اي بسا انسان كه چون با ديده تحقيق بيني كمتر از حيوان بود يا فرق با حيوان ندارد
حاصل مطلب، ندارد جان گزير از عشق جانان جان انسان داشتن زين خوب تر برهان ندارد
كيست دلبر، آن كه بي عشقش دلي تسكين نيابد كيست جانان، آنكه بي مهرش كسي ايمان ندارد
خواند احمد خويشتن را با علي مولاي امّت تا بداني مرتضي جز مصطفي هم شأن ندارد
راستي بعد از قضاياي غدير از بهر احمد هر كه نشناسد علي را جانشين وجدان ندارد
يا علي خاك درت يعني صغير اصفهاني خود تو داني جز تو بر كس ديدۀ احسان ندارد
تو ولي نعمتي بر او تو را مي خواهد از تو تا نگويندش كه اين كوته نظر عرفان ندارد