ورود کاربران

آری برادر امشب، زینب اسیر گردید

آری برادر امشب، زینب اسیر گردید

محراب کوفه امشب ، در موج خون نشسته
یا عرش کبریا را سقف و ستون شکسته
سجاده گشته رنگین از خون سرور دین

**یا خاتم النبیین یا خاتم النبیین**

از تیغ کینه امشب فرقی دو نیم گردید
رفت آن یتیم پرور، عالم یتیم گردید
دیگر نوای تکبیر، از کوفه بر نیاید
نان آور یتیمان دیگر ز در نیاید
غمخوار دردمندان ، امشب شهید گردید
امشب جهان ز فیض، حق ناامید گردید
تنها نه خون به محراب، از فرق مرتضی ریخت
امشب شرنگ بیداد، در کام مجتبی ریخت
امشب به کوفه بذر کفر و ضلال کشتند
مرغان کربلا را امشب به خون کشیدند
تیغ نفاق امشب بر فرق وحدت آمد
امشب به نام سجاد خط اسارت آمد
امشب به محو خادم خائن دلیر گردید
آری برادر امشب، زینب اسیر گردید
باب عدالت امشب مسدود شد بر انسان
امشب بنای وحدت در کوفه گشت ویران
امشب جهان ز فیض حق ناامید گردید
امشب به نام قرآن قرآن شهید گردید
سجاده گشته رنگین از خون سرور دین

**یا خاتم النبیین یا خاتم النبیین**

« حمید سبزواری »

اي به حيدر دلبر و دلدار يا ام البنين


اي به حيدر دلبر و دلدار يا ام البنين
اي پس از زهرا علي را يار يا ام البنين
مادر آزادي و ايثار يا ام البنين
اي ز شرم و از حيا سرشار يا ام البنين
نام تو همراه با خود شور و احساس آورد
شان تو اين بس كه دامان تو عباس آورد
*****
نام زيباي تو نام دلرباي فاطمه
اي تمام معرفت اي همنواي فاطمه
گر چه در بيت علي بودي بجاي فاطمه
خويش را خواندي كنيز بچه هاي فاطمه
خلق عالم تا ابد مبهوت از كار تواند
جان بكف از مرد و از زن عبد دربار تو اند
*****
اي گلستان حيا اي بانوي كاخ حجاب
مي درخشي بر سپهر قلبها چون آفتاب
بارها گفتي به عباس اي عزيز بوتراب
با برادر جان مكن هرگز حسينت را خطاب
گر چه مولايم علي باب شما طفلان همه است
مادر تو من وليكن مادر او فاطمه است
*****
در نگاه پاي تا سر شرم تو فرزانگي است
دامن پاكت كلاس مردي و مردانگي است
درس بحث اين كلاس از مستي و ديوانگي است
حرف حرف شمع بودن صحبت از پروانگي است
گلشن زيباي تو ياس و اقاقي پرور است
همسر ساقي كوثر نيز ساقي پرور است

آيت رب العالمين ( شعر )

آيت رب العالمين : مولاتي ام البنين
يار اميرالمومنين : مولاتي ام البنين
اي همسر شاه عرب : اي مادر عشق و ادب
مليكه ارض و سماء : شفيعه روز جزا
از سينه ات شير وفا : دادي به شير كربلا
تو قلب خسته ديده اي : فرق شكسته ديده اي
خونابه هاي در لگن : ديدي تو در داغ حسن
اي بانوي هر دو سرا : جاي تو خالي كربلا
عباس تو از صدر زين : چگونه شد نقش زمين

ابداع نور فيض ظهور حضرت زهراء


ابداع نور فيض ظهور حضرت زهراء

 

در ابداع نور فاطمي چهار قسم روايت است از پاره اخبار و آثار معلوم مي‏شود که نور فاطمه‏ي علا حده مستقلا خلق شده و از بعض اخبار معلوم مي‏شود از نور پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم خلق شده و از چند حديث معتبر ظاهر است که از نور پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم و حضرت امير برانگيخته شده و از حديث علل بروايت معاذ بن جبل و حديث خصال و معاني الاخبار مرويست که نور پيغمبر و حضرت امير و حسنين معاپيش از هفت هزار سال خلق شدند و ترتيب در اين حديث منظور نيست.

قسم اول در روايت انس بن مالک چنين است (ثم ان الله خلق الظلمه بالقدره فارسلها في سحائب البصر فقالت الملائکه سبوح قدوس ربنا منذ عرفنا هذه الاشباه ما راينا سوء فحرمتهم الا کشفت ما نزل بنا فهنالک خلق الله تعالي قناديل الرحمه و علقها علي سرادق العرش فقالت الملائکه اليهنا لمن هذه الفضيله و هذه الانوار فقال هذا نور امتي فاطمه الزهراء فلذالک سميت امتي الزهراء لان السماوات والارضين بنورها زهرت و هي ابنه نبيي و زوجه وصيه)

و اين حديث را مرحوم شيخ مفيد و شيخ طوسي و طبرسي و صاحب کشف الغمه باسانيد خود از فضل بن شاذان از موسي بن جعفر روايت کرده‏اند و کذا در جلد 7- و 10- بحار و رياض الجنان و منافي نيست ظهور نور آن مخدره در آسمانها با قدمت و سبقت نور مقدس پدر بزرگوارش و اين اظهار و ازهار يکي از جلوات آن سيده‏ي کائنات بوده وجود مقدس فاطمي جلوه از جلوات محمدي است و ايضا از قسم اولست روايت معاني الاخبار از سيد ابراري (قال صلي الله عليه و آله و سلم خلق الله نور فاطمه قبل ان يخلق الارض والسماء فقال بعض الناس يا نبي‏الله فليست هي انسيه فقال فاطمه حوراء انسيه قال خلقهاالله عز و جل من نوره قبل ان يخلق آدم اذ کانت الارواح فلما خلق الله عز و جل آدم عرضت علي آدم قيل يا نبي‏الله فاين کانت فاطمه‏ي قال کانت في حقه تحت ساق العرش قالوا يا نبي‏الله فاين کان طعامها قال التسبيح والتهليل والتمجيد فلما خلق الله عز و جل آدم و اخرجني من صلبه و احب الله ان يخرجها من صلبي فجعلها تفاحه في الجنه و اتاني بها جبرئيل الخ (آنچه در لقب منصوره سبق ذکر يافت)

و جلوات آن نور فاطمي تجليات خاصته داشته گاهي در ساق عرش گاهي در آسمانها هر يک بنحو خاص و نهج مخصوص و گاهي در بهشت در نظر آدم و حواء بصورت جاريه حسناء و گاهي در حقه نور و گاهي در قنديل محجوبه و مستوره و گاهي در سيب و رطب و انگور بهشتي و اين از خصائص آن مخدره است

قسم دوم دسته اخباريست که دلالت دارد آن مخدره از نور رسول خدا خلق شده است و از نقل همه آنها عذر مي‏خواهم چون آن روايات را در جلد سوم (تاريخ سامره) در نصوص امامت امام علي النقي (ع) کاملا ايراد کرده‏ام در اينجا از کتاب متقضب الاثر اين يک حديث را مي‏نويسم سلمان فارسي از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم روايت مي‏نمايد که آن حضرت فرمود خداوند مرا از صفوه نور خود خلق فرمود و مرا باطاعت خود خواند پس اطاعت کردم خدا را پس از نور من نور علي را خلق کرد و او را بطاعت خود خواند و علي او را اطاعت کرد آنگاه از نور من و علي فاطمه (ع) را خلق نمود و او را دعوت بطاعت خود فرمود اجابت کرد آنگاه از نور من و علي و فاطمه‏ي نور حسن و حسين را خلق کرد و ايشان را بطاعت خود خواند اجابت کردند پس ما را به پنج اسم يکي از اسماء خود ياد کرد خدا محمود است و من محمد خدا عالي است و ابن عم من علي است خدا فاطر است و اين است فاطمه‏ي و از براي خدا احسان است و اين است دو فرزند من حسن و حسين پس خلق کرد از نور ما نه نفر از ائمه طاهرين را و ايشان را بطاعت خود دعوت کرد الحديث

قسم سوم (ر) اخباريست که انوار خمسه از يک چشمه باشند محل حاجت آن روايات يکي اين است که رسول خدا بعمويش عباس بن عبدالمطلب فرمود اي عمو من و علي و فاطمه و حسن و حسين از يک چشمه‏ايم و ما را خداوند خلق فرمود وقتي که آسمان و زمين و بهشت و دوزخ نبود و ما بوديم و تسبيح خدا را مي‏کرديم در وقتي که تقديس و تسبيح کننده نبود خداوند متعال خواست صنعت و خلقت خود را ظاهر کند شکافت نور مرا و از آن عرش را خلق کرد پس نور عرش از نور من است و نور من از نور اله است و من از عرش افضل مي‏باشم پس شکافت از نور علي بن ابي‏طالب و خلق کرد از آن ملائکه را پس نور ملائکه از نور علي است و نور علي از نور خدا است و نور او افضل از ملائکه است پس شکافت نور دخترم فاطمه را و خلق کرد از او آسمان و زمين را و نور فاطمه از نور خدا است و فاطمه‏ي افضل است از آسمانها و زمينها پس از نور امام حسن آفتاب و ماه را خلق کرد و نور حسن از نور خداست و او افضل از شمس و قمر است پس شکافت نور حسين را و از آن بهشت و حورالعين را خلق کرد پس نور جنت و حورالعين از نور حسين است و نور حسين از نور خداست و الحسين افضل من الجنه والحور العين آنگاه در اين حديث ذکر فرموده ظهور ظلمت و خلقت قنديل را که سابقا باو اشاره شد و نيز از غرائب علو حق اين است که خوارزمي حنفي در مناقب خود روايتي ذکر کرده که تمام آن را در تاريخ سامراء بالفاظها ايراد کرده‏ام محل شاهد در اينجا اين است که خداوند متعال در شب معراج برسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم خطاب مي‏کند (يا محمد اني خلقتک و خلقت عليا و فاطمه والحسن والحسين والائمه من نوري الخبر)

قسم چهارم خبري که نور فاطمه از نور رسول خداست صاحب کشف الغمه و ديگران سند را بموسي بن جعفر مي‏رسانند که آن حضرت فرمود خداوند از نوري که اختراع کرده بود و از نور عظمت او بود نور محمد را خلق کرد و همان نور لاهوتيه است که از براي موسي بن عمران در طور سينا تجلي کرد و آن جناب طاقت نياورد و آن کوه قرار نگرفت و حضرت موسي غش کرد پس آن نور را دو قسمت فرمود يکي پيغمبر شد و يکي اميرالمؤمنين عليه‏السلام و از نور خود غير از اين دو نفر را خلق نکرد و بقدرت خود هر دو را از براي خود آفريد و برگزيد و برايشان از نفس خود دميد و اين دو بزرگوار را بصورتشان مصور داشت و علمش را در ايشان بوديعت نهاد و تعليم بيان کرد و علم غيب خود را بديشان آموخت و بر آن آگاه فرمود پس قرار داد يکي را بمنزله‏ي نفس و ديگري را بمنزله‏ي روح ظاهرشان بشريه است و باطنشان لاهوتيه پس ظاهر بشريت جلوه کردند تا مردم طاقت ديدار آن آفتاب درخشان و ماه تابان را داشته باشند پس اقتباس کرد از نور محمد صلي الله عليه و آله و سلم نور فاطمه را و از نور فاطمه نور حسن و حسين را مانند اقتباس نور چراغ از ديگري آنگاه اين انوار از صلبي بصلبي و از بطني ببطني و از رحمي برحمي نقل شد الخ

کيف کان نور جناب فاطمه‏ي بالانفراد يا از نور جناب رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم يا از نور آن حضرت و اميرالمؤمنين يا از نور پروردگار همه يک نوع واحده‏اند و از يک مصدر و مبدء ابداع و انشأ شده‏اند و از يک منشأ و محل مشتق گرديده‏اند ليکن بر حسب وقت و زمان حکمت معلومه‏ي و استعداد قابل اين مستوره ام‏الفضائل بذاتها و حقيقتها در ملکوت اعلي و عالم بالاتجليات خاصته داشته و از هر تجلي باسم و لقبي خوانده مي‏شد است

رياحين الشريعه   ج1 / ص 246 تا 250

دو روايت در بيان ولادت با سعادت حضرت فاطمه زهرا


دو روايت در بيان ولادت با سعادت حضرت فاطمه زهرا

روي عن الصّادقَيْن صلوات اللَّه عليهما: و کان مبدء حمل خديجه عليهاالسلام عنها بها انّ النبي صلي اللَّه عليه و آله لما عرج به الي السماء اکل من ثمار الجنه فحولها اللَّه تعالي ما في ظهره فلما هبط الي الارض واقع خديجه فحملت بفاطمه عليهاالسلام ففاطمه حوراء انسيه و کلما النبي (ص) الي رائحه الجنه کان يشمها فيجد منها رائحه الجنه الحديث.

و ايضا: عن عايشه: قال رسول‏اللَّه صلي اللَّه عليه و آله لما اسري بي الي السماء ادخلت الجنه فوقعت علي شجره من اشجار الجنه لم ارفي الجنه احسن منها و لا ابيض منها ورقا ولا اطيب ثمره فتناولت ثمره من اثمارها فاکلتها: فصارت نطفه في صلبي فلما هبطت الي الارض واقعت خديجه فحملت بفاطمه رضي اللَّه عنها فاذاانا اشتقتُ الي ريح الجنه شَمَمْتُ ريح فاطمه:

(از کتاب الدّرالمنثور ج 5 ص 218 سوره اسري)

مضمون اين دو روايت معتبر با هم يکي است و مُثبت آن است که تکون نطفه در صُلْبِ حضرت ختمي مرتبت از ثمره‏ي اشجار جنت منشأت گرفته و پس از معراج آن بزرگوار و هبوطش بزمين با مواقعه با حضرت خديجه عليهاالسلام، موجب حمل آن بانوي مکرمه به وجود فاطمه زهراي اطهر(س) دختر والاگهر پيغمبر خاتم صلي‏اللَّه عليه و آله و سلم گرديده است و به همين جهت بوده است که آن حضرت بوي بهشت را از دخترش فاطمه زهرا سلام‏الله‏عليها استشمام مي‏نموده است و او را انسيه حوراء ناميده است.

 

انسيّه‏ي حورا سبب اصل اقامت 

اصلي که بباليد بدو نخل امامت

نخلي که ز توليد قدش زاد قيامت 

گنجينه عرفان گهر بحر کرامت

در باغ نبي طُوبي افراخته قامت 

در ساحت بستان ولي سر و لب جو

 

آيينه ايزد نما / ص 27 تا 19