توسل انبياء عظام و امم سالفه بنور فاطمه
عياشي در تفسير خود از عبدالرحمن از امام صادق عليهالسلام روايت کرده که فرمود خداوند ودود ذريهي آدم را بر روي عرضه داشت چون بر حضرت رسول گذشت ديد آن جناب بر حضرت اميرالمؤمنين تکيه داده و حضرت فاطمه زهراء تالي اوست و دود فرزندش تالي مادرشان هستند پس خداوند فرمود اي آدم مبادا بديده حسد بر ايشان بنگري که ترا از جوار خود دور و مهجور ميگردانم چون به بهشت آمد و خمسه طيبه را در نظر خود ممثل يافت و عرض ولايت ايشان بر وي شد تأملي کرد پس از بهشت بيرون شد و بديشان توسل جست و عاقبت آمرزيده گشت و اين است معني آيهي (فتلقي آدم من ربه کلمات) و اين است آن کلات که جبرئيل تلقين بحضرت آدم کرد يا حميد بحق محمد صلي الله عليه و آله و سلم يا عالي بحق علي يا فاطر بحق فاطمه يا محسن بحق الحسن يا ذاالاحسان بحق الحسين
دوم داستان کشتي نوح پيغمبر (ع) و پنج مسماري که بنام رسول خدا و علي و مرتضي و فاطمه زهراء و حسنين که هر يک را ميگوييد (فزهر و اشرق و انار) و مسمار بنام حسين عليهالسلام علاوه از ظهور نور نداوه از دم جوشيد تفصيل آن در بحار و ديگر کتب مذکور و مشهور است و آدم ابوالبشر تجليات نور فاطمه را در چند مورد مشاهده کرده و بايشان توسل جسته و حديث رؤيت حضرت آدم و حواء جناب فاطمه را در بهشت که بر سريري نشسته و تاجي بر سرداشت و قلاده بر گردن و دو گوشواره در گوش و بيان جبرئيل از براي ايشان که تاج پدر اين دختر و قلاده شوهر او و دو گوشواره دو فرزندان او) و قول آدم ابوالبشر بجبرئيل (مالي اذا ذکرت اربعه منهم تسليت باسمائهم من همومي و اذا ذکرت الحسين تدمع عيني و تثور زفرتي) دليل واضحي است در توسل حضرت آدم بفاطمه (ع)
سوم لما خلق الله ابراهيم الخليل کشف الهل عن بصره فنظر الي جانب العرش فراي نوراسا طعا فقال الهي و سيدي ما هذا النور يا ابراهيم هذا محمد صفوتي فقال الهي و سيدي اراي في جانبه نورا آخر فقال يا ابراهيم هذا علي ناصري فقال الهي و سيدي اري في جانباهما نورا ثالثا فقال يا ابراهيم هذه فاطمه تلي ابيها و بعلها فطمت مجيها عن النار قال الهي و سيدي اري نورين بميامن الانوار الثلثه قال الله تعالي هذان الحسن والحسين يليان اباهما وجدهما و بامهما قال يا الهي اري تسعه انوار احدقوا بالخمسه الانوار قال يا ابراهيم هولاء الائمه من ولدهم الحديث
و از اين قبيل روايات در ج 10 بحار بسيار است
چهارم نام فاطمه در کتب سماويه در امالي صدوق از حضرت امام حسن روايت است که يهودي از حضرت رسول از پنج چيز سوال کرد که در توريه مکتوب است و حضرت موسي بقوم خود فرموده بعد از وي بان پنج چيز اقتدي بنمايند و بايشان توسل بفرمايند آن جناب از آن يهودي عهد گرفت که اگر خبر دهد ايمان آورد پس فرمود اول چيزي که مکتوب شده در توريه طاب طاب است يعني محمد رسولالله و در سطر دوم از توريه اسم وصي من ايلياست و در سطر سوم و چهارم اسم دو سبط شبر و شبير است و در سطر پنجم نام مادرشان فاطمه سيده نساء عالمين است اين آيه را تلاوت فرمود (يجدونه مکتوبا عندهم في التوريه والانجيل مبشرا برسول ياتي من بعدي اسمه احمد) الخبر
پنجم داستان کعب الاخبار در مجلس معويه که گفت ما وصف فاطمه را در کتب سماويه خواندهايم و آن مشهور است و گفت دو جوجه او را بدترين خلق خدا شهيد خواهند کرد. الخ
ششم در کتب جاماسب از فاطمه زهراء تفسير بشاه زنان شده است و همچنين در صحيفهاي پيغمبران از آدم عليهالسلام و شيث عليهالسلام و ادريس و نوح عليهالسلام و هود و حضرت ابراهيم و در توريه و زبور و انجيل وصف آن مخدره هست و در موارد متعدده انبيا را بانوار اربعه و بنور فاطمه مخصوصا توجه صحيح بوده
هفتم صدوق در اکمال الدين از عبدالله بن سليمان نقل کند که در انجيل عيسي عليهالسلام و نام فاطمه و مبارکه است و خبر فرزندان او را ميدهد.
هشتم زمخشري در ربيع الابرار روايت کرده است و قال (قال رسولالله هؤلاء الذين امرالله تعالي بمودتهم علي و فاطمه والحسن والحسين (و قال) النبي صلي الله عليه و آله و سلم فاطمه مهجه قلبي و زوجها قرهي عيني و ولدها ثمره فؤادي والائمه من ولدها امناء ربي حبله الممدود بين الناس و بين ربي فمن تمسک بهم نجي و من تخلف عنهم فقد هلک و الي جهنم سلک) و هذه الصفات من اعظم المناقب و اعلاها و اقوام المواهب الي ذروه الشرف و اسناها
نهم بس است در شرف قدر فاطمه عليهاالسلام توسل آباء مکرمين و اجداد مطهر بن جناب خاتم المرسلين باو در مهالک و اهوال و نزول شدائد و بلاها چنان که در شب انعقاد نطفهي مبارکه اميرالمؤمنين عليهالسلام زلزله عظيم در مکه معظمه واقع شد که سنگهاي بزرگ از کوه ابوقبيس جدا شده از فراز بنشيب ميافتاد و آن امتدادي يافت پس حضرت ابوطالب بر بلندي برآمد و گفت (الهي و سيدي اسئلک بالمحمديه المحموده و بالعلويه العالية و بالفاطميه البضياء الاتفضلت علي اهل التهامه بالرحمه والرافه)
پس همان زمان زمين ساکن شد و مردم آن کلمات را حفظ کرده در شدائد و بلاها ميخواندند و جهت آن را نميدانستهاند.
دهم از تفسير امام حسن عسگري عليهالسلام حديث طولاني روايت کند که محل شاهد اين است) در وقتي که قريش و ابوجهل و مشرکين مکه معجزهي حضرت نوح و حضرت ابراهيم و حضرت موسي و حضرت عيسي عليهمالسلام از رسول خدا خواستهاند از طوفان و سرد شدن آن آتش و آويختن کوه و خبر دادن از سرائر و ذخائر ايشان پس رسول خدا عليهالسلام کفار را بچهار قسمت کرد و بقسم ثاني امر کرد بصحراي مکه روند آتشي افروخته بينند زني ظاهر شود و کشف عذاب از ايشان نمايند آن فرقه رفتند و مراجعت کردند و عرض کردند ما شهادت برسالت تو ميدهيم بان که رسول رب العالمين باشي پس عرضه داشتند چون ما بصحراي مکه رفتيم در اندک زماني آسمان شکافته شد و جمرات آتش بر سر ما فرو ميريخت و از زمين شعلهاي آتش برآمده و مشتق گرديده بنحويکه زمين و آسمان تماما مملو از آتش شد تا از حرارت نزديک بود گوشتهاي ما آب شود در اين حال در هوا زني ظاهر شد که مقنعهي بر سر داشت که يک طرف آن را بسوي ما آويخته بود بنحوي که دستهاي ما بوي ميرسيد پس منادي ندا کرد از آسمان که اگر نجاة ميخواهيد به بعضي از ريشههاي چادر اين زن چنگ زنيد پس ما چنين کرديم ديگر آتش بر ما اذيت نکرد تا بسلامت باينجا رسيديم حضرت فرمود شناختيد آن زن که بود عرض کردند نشناختيم فرمود دختر من فاطمه سيدهي نسآء عالمين بود چون رزو قيامت شود دوستان فاطمهي برشتهاي چادرش چنگ زنند و آنها هزار فئام و هزار فئام و هزار فئام که هر فئامي هزار هزار نفرند)
بالجمله غرض اشارهي مختصري بود باين قسمت والا متوسلين بفاطمهي زهرا از حوصله حساب بيرون است و بعضي از آنها در باب حکايت بيايد
رياحين جلد 1 ص 55 تا 60