ورود کاربران

دو مادر و یک فرزند

در زمان خلافت عمر دو زن بر سر کودکی نزاع میکردن و هر کدام اورا فرزند خود میخواند

نزاع را نزد عمر بردند عمر نتوانست این مشکل را حل کند از این رو دست به دامان امیرالمومنین(ع) گردید.

علی (ع) ابتدا دو زن را پیش خود خوانده و آنهارا موعظه و نصیحت فرمود لکن سودی نبخشید و ایشان همچنان به مشاجره ادامه میدادند.

توطئه اى كه فاش گرديد


در زمام خلافت عمر دو نفر امانتى را نزد زنى به وديعت گذاشتند و به وى سفارش نمودند كه تنها با حضور هر دوى آنان وديعه را تحويل دهد. 
پس از مدتى يكى از آن دو به نزد زن رفته مدعى شد كه دوستش مرده است و وديعه را مطالبه نمود. زن در ابتداء از دادن سپرده امتناع ورزيد ولى چون آن مرد زياد رفت و آمد مى نمود و مطالبه مى كرد، وديعه را به وى رد كرد.

شیر برنج

یک روز شخصی ملعون به امیر المومنین (علیه السلام)گفت :من امروز ناهار چی میخورم؟

امیر المومنین (علیه السلام):شیر برنج

شخص ملعون:برای اینکه حرفت اشتباه در بیاد وسر لج تو هم شده یه چیز دیگر میخورم

شخص ملعون رفت خونه گفت :ناهار چی داریم؟

چشم درد

 

صهیب رومی که با وجود پرهیزکاری و پارسایی زیاد طنز و مزاح میگفت تعریف میکند :

 " روزی نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله) رفتم. حضرت در قُبه خود نشسته بودند و کنار ایشان خرمای خشک و خرمای تازه گذاشته بودند. رفتم و خدمت حضرت نشستم و درحالیکه یک چشم من خیلی درد میکرد بدون آنکه پرهیز کنم شروع کردم به خوردن خرما. مشغول خوردن خرما بودم که حضرت فرمودند :

هسته خرما

درباره مزاح گویی حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) با حضرت علی(علیه السلام) اینطور نقل می کنند  :

" روزی پیامبر(صلی الله علیه وآله) با حضرت علی(علیه السلام) نشسته بودند و مشغول تناول کردن خرما بودند. حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) هر خرمایی را که می خوردند هسته اش را –به طوری که حضرت علی(علیه السلام) متوجه نشوند- کنار آن حضرت میگذاشتند.