه در حزب ما قرار مى‏گيرد و با ما وارد در حوض ما مى‏شود.

و علىّ بن إبراهيم در «تفسير» خود، در ذيل آيه كريمه: وَ خَشَعَتِ الاصْوَاتُ لِلرَّحْمَنِ فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا، از پدرش: إبراهيم بن هاشم، از ابن محبوب، از وابشى، از أبو الورد، همين مضمون روايت را آورده است.

 

معاد شناسى، ج‏9، ص: 437 تا 439

ریاح غلام آل نجار و تشییع جنازه او

شیخ صدوق از امام صادق روایت کرده است که فرمود:

رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم  در میان جمعی از اصحاب بودند که ناگهان چهار نفر از سیاهان جنازه ی سیاه چهره ای را به دوش گرفته و در حالیکه او را میان پارچه ای پیچیده بودند به طرف قبرش حمل می کردند.

اگر امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نبود...

 

" لولا على‏ ما عرف دين اللّه"   ( اصول السته عشر ، ص 38)

اگر علی نبود دین خدا شناخته نمی شد،

 و چون علی هست دین خدا شناخته شده است.

 

لولا عليّ‏ (عليه السّلام) لمحق الدّين و هلك النّاس (منهاج البرائه فی شرح نهج البلاغه، ج 16 ، ص 110)

اگر علی نبود دین از بین می رفت و مردم به هلاکت میرسیدند؛

و چون علی هست دینی هست و مردم هم به هلاکت نمی رسند.

  

لَوْلَا عَلِيٌ‏ مَا أَبَانَ الْحَقُّ مِنَ الْبَاطِلِ وَ لَا مُؤْمِنٌ مِنْ كَافِر (تفسیر فرات کوفی ، ص 371)

اگر علی نبود حق و باطل و مومن و کافر از هم جدا و شناخته نمی شدند؛

و از وجود علی است که حق از باطل و مومن از کافر شناخته می شود.

(زیرا هر کجا علی است حق و ایمان در آنجا جمع شده اند ، پس هر که با علی است حق و مومن است ، و هر که نیست باطل و کافر است.)

 

 لولا علي‏ (عليه السّلام) ما خلقت الجنّة (مشارق الانوار الیقین ، ص 188)

اگر علی نبود خداوند بهشت را خلق نمی کرد ؛

و چون علی هست خداوند بهشت را آفریده است.

 

 لولا علي‏ لهلك عمر (تفسیر عیاشی ، ج 1 ، ص 75)

اگر علی نبود عمر به هلاکت می رسید. ( این گفتار از عمر بن خطاب است)

 

 لولا عليّ‏ لم يعرف حزبي و لا أوليائي و لا أولياء رسلي (فضائل امیرالمومنین علی السلام ، ص61)

اگر علی نبود حزب رسول الله و اولیای او و اولیای هیچ پیامبری شناخته نمی شد؛

و به وجود امیرالمؤمنین حزب رسول الله و اولیای او و اولیای پیامبران شناخته می شوند.

 

لَوْلَا عَلِيٌ‏ لَمْ يَكُنْ لِفَاطِمَةَ كُفْؤ ابدا ً (کشف الغمه فی معرفه الائمه ، ج 1 ، ص 472)

اگر علی نبود هیچ کسی برای همسری با فاطمه برابر با فاطمه نبود؛

و فقط علی ست که شایسته ی همسری فاطمه است.

 

 يا أحمد! لولا عليّ‏ لما خلقتك‏ (مستدرک سیده النساء الی الامم الجواد ج 11 ص 44)

اگر علی نبود، ای احمد، تو را خلق نمی کردم. ( خطاب خداوند متعال به پیغمبر اکرم)

و به برکت وجود علی ست که تو را آفریدیم.

 

 

يا رسول اللَّه! چرا خدا على را برترى داده؟!


يا رسول اللَّه! چرا خدا على بن ابى طالب را فضيلت و برترى داده؟!

ديلمى در كتاب: ارشاد القلوب از سلمان فارسى روايت ميكند كه گفت:

من در مسجد در حضور پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله نشسته بودم كه ديدم عباس بن عبد المطلب بحضور رسول خدا مشرف شد و سلام كرد، پيغمبر خدا جواب سلام وي را داد و به او مرحبا گفت. عباس گفت: يا رسول اللَّه! براى چيست كه خدا على بن ابى طالب را بر ما اهل بيت فضيلت و برترى داده، در صورتى كه ما همه از يك خاندانيم!؟
رسول اعظم اسلام فرمود: اكنون جواب تو را ميدهم، هنگامى كه خداى توانا من و على را خلق كرد آسمان و زمين، بهشت و دوزخ، لوح و قلمى در كار نبود.
موقعى كه خدا تصميم گرفت ما را بيافريند سخنى گفت كه از آن نورى بوجود آمد، سخن ديگرى گفت كه از آن نورى بوجود آمد، آنگاه آنها را با يك ديگر ممزوج نمود. سپس من و على را از آنها آفريد، نور عرش را ازنور من آفريد. پس بنا بر اين: من از عرش جليل‏ترم، نور آسمانها را از نور على خلق كرد پس على از آسمانها جليل‏تر است.
نور آفتاب را از نور حسن و نور ماه را از نور حسين آفريد پس ايشان از آفتاب و ماهتاب جليل‏ترند. ملائكه خداى سبحان را تسبيح ميكنند و ميگويند:
سبوح قدوس من انوار يعنى پاك و منزه است خدا. چقدر اين نورها نزد خدا گرامى هستند!! موقعى كه خدا در نظر گرفت ملائكه را امتحان نمايد ابر تاريكى بر ايشان فرستاد كه يك ديگر را نميديدند ملائكه گفتند: پروردگارا! از آن روزى كه ما را آفريده بودى يكى چنين منظره‏ى را نديده بوديم!؟ تو را بحق اين انوار قسم ميدهيم كه اين ظلمت و تاريكى را از ما دور نمائى؟
خداى توانا نور فاطمه را آفريد و آن را مانند قنديل بر كنار عرش آويخت و از آن نور آسمانها و زمينهاى هفتگانه را خلق نمود، بدين جهت است كه فاطمه اطهر زهراء ناميده شد.
ملائكه خدا را تسبيح و تقديس ميكردند، خداوند سبحان فرمود: بعزت و جلال خودم قسم كه من ثواب تسبيح و تقديس شما را براى اين فاطمه و پدر و شوهر و فرزندان وى قرار خواهم داد.
سلمان مى‏گويد: عباس از حضور پيامبر خدا خارج و با حضرت على بن- ابى طالب مواجه شد، على عليه السّلام را بسينه خود گرفت و ميان دو چشم وى را بوسيد و باو گفت: پدرم بفداى اهل بيت مصطفى صلى اللَّه عليه و آله باد، چقدر شما نزد خدا گرامى ميباشيد!؟

اجتماع صفات متضادّه در امير المؤمنين


اجتماع صفات متضادّه در امير المؤمنين عليه السلام

جامع «نهج البلاغه» مرحوم سيّد رضى در مقدّمه‏اى كه بر آن نوشته است گويد: از عجائب امير المؤمنين عليه السلام آن عجايبى كه اختصاص به خود او داشته و هيچ كس نتوانسته است با او مشاركت كند آن است كه چون شخص متأمّل و متفكّر در كلمات آن حضرت راجع به زهد و موعظه و ياد آورى خدا و منع از توجّه به دنيا و غير خدا به دقّت بنگرد و تأمّل كند و از موقعيت آن حضرت با آن جلالت قدر و نفوذ قدرت و سيطره كليّه بر امّت صرف نظر كند و به كلىّ شئون اجتماعى آن حضرت را از دل خارج كند هيچ گونه شكّ و ترديدى براى او پيدا نمى‏شود كه اين مواعظ، كلام يك زاهد است كه غير از زهد بهره‏اى نداشته و به غير از عبادت شغلى نداشته، هميشه سر خود را در خانه شكسته و بيغوله‏اى فرو برده يا در دامنه كوهى سكنى گزيده و با احدى رفت و آمد نداشته و غير از حسّ خود و نفس خود چيزى را نديده و برخورد نكرده است.