ما معتقدیم که ائمه اطهار علیهم السلام هیچ کاری را بدون دانستن عواقب آن انجام نداده و رو به مسئله ی نمی کنند مگر آن که مورد رضایی خدا و به مصلحت دین باشد ، و از آنجایی که انسان در برخورد با حوادث تاریخی گاهاً دچار تردید شده و فوراً لفظِ چرا را بر زبان جاری وساری می کند ، بر خود لازم دانسته تا در مورد برخی از مهمترین سوالات افراد در مورد حوادث و رخداد های که در زمان امیرالمومنین علی بن ابیطالب اتفاق افتاده است را ، به روش تحقیقی کتابخانه ای ، مورد بررسی قرار داده و به آن بپردازیم.
۱- چرا علىّ عليه السّلام بيست و پنج سال پس از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله خانهنشين بود؟
محمّد بن ابراهيم( رضى اللَّه عنه) از ميثم بن عبد اللَّه رمانىّ روايت كرده كه گفت: به علىّ بن موسى عليهما السّلام عرضه داشتم يا ابن رسول اللَّه بگو بدانم چرا علىّ عليه السّلامبيست و پنج سال پس از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله خانهنشين بود، و با دشمنان خدا پيكار نكرد، و بعدا در ايّام حكومتش به پيكار دست گشود؟ حضرت فرمود: در اين كار اقتدا به رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كرد، چون آن حضرت نيز پيكار با مشركين مكّه را پس از بعثت سيزده سال در مكّه و نوزده ماه در مدينه ترك كرد، اين براى آن بود كه ياورانش اندك بودند و قدرت بر عليه آنان نداشت، و همچنين علىّ عليه السّلام مجاهده با دشمنان را كنار گذاشت براى نداشتن ياور بر عليه آنان، و چون پيغمبر خدا صلى اللَّه عليه و آله بدين ترك جهاد در سيزده سال مكّه و نوزده ماه مدينه نبوّتش باطل نمىشود، همين طور امامت علىّ عليه السّلام با ترك جهاد بيست و پنج سال كه هر دو مانعى داشتند باطل نخواهد شد، چون علّت يكى بود.
عیون اخبار الرضا ، ترجمه غفاری ، ج 2 ، ص 152
۲- چرا علىّ بن أبى طالب در روز شورى به اقامه معجزه نپرداخت؟
در جواب مىگوئيم پيامبران و حجج الهى عليهم السّلام، دلايل و براهين را بر حسب اوامر الهى و بر اساس آنچه كه خداوند براى خلق صلاح مىداند اظهار مىكنند، و هنگامى كه حجّت الهى بنا بر كلام پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم در شأن علىّ و تصريح ايشان بر امامت او ثابت شده باشد، ديگر علىّ عليه السّلام نيازمند اقامه معجزهاى نخواهد بود، مگر آنكه كسى بگويد اقامه معجزه در آن هنگام اصلح بود. و ما هم به او مىگوئيم: چه دليلى بر درستى اين سخن وجود دارد؟ و خصم هم انكار نمىكند كه اقامه معجزه او اصلح نبوده است؟ و چه بسا كه اگر خداى تعالى در آن حال معجزهاى به دست او ظاهر مىكرد، تعداد بيشترى كافر مىشدند و او را ساحر و شعبدهباز مىخواندند، با وجود اين احتمالات، معلوم نيست كه اظهار معجزه اصلح بوده باشد.
کمال الدین ، ترجمه پهلوان ، ج 1 ، ص 123
۳- چرا علىّ عليه السّلام امر خلافت را پس از عثمان پذيرفت؟
حقّ واجب او را به وى مىدادند و او هم پذيرفت و او را در اين كار مانند پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بود آنگاه كه منافقين و مؤلّفة قلوبهم را پذيرفت.
کمال الدین ، ترجمه پهلوان ، ج 1 ، ص 123
۴- چرا على بن ابى طالب عليه السّلام مدّت بيست و پنج سال بعد از نبىّ اكرم صلّى اللَّه عليه و آله با دشمنانش نجنگيد ولى پس از آن در ايّام خلافت و ولايتش با آنها به جنگ پرداخت؟
از حضرت على بن موسى الرّضا صلوات اللَّه عليه سؤال كرده و محضرش عرضه داشتم: بفرماييد چرا على بن ابیطالب عليه السّلام مدّت بيست و پنج سال بعد از نبىّ اكرم صلّى اللَّه عليه و آله با دشمنانش نجنگيد ولى پس از آن در ايّام خلافت و ولايتش با آنها به جنگ پرداخت؟
حضرت فرمودند: به خاطر آن كه حضرتش به رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله اقتداء نمود چه آن كه نبىّ اكرم صلّى اللَّه عليه و آله بعد از نبوّت سيزده سال در مكّه و نوزده ماه در مدينه جهاد با مشركين را به خاطر كمبود اعوان و قلّت ياران ترك نمودند و على عليه السّلام نيز به خاطر فقدان افراد كافى مجاهدت و مبارزه با دشمنان را ترك نمودند پس همان طورى كه به خاطر ترك مجاهدت سيزده ساله در مكّه و نوزده ماهه در مدينه نبوّت حضرت خاتم صلّى اللَّه عليه و آله باطل نمىشود عينا ترك جهاد بيست و پنج ساله امير المؤمنين على عليه السّلام سبب بطلان امامت حضرتش نمىگردد چه آن كه علّت ترك جهاد در هر دو مورد يكى مىباشد.
علل الشرایع ، ترجمه ذهنی تهرانی ، ج 1 ، ص 493
۵- چرا علىّ را ( برای جانشینی پیغمبر) انتخاب نکردید ( سوال پدر ابوبکر از ابوبکر) ؟
نقل است كه پدر أبو بكر هنگام وفات پيامبر در طائف بسر مىبرد، و چون جريان بيعت با أبو بكر رخ داد نامهاى به اين عنوان براى پدرش فرستاد: از جانشين و خليفه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به أبو قحافه، أمّا بعد؛ مردم به خلافت من راضى شدند، و من از امروز خليفه خدايم، اگر به سوى من آنى براى شما بسيار خوشتر است.
چون أبو قحافه نامه را خواند به حامل نامه گفت: چرا علىّ را انتخاب نكرديد؟ گفت: او كم سنّ و سال بود و بسيارى از سران قريش و غير آن را در غزوات كشته است، در مقابل أبو بكر از او بزرگتر است. أبو قحافه گفت: اگر به سنّ است من به خلافت از او شايستهترم! حقّ علىّ را خوردند با اينكه خود رسول خدا براى او بيعت گرفت و ما را بدان امر فرمود!!.
احتجاج ، ترجمه جعفری ، ج 1، ص 205
۶- چرا على (عليه السلام) در زمانى كه تمام كشور اسلامى زير نگين او بود فدک را پس نگرفت؟
امام امير المؤمنين على (عليه السلام) در همان كلام كوتاهش همه گفتنىها را گفته است آنجا كه مىفرمايد: «آرى از آنچه در زير آسمان دنياست تنها «فدك» در دست ما بود، عدهاى نسبت به آن بخل ورزيدند ولى در مقابل گروه ديگرى سخاوتمندانه از آن صرف نظر كردند و بهترين داور و حاكم خدا است، مرا با فدك و غير فدك چه كار در حالى كه فردا به خاك سپرده خواهيم شد».
آن امام بزرگوار عملا نشان داد كه فدك را به عنوان يك وسيله در آمد و يك منبع اقتصادى نمىخواهد و آن روز هم كه فدك از ناحيه او و همسرش مطرح بود، براى تثبيت مسأله ولايت و جلوگيرى از خطوط انحرافى در زمينه خلافت پيامبر اسلام صلى اللَّه عليه و آله و سلّم بود اكنون كار از كار گذشته و فدك بيشتر جنبه مادى پيدا كرده، گرفتن آن چه فايدهاى دارد.
امام پس از رسيدن به خلافت، نخواست عملى انجام دهد كه به خاطر بعضى خطور كند و يا جادستى براى كسى پيدا شود كه: اعلام باز پس گرفتن اموال غصب شده و ردّ به صاحبانش مقدمه براى به دست آوردن چيزى بوده كه در زمان خلفا مورد دعوا و گفتگو بود و او براى اين كه فدك را تصرف كند مسأله باز پس گرفتن زمينها و مزارعى كه وسيله عثمان بخشيده شده عنوان كرده است لذا على (عليه السلام) از كنار اين مسأله گذشته و از آن سخنى به ميان نياورده است، تا برساند كه ائمه براى گرفتن حقوق مردم، زمامدارى را مىپذيرند نه براى حقوق شخصى! و طبعا فرزندان فاطمه نيز به اين عمل راضى بودهاند.
الطرائف ، ترجمه داوود الهامی ، ص 405
۷- چرا علی بن ابیطالب بر دیگر اقوام خود برتری دارد ؟
سلمان گفت در محضر رسول گرامى نشسته بودم ناگاه عباس بن عبد المطلب بر او وارد شد و سلام كرد پيامبر جواب سلامش را داد و او را مرحبا گفت سپس عباس عرضكرد اى رسول خدا چرا عليّ بن ابى طالببر ما اهل بيت برترى دارد با اينكه سرچشمه يكيست سلمان گفت پيامبر گرامى بعباس فرمود: هم اكنون ترا خبر دهم اى عمو.
همانا خداى تعالى من و علىّ را آفريد و حال اينكه نه آسمانى بود و نه زمينى، نه بهشتى نه دوزخى نه لوحى نه قلمى چون خدا ارادهى آفريدن ما را كرد كلامى گفت كه نور بود بعد كلامى ديگر فرمود كه روح بود سپس نور و روح را ممزوج كرد مساوى شدند سپس من و على را از آن دو آفريد.
بعد از نور من نور عرش را آفريد من بالاتر از عرشم بعد از نور على آسمانها را آفريد پس على برتر از آسمانهاست بعد از نور حسن خورشيد را آفريد بعد از نور حسين ماه را آفريد پس حسن و حسين از ماه و خورشيد برترند فرشتگان خدا را تسبيح و تقديس ميكردند و در تسبيح خويش ميگفتند سبّوح قدّوس از نورهائى كه چقدر در پيشگاه خداى تعالى گرامى هستند.
چون خدا ارادهى آزمايش فرشتگان را نمود ابر تاريكى بر آنان فرستاد فرشتگان چنين بودند كه اولىها آخرىها را نميديدند و آخرىها اولىها را سپس فرشتگان عرضكردند خداى ما، بزرگ ما از آن روزى كه ما را آفريدهاى اين چنين ظلمت و تاريكى نديدهام از تو خواهش ميكنيم بحق اين نورها كه تاريكى را از ما برطرف كنى سپس خداى تبارك و تعالى فرمود: بعزت و جلالم برطرف مىكنم.
سپس نور فاطمه را آفريد آن نور در آن روز مانند قنديل بود او را بر گوشهاى از عرش آويزان كرد. آسمانهاى هفتگانه و زمينهاى هفتگانه روشن شد بدين جهت است كه فاطمه زهرا ناميده شد فرشتگان تسبيح و تقديس خدا را ميكردند سپس خداى عزّ و جلّ فرمود: ثواب تسبيح و تقديس شما را تا قيامت براى دوستان اين خانم و پدرش و شوهرش و فرزندانش قرار ميدهم.
سلمان گفت سپس عباس بيرونشد امير المؤمنين را ديدار كرد آن حضرت را بسينه چسبانيد و پيشانيش را بوسيد و گفت پدرم فداى عترت مصطفى از اهل بيتى كه چقدر پيش خدا گرامى هستيد.
إرشاد القلوب / ترجمه رضايى،ج 2، ص 369
۸- چرا علی بن ابیطالب از سوی پیامبر بر دیگران ترجیح داده می شد؟
از سلمان روايت شده كه گفت: ابو بكر و عمر و عثمان، بر پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم وارد شدند، و پرسيدند: چرا على عليه السّلام رادر هر حال بر ما ترجيح مىدهى؟! پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم در پاسخ فرمود: من او را ترجيح ندادم، بلكه خدا او را ترجيح داده است.
پرسيدند: دليل چيست؟
فرمود: اگر از من نمىپذيريد، از ميان مردهها، صادقتر از اصحاب كهف، نمىيابيد و من شما و على عليه السّلام را به سوى آنان مىفرستم و سلمان را شاهد قرار مىدهم، تا بر آنان سلام كنيد، پس خدا براى هر كس آنها را زنده كر، او افضل است؟
همگى پذيرفتند و پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم دستور داد، فرشى را گستردند و على عليه السّلام را در وسط و هر كدام از آنها را در گوشهاى نشاند و سلمان هم بر گوشه چهارمش نشست، آنگاه فرمود: اى باد ايشان را نزد اصحاب كهف ببر و به من بازگردان؟! سليمان گويد: باد ما را به سوى آنها حمل كرد، ناگهان بر در غارى بزرگ فرود آورد.
امير المؤمنين عليه السّلام به سلمان فرمود: اينجا همان «كهف و رقيم» است، به آنان بگو: جلو روند، پس هر كدام از آنها ايستادند و درود فرستادند و دعا كردند، و گفتند: السلام عليكم يا اصحاب الكهف، ولى جواب نشنيدند، اما امير المؤمنين عليه السّلام دو ركعت نماز گزارد و دعا كرد و صدا زد: اى اصحاب كهف، آنگاه غار و ساكنان آن به سخن در آمدند و پاسخ دادند، امام عليه السّلام فرمود: درود بر شما اى جوانمردانى كه به خدا ايمان آورديد و بر هدايت شما افزوديم، در پاسخ گفتند: درود بر تو اى برادر و وصى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام، خداوند پس از ايمان ما به محمد عليه السّلام فرستاده او، براى توبه به ولايت، پيمان گرفت، كه تا قيامت و روز رستاخيز به اين ولايت باقى باشيم.
همراهان امام عليه السّلام بيهوش بر زمين افتادند و از سلمان خواستند، آنها را بازگرداند ولى سلمان گفت: اين كار براى من ممكن نيست، گفتند: يا ابا الحسن عليه السّلام ما را برگردان؟ فرمود: اى باد، ما را نزد پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم برگردان.
سلمان گويد: باد ما را حمل كرد و به نزد پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم برد و حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم داستان را بر ايشان تعريف كرد و فرمود: اين دوستم جبرائيل است كه مرا به داستان خبر داده، در پاسخ گفتند: اكنون برترى و فضل خدايى على عليه السّلام را بر ما و امت درك كرديم.
إرشاد القلوب / ترجمه سلگى ، ج2 ، 119
۹- چرا على عليه السّلام از حق خود دفاع نكرد؟
محمود بن لبيد از حضرت فاطمه زهرا عليها السّلام در ضمن حديثى متضمن نص بر امامت ائمه دوازدهگانه است روايت كند كه محمود بن لبيد گفت: پس چرا علىعليه السّلام از حق خود دفاع نكرد (و براى گرفتن آن قيام نفرمود؟) فاطمه عليها السّلام فرمود: اى ابا عمر (كنيه راوى است) همانا رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: مثل امام مثل كعبه است كه نزدش روند و او نزد كسى نيايد، يا آنكه فرمود: مثل على (مثل كعبه است) سپس فرمود: هر آينه به خدا سوگند اگر حق را به اهلش واگذارده بودند و پيروى از عترت پيغمبرشان نموده بودند دو نفر در باره خداى تعالى اختلاف نمىكردند، و هر كدام (از امامان) يكى پس از ديگرى امامت را ارث مىبرد تا قائم ما كه نهمين فرزند از صلب پسرم حسين است قيام كند، و لكن مقدم داشتند كسى را كه خدا او را عقب انداخته، و عقب انداختند كسى را كه خداوند او را مقدم داشته بود.
الانصاف فی النص علی الائمه الاثنی عشر علیهم السلام ، ترجمه رسولی محلاتی ، ص 534
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
میثم عسکری زاده